جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > مامان علیه زنان

مامان علیه زنان

مامان علیه زنان
مامان کل خانه را با داد و فریاد دور افتخار می‌زد و بالا و پایین می‌پرید. بابا هم تند و تند تخمه می‌شکست و گاهی هم وسط تخمه‌ها ناخنش را می‌کَند. زل زده بود به تلویزیون و برای اینکه صدای مامان را نشنود، هی آن را زیاد می‌کرد. مامان ادای بازیکن فرانسه بعد از گل اول به کرواسی را در آورد.
یعنی همان‌طور که می‌دوید خودش را با زانو انداخت روی زمین و با همان زانو و مشت گره کرده رو به بابا سُر خورد روی زمین. بابا سری تکان داد و گفت: «خبه، خبه... بسه این ادا و اطوارها». مامان گفت: «آخی... شوشو لجش گرفته، مورچه گازش گرفته!» بابا گفت: «این حرفا چیه جلو بچه میزنی؟ یاد میگیره!» مامان گفت: «نترس! این‌رو از خودش یاد گرفتم. دیروز داشت برای خودش میخوند، منم گوش وایسادم». بِر و بِر نگاهش کردم و گفتم: «پوووف... حریم خصوصی تو این خونه کشکه!». دوتایی برگشتند به سمتم و گفتند: «چی؟ چه غلطا! پس‌فردا هم لابد میخوای در اتاق قفل کنی!». رویم را برگرداندم سمت تلویزیون و گفتم: «اوه، اوه... رییس‌جمهور کرواسی اومد!». بابا با اشتیاق و مامان با غیظ به تلویزیون نگاه کردند. بابا گفت: «هوم، رجل‌های سیاسی قبل از تو، سوءتفاهم بود». مامان هم گفت: «ایش، حالا خوبه دوم شدن انقدر خوشحاله». من هم گفتم: «ای بابا، ما برای مساوی با پرتغال شادی کردیم. توقع که نداشتی با گوجه و تخم‌مرغ بزندشون؟» مامان خیره به تلویزیون گفت: «یه چیزی تو همین مایه‌ها. نگاه کن، چه صمیمی هم هست. خوبه شوهرش گیر نمیده بهش!» بابا جواب داد: «مگه چی کار کرده بیچاره؟ گیر برای چی؟» مامان گردنش را کج کرد و گفت: «اوهو... چه شوهری روشن‌فکری داشتم و بی‌خبر بودم. ولی خوشم نیومد ازش. بابا مردی گفتن، زنی گفتن، شرمی و حیایی گفتن...». بابا شانه‌ای بالا انداخت و صدای تلویزیون را زیادتر کرد تا شاید بتواند از بین جزییات مفیدی که عادل این‌ها در اختیار بیننده می‌گذارند؛ آمارهای دقیق‌تری در بیاورد. رو به مامان گفتم: «سوییت مامی... میدونستی تو خود آن زنان علیه زنان‌ی؟» مامان گفت: «چی چی هست؟» گوشی بابا را از زیر تشکم کشیدم بیرون، توییتر را باز کردم و گفتم: «اون بالا سرچ کن #زنان‌علیه‌زنان». گوشی را گرفت و گفت: «گوشی باباته؟» سرم را تکان دادم و تایید کردم. مامان دوباره گفت: «رمزش رو به مامانی بگو ببینم!» خب، به نظر می‌رسید حرف زدن کافی باشد. فقط گفتم: «اون بالا «حریم خصوصی» رو هم سرچ کن» چشم غره‌ای رفت و سرش را کرد توی گوشی. بابا خودش را کشید سمتم و گفت: «قندِ عسلِ کی بودی تو؟ خوب درسی به مامانت دادی، بزن قدش» با یک سکوت و مقداری اوقون‌قوقون، دوتا از انگشت‌هایش را گرفتم و کردم توی دهانم و با دندان‌های تازه جوانه زده‌ام گازش گرفتم. بابا فریاد زد: «آاااااااااایی... دندون کی در آوردی توله. سوراخ کردی دستم‌رو . ول کن!» مامان برگشت سمت ما و نگاه بی‌تفاوتی انداخت و دوباره رفت توی گوشی. زیرلب می‌گفت: «نخیرم، من هیچم زن علیه زنان نیستم». طفلک مامان؛ چیز زیادی از قهرمانی فرانسه نفهمید بسکه درگیر ضدزن بودن خودش شده بود.
برچسب ها
نسخه اصل مطلب