آنچه از پادشاهی ایرانی مصر باستان میدانیم؛ وقتی داریوش کبیر «فرعون» شد
فرادید| در سال 525 پیش از میلاد، ایرانیان هخامنشی و مصریان دو فرهنگ بودند که در جهتهای بسیار متفاوتی حرکت میکردند. ایرانیان سیاست کشورگشایی را آغاز کرده بودند و امپراتوری عظیم هخامنشی را بر ویرانههای چندین فرهنگ قدیمی بنا میکردند.
به گزارش فرادید؛ اما مصریان در آن زمان تقریبا به آخر کار شکوه باستانی خود رسیده بودند و وارد دورهای شده بودند که در آن، بیگانگان مختلف به نوبت بر دره نیل حکومت میکردند. فتح مصر توسط ایرانیان خونین و دشوار بود، اما کسب صلح در سرزمین فراعنه حتی از آن هم دشوارتر به نظر میرسید.
پارسیان هخامنشی
برای درک پیچیدگیهای حکومت ایرانیان در مصر، باید ابتدا دربارۀ خود هخامنشیان نکاتی را بدانیم. ایرانیان هخامنشی به عنوان جامعهای قبیلهای در منطقه فارس در جنوب ایران امروزی به وجود آمدند. عیلامیها اولین قوم بزرگی بودند که بر این منطقه حکومت کردند و پس از آن مادها. مادها و پارسها از نظر قومی خویشاوندی داشتند، زیرا هر دو از مردمان هندواروپایی زبان بودند، اگرچه مادها بیشتر شهرنشین و سازماندهی شده بودند.
مجسمهای که ماجرای فتح مصر توسط کمبوجیه بر روی آن حک شده
منبع دیگری که به این موضوع اشاره میکند، نویسنده یونانی قرن دوم پس از میلاد، پولیانوس، در کتاب «استراتژیهای جنگ» است. از آنجا که پولیانئوس گزارش خود را حدود 600 سال پس از این رویداد نوشت، بسیاری با دیدۀ تردید به آن نگریستهاند. پولیانئوس شرح نسبتاً سرگرمکنندهای از نحوه استفاده ایرانیان از مذهب مصریان علیه خودشان ارائه میدهد. او نوشت که ایرانیها حیوانات مقدس را با منجنیق به سوی مصریها پرتاب میکردند و مصریها «فوراً عملیات خود را متوقف میکردند».
پادشاهان ایرانی بر تاج و تخت مصر
کمبوجیه و جانشین او یعنی داریوش اول یا داریوش کبیر (حکومت 522-486 ق.م) هر دو به طور واقعی و فیزیکی بر تخت پادشاهی مصر نشستند. به همین دلیل، محققان امروزی چیزهای زیادی در مورد ماهیت حکومت ایران در مصر آموختهاند که تصویر پیچیدهای را ارائه میدهد. یکی از منفیترین روایتها دربارۀ کمبوجیه توسط مورخ یونانی قرن پنجم پیش از میلاد، هرودوت، نوشته شده است. هرودوت نوشت که کمبوجیه سلف مصری خود، پسامتک سوم، را با وادار کردن به نوشیدن خون گاو به قتل رساند. مورخ یونانی همچنین اظهار داشت که کمبوجیه گاو مقدس آپیس را در حالت عصبانیت کشت.
اما هر دوی این گزارشها توسط مورخان مدرن مورد تردید قرار گرفتهاند، با این حال به احتمال زیاد او سلف مصری خود را به قتل رسانده است. اینکه چگونه کمبوجیه پسامتک سوم را به قتل رساند، احتمالا هرگز مشخص نخواهد شد، اگرچه بعید است که خون گاو نر، که معمولا غیر کشنده است، سلاح این قتل بوده باشد.
با همۀ اینها، اگرچه ممکن است حکومت کمبوجیه بر مصر با یک تهاجم خشونتآمیز و قتل آخرین فرعون مصر آغاز شده باشد، اما همه چیز به سرعت تغییر کرد. متن حک شده بر روی مجسمۀ Udjahorresnet اضافه میکند که پس از تهاجم، کمبوجیه معبد نیث را در ساییس بازسازی کرد:
«از کمبوجیه خواستم که بیگانگان را از معبد نیث بیرون کند و آن را به عظمت سابق بازگرداند. اعلیحضرت دستور داد تمام خارجیانی که در محدوده معبد نیث اقامت داشتند، با بیرون انداختن تختهایشان و هر چیز توهینآمیزی که پشت سر گذاشته بودند، بیرون رانده شوند . . . اعلیحضرت دستور داد تا معبد نیث را تطهیر کنند و همه خادمانش را به آن بازگردانند».
اعتبار روایت هرودوت از قتل گاو مقدس آپیس توسط کمبوجیه نیز در پرتو متون هیروگلیف مصری مورد تردید قرار گرفته است. گاوهای نر آپیس در یک اتاق دفن زیرزمینی در سقاره دفن شدند. از آنجایی که تنها یک گاو نر آپیس در هر زمان زندگی میکرد، هنگامی که یکی از آنها میمرد، با مومیایی کردن و دفن شدن در یک تابوت به طور تشریفاتی در سراپیوم یا معبد سقاره آرام میگرفت. فراعنهای که هنگام مرگ گاو آپیس حکومت میکردند معمولاً کتیبهای روی تابوت گاو نر میگذاشتند. کمبوجیه نیز کتیبهای بر روی تابوت به جای گذاشت و سنگنگارهای را به گاو آپیس تقدیم کرد. بنابراین ادعای هرودوت بسیار مشکوک است زیرا سخت میتوان باور کرد که یک قاتل دیوانه چنین کار احترامآمیزی انجام داده باشد.
داریوش بردبار
داریوش اول لقب «کبیر» را نه به دلیل مهارت نظامیاش، بلکه به دلیل سیاستهای سیاسیاش که امپراتوری هخامنشی را دست نخورده نگه داشت، به دست آورد. سیاستهای اجتماعی و سیاسی که داریوش در سرتاسر امپراتوری دنبال کرد را می توان در بسیاری از معابد، مؤسسات و پروژههای ساختمانی در مصر مشاهده کرد. ایرانیان برای ساختن کاخهای خود در تخت جمشید و شوش مصالح، کارگران و سبکهای خاص خود را وارد کردند. نتیجه تأثیرات معماری مصر، یونان و بینالنهرین در این بناها مشهود بود که سبکی واقعاً التقاطی را نشان میداد. سبک معماری التقاطی ایرانی در سیاست آنها و فرمانروایی آنها بر غیر ایرانیان نیز قابل مشاهده بود؛ آنها هیچ ابایی از تاثیرپذیری از عناصر فرهنگی سایر ملتها نداشتند.
معبد هیبیس در واحۀ الخارجه
واحۀ الخارجه در حدود 150 مایلی غرب تبس (اقصر امروزی) در وسط صحرای غربی واقع شده است. الخارجه به خاطر معبدی با اندازه متوسط که در دوران سلسله بیست و ششم ساخته شده و به خدای آمِنرا وقف شده بود، شناخته شده بود. پس از تسخیر مصر توسط ایرانیان، داریوش به این واحه و معبد آن که امروزه به معبد هیبیس معروف است علاقهمند شد. فرمانروای ایرانی ساخت و سازهای تازهای در این معبد انجام داد و نام خود را در الواح آن به جا گذاشت و اعتبار معبدی را که به یکی از مهمترین خدایان مصر اختصاص داده شده بود، از آن خود کرد.
کانال اولیۀ سوئز
بیش از 2000 سال قبل از اینکه کانال سوئز امروزی به واقعیت تبدیل شود، مردمان باستانی دریاهای سرخ و مدیترانه را از طریق کانالهایی به هم متصل کردند. این احتمال وجود دارد که رامسس دوم، پادشاه مصر (حدود 1290-1224 ق.م) بر ساخت اولین کانال نظارت داشته باشد. با این حال، اولین کانال مستند، به گفته هرودوت و مورخ یونانی قرن اول پیش از میلاد، دیودور سیکولوس، بسیار دیرتر تکمیل شد.
به گفته این نویسندگان باستانی، این کانال توسط پادشاه نکائوی دوم (حکومت 610-595 قبل از میلاد) راهاندازی شد، اما در زمان سلطنت داریوش اول تکمیل شد. این ادعا توسط سه سنگنگاره هیروگلیف که البته به شدت آسیب دیده هستند و در دهۀ اول قرن نوزدهم کشف شدند، تأیید میشود. این سنگنگارهها احتمالاً در امتداد مسیر کانال قرار گرفته بودند. مسیر کانال از دریای سرخ به سوی دریاچههای تلخ میرفت و سپس به سمت غرب به سوی یکی از شاخههای رود نیل میرفت.
پاپیروسی به زبان آرامی مربوط به مستعمرهنشینان یهودی مصر
تنشها بین یهودیان و مصریان بومی در جریان شورش ضد ایرانی مصریان از 463 تا 455 قبل از میلاد شدت گرفت. یهودیان به ایرانیان وفادار ماندند و به سرکوب شورش کمک کردند. ایرانیان ایناروس، رهبر شورش را کشتند و این بعد از آن بود که مصریان ساتراپ ایرانی را کشته بودند. سپس تنشهای جمعی کاهش یافت اما دوباره در دوران حکومت داریوش دوم (حکومت 424-405 ق.م) شدت گرفت.
در چهاردهمین سال حکومت داریوش دوم، گروهی از مصریان که به خوبی سازماندهی شده بودند، به معبد یهودیان حمله کردند و آن را ویران کردند. دلایل این حمله نامشخص است، اما تعدادی از عوامل احتمالاً نقش داشتهاند. انزجار مصریان از مزدوران یهودی به دلیل حمایت از ایرانیان در طول شورش احتمالاً عامل اصلی بود، اما موارد دیگری را نیز باید در نظر گرفت. ماهیت جزیرهای جامعه یهودی احتمالاً باعث بیاعتمادی مصریان به آنها شده بود؛ تفاوتهای فرهنگی بر سر چیزهای روزمره مانند محدودیتهای غذایی نیز این اختلاف را تشدید میکرد. به هر حال، حکومت ایران در مصر در سال 359 ق.م به طور ناگهانی به پایان میرسد. اگرچه ایرانیان در سال 343 قبل از میلاد به مصر بازگشتند، اما تنها سه پادشاه در این دوره حکومت کردند که تأثیر کمتری داشتند. زمانی که اسکندر مقدونی در سال 332 قبل از میلاد مصر را فتح کرد، سرانجام حکومت ایران به طور کامل از صحنه کنار رفت و با حکومت بطلمیوسی-یونانی جایگزین شد.
منبع: faradeed-168403