بهرهبرداری از فولادسبا در اوج خشکی زایندهرود
پس از سالها آزمون و خطا مردم دریافتهاند که توسعه مغایر با محیطزیست نه تنها به توسعهای پایدار منجر نمیشود، بلکه ضرورتا به توسعهای عدالتزدا منجر خواهد شد. واقعیت این است که دولتها کم در مسیر توسعه گام بر نداشتند، اما به علت مطابقت نداشتن این توسعه با اصول محیطزیست این توسعه نه تنها به افزایش سطح رفاه منجر نشد، بلکه به موازات این شکل از توسعه؛ شکاف طبقاتی، فقر و آسیبهای محیطزیستی گسترده به مردم تحمیل شد. آنچه که حساسیتهای گسترده اجتماعی نسبت به مساله ساخت فولاد سبا در اصفهان را به وجود آورد؛ از یک سو بحران بیآبی و تبلیغات گسترده در این مورد و از سوی دیگر، کلنگزنی پیدرپی صنایع آببر در فلات مرکزی نظیر فولادسبا در اصفهان است. جالب آنجاست در برخی اظهارنظرها مردم اعلام میکردند که مسئولان دروغ میگویند آب نیست؛ اگر آب نبود اجرای پروژههایی با این حجم مصرف آب با کدام منطق در دوران بیآبی انجام میشود. با تمام این تفاسیر یکی از ابعاد دیگری که به حساسیت تاسیس فولادسبا در اصفهان افزود، مباحث مربوط به انتقال آب کارون به زایندهرود است.
انتقال آب به چه قیمتی؟
یک فعال محیطزیست درباره افتتاح صنعت آببر فولادسبا در گفتوگو با «آرمان» میگوید: تشریح ضرورتهای توسعه و الزامات شهری زندگی شهرهای نیازمند انتقال آب یکی از ترفندهایی است که برای توجیه پروژههای انتقال آب استفاده میشود. به گفته یوسف فرهادیبابادی استدلالسازی موافقان انتقال آب این است که انتقال آب برخاسته از نوعی ناچاری است. این در حالی است که بررسی عقلانی و تجربی استدلالهای صورتگرفته در این راستا نشان میدهد که این توجیهات تا چه اندازه نادرست و غیرمنطقی هستند. او ادامه میدهد: مدعیان انتقال آب بیان میکنند؛ نجات حیات شهری کشور ایجاب میکند که آب به استانهای دیگر انتقال پیدا کند. این استدلال که معمولا با نوعی هزینه فایده ریاضیاتی نیز همراه است، اینگونه وانمود میکند که گویی انتقال آب دارای صرفه اقتصادی است. در حالی که سوال این است این صرفه به سود چه کسانی است؟ چرا باید از قبل پروژههای انتقال آب، کارفرمایان این طرحها، مردمان و سرمایهداران شهرهای مقصد سود ببرند؟ فرهادیبابادی اشاره میکند: ناگفته پیداست که رونق طرحهای انتقال آب باعث تداول ثروت در دست کسانی شده است که ذرهای درد زیستن در مناطق محروم را تجربه نمیکنند و نخواهند کرد، اما سوال اینجاست که انتقال آب چه امتیازی برای مناطقی در بر دارد که مبدا این انتقال محسوب میشوند؟ در مبدا انتقال آب باعث ایجاد اشتغال و به کاهش مالیات شهروندان مناطق مبدا انتقال آب منجر میشود؟ مسالهای که اساسا مطرح نمیشود و تابوی دولتهای تمرکزگراست، فروش آب مناطق مبدا به مقصد که اساسا بحثی از آن نمیشود. او تاکید میکند: فرض کنید این آب در استان قم، اصفهان یا یزد وجود داشت، آیا در آن صورت شهروند استانهایی مانند چهارمحالوبختیاری، ایلام، خرمآباد و... بدون پرداخت هزینه آب به استانهای مذکور میتوانستند از این آب استفاده کنند؟ آیا هزینه آب و برق اخذشده از شهروندان استانهای مقصد انتقال آب صرف عمران استانهای عمدتا محروم مبدا انتقال آب میشود؟ پاسخ کاملا روشن است، همانقدر که استان خوزستان از درآمدهای نفتی سود برده است، استانهای مبدا انتقال آب هم برای نزدیک شدن وضعیت استانهای مبدا انتقال آب سود بردهاند. باید بگویم در این مناطق بالاترین صنعتی که ایجاد شده است، صنعت نان ماشینی است که اساسا به علت نداشتن نمایندگان سیاسی موثر در بدنه قدرت حتی تخصیص آب برای همان صنعت نانوایی در استانهای مبدا انتقال آب دیده نشده است. عضو کمپین مردمی حمایت از زاگرس مهربان افزود: تجربه نشان میدهد که استانهایی که به انتقال آب نیاز دارند؛ قطب تولید کالاهایی هستند که از آب زیادی استفاده میکنند. به تعبیری آب مجازی آنها برای تولید یک واحد از کالاها و محصولات صنعتی و غیرصنعتی ایجاد شده، بسیار زیاد است. فرهادیبابادی بیان میکند: این در حالی است که بعضا مشاهده میشود، تولید همین کالاها در استانهای مبدا با کمترین هزینه تنها نیاز به سرمایهگذار دارد، وگرنه هم منابع موجود است و هم در نهایت محصولات با قیمت کمتری به دست مشتری میرسند. برای مثال استان اصفهان قطب تولید گوشت قرمز است و از این بابت سالانه میلیاردها مترمکعب آب مصرف میشود. این فعال محیطزیستی خاطرنشان میکند: آیا طرحهای دامداری که در اصفهان بیآب تاسیس میشوند، نمیتوانند در چهارمحالوبختیاری اشتغال ایجاد کنند و حتما باید پروژههای انتقال آب، شغل و زیرساخت را در استان اصفهان برای اجرای پروژههای گاوداری و تولید گوشت ایجاد کنند؟ آیا مصرفکننده نهایی گوشت در استانهای همجوار قیمت کمتری بابت گوشت تولیدشده در استان اصفهان پرداخت میکنند؟ آیا این نوع منطقهگرایی عدالتزدا نیست که خود را در قالب پروژههای استعمار آبی به مردم تحمیل میکند؟ در نهایت چرا از میان این همه استان، استان سیستانوبلوچستان که به صورت سنتی از نبود آب رنج میبرد هیچگاه در اولویت پروژههای تامین آب آشامیدنی نیست؟
برداشت از آبهای زیرزمینی محاسبه میشود
«عقلانیت آمایشی برنامهریزی حکم میکند که برای استقرار صنعت چند عامل را در نظر بگیریم. یکی دسترسی به آب است. دیگری معادنی که نزدیک است را مدنظر قرار دهیم. اینکه اگر آنها را به جای دورتر ببریم از نظر اقتصادی چقدر هزینه تحمیل میشود. مورد بعدی دسترسی به سیستم حملونقل، تجارت و حتی حملونقل دریایی خارج از کشور است. اینها مسائلی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند. بنابراین اسقرار صنعت تک عاملی نیست. به ویژه استقرار یک صنعت با مسائلی از این دست در مناطقی که واقعا کمآب است.» اینها را هدایت فهمی، معاون مدیـرکل دفتر بـرنـامهریزی کلان آب و آبـفای وزارت نیـرو درباره صنعت آببر فولاد سبا به «آرمان» میگوید. به گفته او براساس وظیفه کارگروه ملی سازگاری با کمآبی باید بتوانیم به منظور ایجاد هماهنگی و انسجام، پیگیری اجرای قوانین و مقررات و تعادل منابع و مصارف با کمآبی موجود سازگار باشیم و از بازچرخانی، پساب و سایر اشکال دیگر آب استفاده کنیم. فهمی میافزاید: در صنعت امکان بازچرخانی، استفاده مجدد از آب و افزایش راندمان تا 90 درصد در دنیا دست پیدا کردند. بنابراین ارتقای بهرهوری در صنایع یک ضرورت اجتنابناپذیر است. از سوی دیگر، باید بهطور جدی در مصرف کشاورزی هم تدبیر کنیم. چرا باید در مناطق مرکزی کمآب کشاورزی با راندمان پایین را انجام دهیم؟ اگر پاسخ معیشت زندگی مردم است، باید بگویم که بله دولت مکلف است که معیشت روستاییان را تغییر دهد، اما تعیین معیشت زندگی روستاییان الزاما فقط از طریق کشاورزی نیست. در دنیا هم همانطور است. حداقل 50 درصد اقتصاد روستایی مبتنی بر استفاده از صنایع کوچک، خدمات، گردشگری، طبیعتگردی، صنایع دستی و دهها چیز دیگر است. او ادامه میدهد: در مناطق کمآب و خشک دنیا حتی بیابانگردی هم بسیار پر رونق و پردرآمد است که میتواند برای روستاهای ما هم باشد. بنابراین باید مجموعه عوامل را در نظر بگیریم. فهمی اظهار میکند: اگر کاهش مصرف ضروری است. باید در همه عرصهها در مناطق مرکزی کاهش داشته باشیم. باید با کمآبی سازگار شویم. ما نمیتوانیم با اقلیم مقابله کنیم. در وضعیت کمآبی عقل حکم میکند که صنایع آببر را به محلهایی ببریم که دسترسی به آب وجود دارد. این مقام مسئول میگوید: در برخی جاها برداشت از آبهای زیرزمینی انجام میشود که در حساب و کتابهای ما میآید. در واقع چه از آب سد و چه از آب زیرزمینی استفاده شود، حتما در بیلانهای ما محاسبه میشود. فهمی با بیان اینکه صنایع ما بیش از دو میلیارد آب مصرف میکنند، میافزاید: این مساله نشان میدهد که کشور ما صنعتی نیست. کره حدود 5/2 برابر این مقدار در بخش صنعت آب مصرف میکنند، در حالی که یک شانزدهم مساحت ایران را دارد. پس ما کشور صنعتی نیستیم. او خاطرنشان میکند: صنعتی شدن یک ساز و کار میخواهد. قطعا در صنعت امکان صرفهجویی و استفاده چندباره از آب بیشتر از بخشهای دیگر وجود دارد، اما چون صنعت ما عقبافتاده است، مدرن نیست، بهرهوریاش پایین است؛ به همین دلیل آب زیادی مصرف میکند. متاسفانه از آنجایی که آمایش سرزمین نداشتیم، صنایع آببر را به مناطق کمآب بردیم و این اشتباه را دوباره تکرار میکنیم.