چطور با ترس افراطی و اضطراب ناشی از کرونا کنار بیایم؟
ملینا شیرانی در رابطه با تأثیر شیوع ویروس کرونا بر روحیه افراد در جامعه، اظهار کرد: ترس، اضطراب و نگرانی در مواجهه با پدیدههایی که خطر مرگ برای افراد به همراه دارد، کاملا طبیعی است. مغز انسان از دو بخش تشکیل شده؛ بخش اول، مغز پایه است که در حیوانات نیز وجود دارد و عملکرد آن به صورت واکنش بر اساس هیجانات است و به بقای موجود زنده کمک میکند. اگر جایی بقا با خطر مواجه شود انسان به کمک مغز پایه، واکنش مناسب نشان میدهد که مهمترین آنها جنگ و گریز است.
وی، نمود واقعی جنگ در روزهای شیوع کرونا در کشور را استفاده از دستکش و ماسک و حفظ فاصله فیزیکی با افراد دیگر به هنگام خروج از خانه دانست و ادامه داد: گریز واکنشی است که افراد را مجبور میکند کسب و کارها را تعطیل کرده و در منزل بمانند. نتیجه جنگ و گریز، زنده ماندن و محافظت از خودمان است، همچنین ترس و اضطراب در مقابل پدیدهای مثل ویروس کرونا کاملا به هنجار و طبیعی است.
این روان شناس بالینی، آغاز مشکلات روانی را به تمرکز افراطی بر یک مسئله نسبت داد و افزود: زندانی شدن در یک پدیده باعث بزرگ کردن بیش از حد و تبدیل آن به فاجعه توسط ذهن میشود، در نتیجه نمیتوان به ابعاد بزرگتر و وسیع تر این پدیده توجه کرد که از جمله آن پیامد منفی ترس و اضطراب است.
شیرانی تصریح کرد: نتایج معکوس ناشی از ترس زیاد باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و آسیب به سلامت جسمانی میشود. از جمله تاثیرات منفی ترس بر جنبههای دیگر زندگی را میتوان هجوم افراد جامعه به سمت ماسک یا دستکش و تاثیر آن بر اقتصاد کشور دانست یا جنبههای بسیار دور از ذهن انسان که شاید به آن توجه نکرده باشیم.
بخش خاکستری ذهن و عملکرد آن
این روان شناس بالینی، بخش دوم ذهن انسان را که تنها خاص اوست و هیچ موجود زنده دیگری از وجود آن برخوردار نیست را که بسیار گسترده، شگفت انگیز و پیچیدهای است را قشر خاکستری مغز معرفی کرد و افزود: این بخش از مغز، از انسان میخواهد که به نکات آموزنده ویروس کرونا دقت کند.
شیرانی با تاکید بر اینکه قشر خاکستری مغز باعث تفاوت واکنشهای انسان در هنگام تهدیدها، بحرانها یا موقعیتهای خاص زندگی میشود، گفت: انسان توانایی توجه به مسائل ماوراء تهدید را دارد. اگر انسان در موقعیت ترس باقی بماند، مغز پایه به فعالیت خود ادامه میدهد و باعث درست استفاده نشدن از بخش خاکستری مغز میشود، بنابراین همه این اتفاقات باعث پیشرفت نکردن انسان میشود.
وی نتیجه ادامه این وضعیت ترس زده تا پس از اتمام بحران را نه تنها پوچ دانست، بلکه ضایعات و عوارض بسیاری را که در آینده به جامعه تحمیل میشود را مورد توجه قرار داد و همچنین دلیل وجود این عوارض را گذر نکردن انسان از مرحله ترس ابتدایی یا همان کنش مغز پایه دانست.
تکنیک ACT برای مقابله با شرایط بحرانی
این روان شناس بالینی یکی از تکنیکهای کارآمد برای چنین موقعیتهایی را تکنیک روان درمانی ACT، عنوان کرد و گفت: طبق این تکنیک از فرد خواسته میشود که به صورت تصوری، از کالبد خود خارج شده و از بالا به موقعیت موجود در محیط به خود نگاه کند. این تکنیک فرد را از موقعیتی که مثل زندان است خارج میکند و به آزادی میرساند.
شیرانی اظهار کرد: اگر همه ما این تکنیک را در موقعیت مواجه با شرایطی مثل کرونا اجرا کنیم، یعنی بر فراز بام ایران نشسته و به وضعیت موجود نگاه کنیم، خواهیم دید که این ویروس تنها بخشی از جامعه ایرانی را درگیر کرده و بسیاری از افراد جامعه ما بدون درگیری با ویروس کرونا به وسیله عوامل دیگر جان خود را از دست میدهند.
پذیرش مرگ و پیامدهای آن
این روان شناس بالینی در مورد مرگ و عوامل آن، اظهار کرد: روزانه بسیاری از افراد بر اثر بیماریهای مختلف مثل ایست قلبی و سرطان جان خود را از دست می دهند. تکنیک ACT باعث میشود به یاد بیاوریم که ویروس کرونا تنها عامل مرگ نیست، پس نمیتوانیم دست روی دست گذاشته و منتظر بمانیم که این ویروس از کشور خارج شود، گویا اگر کرونا از بین برود ما برای همیشه زنده خواهیم ماند.
شیرانی در مورد پذیرش مرگ به عنوان پدیدهای حقیقی، گفت: پذیرش مرگ یکی از نشانههای سلامت روان و بهداشت روح است، همچنین باعث استفاده بهتر از فرصتهای موجود در زندگی میشود.
وی ادامه داد: بودن یا نبودن کرونا هیچ تضمینی برای زنده بودن ما در چند ساعت آینده نیست، پس دید گسترده نسبت به این موضوع باعث کنار گذاشتن ترس افراطی و اضطراب ناشی از آن میشود و میتوان بسیار بالغانهتر به آن نگاه کرد. پذیرش مرگ فارغ از ویروس کرونا، باعث توجه به زمان حال و استفاده درست از آن است.
چرا برای زنده ماندن تلاش میکنیم؟
این روان شناس بالینی در خصوص هدف از زندگی، توضیح داد: امیدوارم ترس از مرگ و تلاش برای زنده ماندن صرفا برای نفس کشیدن نباشد و باعث شود به دلیل زنده بودن به آن فکر کنیم. آیا زنده بودن تنها برای راه رفتن و ارتباط داشتن با دیگران است، یا اینکه میخواهیم فلسفه اصلی زندگی را دریافته و به هدف اصلی وجودمان برسیم؟ همه اینها باعث کاهش اضطراب و توجه به دیگر زاوایای زندگی میشود.