گفتگو با فرشته ابراهیمی نیا، شاعر و نویسنده کودک
نوشتن برای کودکان، هدیه ای از طرف خدا
فرشته ابراهیمی نیا، متولد ۱۳۶۹ نویسندگی را از سال ۹۲ با کانون نویسندگان قم شروع کرد. بعد از گذراندن دوره های داستان نویسی در عرصه داستان کودک وارد شد. دوره شعر کودک را زیر نظر اساتیدی همچون شکوه قاسم نیا، ناصرکشاورز، مصطفی رحماندوست و مریم اسلامی گذراند. شعرها و داستانهایش در مجلات رشد کودک، پوپک، سنجاقک، سلام بچه ها، روزهای زندگی، سروش و... چاپ شده اند. در جشنواره انسان تمام برگزیده شعر کودک شد و مقام دوم جشنواره ناردونه زیر نظر انجمن سیب نارنجی را در حیطه داستان کودک به دست آورد.در جشنواره شهر من، داستانم در حیطه داستان کودک برگزیده شد. وی در زمینه برگردان به شعر فارسی مجموعه «من شگفت انگیز» شامل آثاری با نام های «کلمه های شگفت انگیز»، «انتخاب های شگفت انگیز»، «رؤیاهای شگفت انگیز » و «هدیه های شگفت انگیز» را دارد و دو کتاب «وقتی خدا دنیا را آفرید» و «وقتی برای تو دعا می کنم» نیز از آثار اوست. با هم پاسخ های او را می خوانیم:
*فرشته ابراهیمی نیا را چقدر می شناسید؟
فرشته دختری آرام و احساساتی و خجالتی است که درونی پر شور و هیجان دارد. فکر می کنم شخصیت آنه شرلی شبیه فرشته باشد شاید فرشته شبیه او البته اگر پرحرفی آنه شرلی را فاکتور بگیریم.
*دوران کودکی و نوجوانی شما چطور بود؟
دوران کودکی را با بازی در کوچه و بازی لی لی و خاله بازی با خواهرم به خاطر می آورم. یادم است عاشق کتاب خواندن بودم اما تا مدتی تنها کتابی که داشتم کتابی بود که اسمش راز صندوقچه مادربزرگ بود این کتاب را شاید چندین بار خواندم و هربار سعی می کردم مثل دفعه اول از خواندنش لذت ببرم. سعی می کردم انتهای داستان و راز صندوقچه را به خاطر نیاورم تا داستان برایم جذاب باشد. بعد از مدتی وقتی به خانه مادربزرگم در اصفهان می رفتم خاله ام که چند سال از من بزرگتر بود، تعداد زیادی مجله داشت.(مجله های بزرگسال) اما من با عشق پای کمدش می نشستم و ساعت ها مجله می خواندم. طوری که اصلا گذر زمان را متوجه نمی شدم. بعد از اینکه خانواده ام متوجه علاقه من به مطالعه شدند، پدرم کتابهای بیشتری برایم گرفت. شروع جدی کتاب خواندن من با کتاب دختر کبریت فروش بود که موضوعش خیلی من را تحت تاثیر قرار داد.
*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
بله من روزی را به خاطر ندارم که کتاب نخوانده باشم. همه جور کتابی هم خوانده ام از کتابهای مذهبی، رمان بزرگسال، رمان کودک، شعر بزرگسال، رمان و شعرهای کلاسیک تا کتابهای عرفانی و کمیک و... قبلا کتابی را که از خواندنش لذت نمی بردم کنار می گذاشتم و بعد از یک سال دوباره سراغش می رفتم و با زحمت تمامش می کردم چون اصولا از اینکه کتابی را ناتمام بگذارم بدم می آید و احساس شکست می کنم. اما الان اگر کتابی جذبم نکند سعی می کنم با روزی پنج صفحه خواندن تمامش کنم حتی اگر خواندنش ماه ها طول بکشد. کنار کتابهای دیگری که در حال مطالعه هستم آن را هم می خوانم. وقتی تمام می شود حس خوبی دارم. به نظرم خوب است انسان حتی اگر به مطالعه علاقه هم ندارد خودش را موظف کند روزی حداقل پنج صفحه کتاب بخواند.
*شما سراغ شعر رفتید یا شعر سراغ شما آمد؟
خیلی پیچیده است. اصلا نفهمیدم کدامش بود. اما به نظرم هر دو. من یک قدم به سمتش رفتم و او هزاران قدم به سمتم آمد. انگار اگر هدفی که استعدادت باشد را کمی جدی بهش نگاه کنی مانند بچه ای به سمتت می آید و خودش را در دامانت می اندازد.
*شعر کودکان چه فرقی با شعر بزرگسالان دارد؟ شاعر در این وادی چه مهارت هایی غیر از سرایش لازم دارد؟
شعر کودک نیاز به نگاه کودکانه دارد. در شعر بزرگسال تو فقط کافی است خودِ الانت را بنویسی. بالاخره مخاطبی پیدا می شود که نگاهت را می فهمد و برداشت مناسب خودش را از شعرت برمی دارد و لذت می برد. اما شعر کودک با کمترین دایره واژگانی باید مخاطبی را جذب کنی که نگاهش مدت هاست از تو دور شده. باید تمام نگاهت را شبیه کودکان کنی. اصلا تا کودک نشوی نمی توانی کودکانه بنویسی.
*در شعر کودک ریتم و آوا مهم تر است یا مفهموم و معنا؟ کدامیک برای ارتباط کودک با شعر نقش بیشتری ایفا می کند؟
هردو. اما از نظر من ریتم کمی سهم بیشتری دارد. کودکان با ریتم همراه می شوند و بعد، مفهوم را به طور غیر مستقیم از شعر دریافت می کنند. اگر شاعر واقعا شاعر باشد می تواند طوری بنویسید که مفهوم شعرش ریتم و آوای خودش را پیدا کند و مکمل یکدیگر شوند.
*اولین کودکانی که کارهای شما را می شنوند، چه کسانی هستند؟
بچه های خودم. من سه فرزند دارم. در سنین مختلف. هروقت شعر خردسال می نویسم برای دختر کوچکترم می خوانم. شعر کودک را برای دختر بزرگترم و شعر نوجوان را برای پسرم می خوانم. طوری شده که حتی پسرم منتقد من هم می شود و گاهی نکاتی می گوید که خودم او را تحسین و از او بابت تذکرش تشکر می کنم.
* چقدر شعر و بازی را با هم ترکیب کرده اید؟
شعر نوعی بازی است. بازی زبانی. اگر بازی در شعر نباشد شعرمان به دل نمی نشیند. هنگام سرودن همیشه سعی کردم شعر را نوعی بازی ببینم. حتی قبل ازسرودن زمانی را به تعامل با کودکانم می گذرانم.
*مهم ترین نوشته شما تا الان کدام نوشته است؟
پاسخ: داستان نویسی حس خوبی دارد اما واقعیت این است که من شعرهایم را خیلی بیشتر دوست دارم و واقعا بعد از نوشتنشان احساس هیجان خاصی دارم. شاید برایتان عجیب به نظر بیاید اما من یک جورهایی تمام رشته های نوشتن غیر از فیلمنامه نویسی را تجربه کرده ام. داستان و شعر بزرگسال، طنز، روایت نویسی و.... همه اش برایم نوعی تجربه بود که تا همین حالا هم به من کمک کرده است. اما وجود بچه ها در زندگی ام من را به دنیای کودکان پرتاب کرد و فکر می کنم نوشتن برای کودکان هدیه ای بود از طرف خدا به من و به هیچ وجه این حال و هوا و فضا را رها نخواهم کرد.
*زنان شاعر کودک چه جایگاهی در ادبیات معاصر ایران دارند؟
چیزی که مشخص است زنان در تمام عرصه ها جای خودشان را پیدا کرده اند و در شعر هم قطعا این جایگاه مشهود است.مخصوصا در شعر کودک زنان شاعر موفق زیادی داریم. چون نقش مادری و داشتن احساسات بیشتر در زنان باعث شده تاثیر بیشتری در نوشتن برای کودکان داشته باشد.
*اگر قرار باشد تنها یک شعر از اشعار خودتان را انتخاب کنید، آن شعر کدام است؟
این شعر را خیلی دوست دارم چون مورد تایید استاد رحماندوست قرار گرفت:
شانه به ما گفت
یک حرف دارم
موها بیایید
او جمعمان کرد
گفت آفرین زود
اینجا بیایید
ما گول خوردیم
ما را گرفتند
توی کش و بند
آن شانه و کش
با هم دوتایی
هم دست بودند
و شعر خردسالی که مخاطبانم خیلی دوستش داشتند:
مورچه تیلیک تیلیک رفت
کنار باغچه با ناز
عطسه ای کرد هاپیشتی
یعنی مریض شدم باز
هی صف مورچه ها رو
نگاه می کرد دور می زد
دلش می خواست بادوستاش
باغچه رو هی دور میزد
مامان موری گفت بیا
پتوی گرم آوردم
لیمو و آب پرتقال
یه سوپ گرم آوردم
بخور که زود خوب بشی
بری کنار دوستات
بازم باهم بخندین
قربون اون دست و پات
*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟
دلایل زیادی دارد. از جمله وجود فضای مجازی و سرگرم شدن مردم به این فضا، قیمت بالای کتابها، نبود تبلیغات مناسب در زمینه مطالعه کتاب های خوب. متاسفانه ناشران خوبی که کتابهای مناسب چاپ می کنند قیمت کتابها را بالا در نظر می گیرند. خب، بعضی خانواده ها قدرت خرید کتاب را با قیمتهای بالا ندارند و یا متاسفانه بین تهیه خوراک و کتاب، خوراک را ترجیح می دهند. این می شود که به دنبال کتابهای ارزان قیمت و زرد می روند و کتابهای خوب به دست تمام مردم نمی رسد. یا نمی خرند یا اگر بخرند کتاب زرد می خرند!!
*به نظر شما قصه و شعر تا چه اندازه در انتقال مفاهیم و آموزش پایدار موثر است؟
هدف نویسنده کودک ابتدا باید سرگرمی و شاد کردن بچه ها باشد و بعد کاملا غیر مستقیم وسط شادی و سرگرم شدن و تعریفِ ماجرا، پیامِ خودش را منتقل کند که این کار به ظرافت خاصی نیاز دارد. اگر کودک حین خواندن شعر یا داستان شاد شد، در کنارش پیام را هم دریافت می کند و آن پیام تا همیشه در ذهنش پایدار خواهد ماند وگرنه نصیحت را مدام از خانواده و اطرافیانشان می شنوند.
*اگر کودکان نزدیک شما با شعر شما ارتباط برقرار نکردند، باز هم آن را منتشر می کنید؟
قطعا شعرها بعد از اولین بار خوانده شدن باید به دست اساتید و دوستان شاعرم برسد نقد آن ها را می شنوم اصلاح می کنم و اگر کار مورد تاییدِ حداکثری قرار بگیرد آن را نشر می دهم.
*جایگاه پژوهش و نقد در شعر کودک برای شخص شاعر کجاست؟
قطعا شاعر حتی به نظر بنده شاعران برتر هم نیاز دارند شعرشان مورد بحث و نقد قرار بگیرد چون معمولا گاهی شاعران منتقد خوبی برای شعرهای خودشان نمی شوند. و شعر باید از زیر تیغ و نگاه دیکر دوستان و اساتید بگذرد. اگر روزی حس کردیم دیگر شعرمان نیاز به نقد ندارد آن روز یا راکد می مانیم یا عقب می رویم.
*رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟
راستش مدتی خیلی زیاد در فضای مجازی فعال بودم اما الان در حد ضرورت استفاده می کنم. ترجیح می دهم وقتم را صرف زندگی واقعی و نوشتن برای کودکان کنم. البته اگر حساب شده و هدفمند با فضای مجازی روبرو شویم و برخورد کنیم قطعا اثرات مثبت زیادی دارد. من خودم از طریق صفحه فضای مجازی چندین بار به همکاری با نشریات دعوت شدم و از این جهت من را به سمت خوبی حرکت داد. اما در کل نوشتن در فضای واقعی را بیشتر دوست دارم.
*بهترین شاعران و نویسندگان کودک شهر شما چه کسانی بوده اند و چقدر از کارهای آنان وام گرفته اید؟
قطعا یکی از اساتیدی که در رشد بنده خیلی موثر بودند استاد محمود پوروهاب بودند که با سعه صبر، به من کمک کردند تا به رشد برسم. البته هنوز در حال یادگیری از ایشان و اساتید بزرگوار هستم.
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
خیلی زیاد ـ. شهر قم با وجود اساتید خوبی همچون استاد پوروهاب، استاد مسلم ناصری، استاد تقی متقی و دیگر اساتید یکی از شهرهای پویا در عرصه ادبیات کودک و نوجوان است. و قم از آنجایی که شهری مذهبی است حداقل برای من آرامشی معنوی به همراه داشته و این آرامش در جهت نوشتن هم همراهی ام کرده است.
*از فرهنگ عوام خصوص ادبیات فلوکلور چقدر در آفرینش کارهایتان استفاده می کنید؟
یادم است استفاده از افسانه ها و اسطوره ها در داستان نویسی را اولین بار از زبان استادم آقای خلیلی در دوره ای که تهران می رفتم شنیدم از آن روز ایده های داستانی ام رنگ و روی بهتری گرفت و کمک زیادی به من کرد.