روزی روزگاری رشت
اعلم الهدی یا با نام قدیم آن خیابان شاه، دومین خیابانی بود که پس از خیابان سپه (امام) در رشت احداث شد. برای احداث این خیابان که در ضلع جنوبی عمارت بلدیه شاخته شد، خانه های زیادی تخریب شد تا از کوچه پس کوچه های باریک و تاریک مرکز شهر، راهی به سوی باغ ملی سبزه میدان باز شود.
با احداث این خیابان، بخشی از بازارچه قدیمی سبزه میدان و برخی خانه های اعیانی همچون عمارت «آقا خان کوچصفهانی» معروف به کریم اف، داماد حاج میرزا خلیل اولین شهردار رشت و نیز برادر کریم اف نیز تخریب شد.
با همه نارضایتی ها، بالاخره دومین خیابان رشت احداث و کم کم بدنه تجاری در این خیابان شکل گرفت و دومین خیابان رشت به مرور شاهد ساخته شدن کتابخانه ملی، کتابفروشی طاعتی، عکاسی فتودروی، هتل ساوی، سینماسپیدرود، آزمایشگاه دکتر شعار و برخی دیگر از مراکزی بود که هرکدام برای رشتی ها خاطره نوستالژیک دارد و قدیمی های رشت در وصفش، نام این خیابان را «شانزلیزه» گذاشته بودند.
این خاطره نوستالژیک را می توان در مجموعه داستان های «روزی روزگاری رشت» اثر مه کامه رحیم زاده، یادآوری کرد: «راه مان را ادامه می دادیم و از جلوی قنادی پروین و چند کفاشی و آرایشگاه خاص خوان و هتل ساووی که نبش خیابان پهلوی و شاه بود، می گذشتیم. اگر می خواستیم به سینما مولن روژ برویم که می رفتیم آن طرف و از جلوی شهرداری و هتل ایران و سینما نیاگارا و گاراژ تی بی تی رد می شدیم و می رسیدیم به کوچه ای که سینما مولن روژ آنجا بود و چه فیلم های محشری نشان می داد.
اشک ها و لبخندها، ویولن زن روی بام و دکتر ژیواگو را آنجا دیده بودیم و اگر هم می خواستیم به سینما رادیوسیتی برویم که دیگر کبک مان خروس می خواند. می دانستیم که هر چه (آب و هوا ) در رشت هست، همه تا رسیدن به سینما می بینیم و این فاصله پنج دقیقهای رسیدن از خیابان شاه تا سینما رادیو سیتی برای ما مثل قدم زدن در شانز لیزه ای بود که وصفش را شنیده بودیم.»
از وقتی خیابان اعلم الهدی پیاده راه شد، پیادهروی های شبانه در این محور جان گرفت. لابهلای شلوغی بدنه تجاری این محور، بساط دستفروشان رشت در هرساعت از شبانه روز برپاست
لابهلای بساط دستفروش ها، یک کتابفروشی دست دوم هم روبروی نخستین کتابخانه ملی ایران بساط خود را پهن می کند. با افزایش قیمت کاغذ، خیلی ها ترجیح می دهند به جای تعطیلی کتاب، هزینه های خرید را کاهش دهند. با این حال هنوز چراغ تنها کتابفروشی خیابان اعلم الهدی و یا بهتر بگویم، قدیمی ترین کتابفروشی رشت هنوز روشن است. آن هم به پشتوانه نام «طاعتی» و ۳ نسل از خاندانی که این کتابفروشی را از سال ۱۳۱۳ خورشیدی سرپا نگه داشته اند.
درب کتابفروشی، همان درهای چوبی قدیمی با رنگ کرمی است. دکور کوچک کتابفروشی، هرازگاهی با تغییرفصل عوض می شود. گاهی با برگ های خشک پاییزی و گاهی با گل های بهاری تزیین می شود. اما حس و حال کتابفروشی همان است که بود.
تصویر غلامرضا طاعتی، بنیانگذار کتابفروشی در گوشه دیوار نصب شده است، مردی که فقط در مکتبخانه درس خوانده بود، هیچگاه به مدرسه نرفت، ولی تا زمان مرگ، کتاب از دستش برزمین نیفتاد.
«فریدون طاعتی»، پسر دوم غلامرضا طاعتی از سال ۱۳۴۲ خورشیدی در این کتابفروشی کارمی کرد و ۳۱ خرداد امسال، سرافراز به سوی پدر بازگشت. ولی فرزندانش چراغ کتابفروشی را روشن نگه داشته اند.
از وقتی مدیریت شهرداری، پروژه کلان گردشگری خود را در دستور کار قرار داد، یکی یکی، عناصر هویتی رشت قدیم بازآفرینی می شود و سنگفرش خیابان اعلم الهدی یکی از آنها بود. ابتدای این محور، المانی از یک پیانو توسط شهرداری نصب شده و عصرها «اعلم الهدی» شاهد اجرای موسیقی خیابانی توسط جوانانی است که تلاش دارند، روزهای شادی را برای شهروندان رقم بزنند.
منبع: ایسنا
منبع: faradeed-168467