گفتگو با سعیده شبرنگ؛ نویسنده، معلم و مروج کتاب
چیستی رمان های تاریخی و فلسفی
سعیده شبرنگ، متولد 1361 رشت، دبیر آموزش و پرورش و مدرس دانشگاه و حوزه، فعال قرآنی، داور مسابقات قرآن و عترت و دانش آموخته فلسفه اسلامی است. او چند سالی هست که در حوزه ادبیات داستانی فعالیت میکند. نوشتن، ترویج کتاب و نقد بخش مهمی از زندگی او را تشکیل می دهد. رمان «که ماهی برآید» را بر اساس زندگی حاج ملاهادی سبزواری نوشته و نشر بین الملل منتشر نموده است. او هم اکنون در حال نگارش یک اثر مستندبیوگرافی از یک شهید مدافع حرم است. با هم پاسخ های دقیق شبرنگ که از یک دانش آموخته فلسفه انتظار می رود را با هم می خوانیم:
* شخصیت سعیده شبرنگ شبیه کدام یک از قهرمانان داستان های خودش است یا او اصلا شبیهی ندارد؟
سعیده شبرنگ شبیه شخصیتهای داستانش نیست اما طبعا رنگ و اثری از او در داستانهایش هست. ممکن است بعضی شخصیتهای داستانش، نماینده برخی آرا و افکار او باشند.
* شده است کتاب هایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟
گاهی برای ارزیابی، نقد یا کارشناسی مجبور بودهام کتابهایی را مطالعه کنم که چندان جذاب نبودهاند یا ایرادات محتوایی و ساختاری و فنی داشتهاند. اما صرفنظر از این مورد، مطالعه برای من لذتبخش و دوستداشتنی است. گاهی که پرمشغله هستم، میزان مطالعهام کمتر میشود ولی همیشه سعی میکنم از حداقل میزان مطالعه روزانه غفلت نکنم. من از وقتی هنوز نوشتن را به خوبی نمیدانستم، با کتاب مانوس بودم. در منزل ما کتابخانه بزرگی بود. پدربزرگم استاد حوزه و اهل علم بودند. هر بار به خانه آنها میرفتم محو کتابخانه قدیمی و پر و پیمانشان میشدم.
*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
دقیقا خاطرم نیست که از چه روزی و کجا به نویسندگی علاقهمند شدم. شاید اولین انگیزههای نوشتن، از همان کودکی در من شکل گرفت. آدم هرچه بیشتر با نوشتن مانوس شود، کمسخن میشود. تفکر کردن، دقت به جزییات و ذهن تحلیلگر، اولین لوازم نوشتن است.
*نویسندگی برای فضای مجازی را چقدر تجربه کرده اید؟
با اینکه سالهاست در شبکههای اجتماعی فعال هستم، اما هرگز به نوشتن تخصصی برای این فضا فکر نکردهام. افرادی که صرفا برای شبکههای اجتماعی مینویسند، اکثرا شخصیتهای برونگرایی دارند و البته ممکن است با فنون نوشتن هم به خوبی آشنا نباشند. جنس نویسندگی در فضای مجازی بسیار متفاوت است.
*فعالیت های قرآنی شما و همچنین تحصیلات شما در فلسفه چه کمکی به دنیای نویسندگی و نقد شما می کند؟
هر نویسندهای به واسطه مطالعات، تحصیلات و علایقش، نگاه و رویکردی پیدا میکند که در زندگیاش با اوست. بنده هم طبیعتا علایق و مطالعاتم در هنر، قرآن، فلسفه و مسایل اجتماعی، در نوشتنم تأثیر دارد. فلسفه در یک کلام، علم اندیشیدن در کنه هستی است. طبعا تحصیل فلسفه در نوع نگرش من به پیرامونم بی تاثیر نبوده. شاید باعث شده ریزبین، کمالگرا و تا حدودی سختگیر بشوم.
* رمان های تاریخی و رمان های فلسفی چه تفاوتی با دیگر انواع رمان دارند؟
رمان تاریخی، ناظر به یک یا چند واقعه تاریخی است و درام آن هم در مسیر بیان رخدادهای تاریخی یک مقطع خاص و در خدمت آن است. در خصوص تعریف رمان فلسفی، من کمی سختگیر و محتاط هستم. هر رمانی که اندکی مباحث مابعدالطبیعی در آن مطرح شده باشد را نمیتوان رمان فلسفی نامید. بنظرم، رمان فلسفی رمانی است که جهان داستانش با رویکرد معناشناسانه ساخته شده باشد، فضای حاکم بر تفکر و رفتار شخصیتها، متاثر از پرسشهایی در باب مسایل هستی باشد، نویسنده آن در صدد پاسخ به شبهات و سوالاتی از این دست باشد، و غایت رمان، در خدمت فهم یک یا چند معنای فلسفی باشد. رمان سطح آلفا، از معدود آثار داستانی خوب با تم و درونمایه فلسفی است.
*ملا هادی سبزواری را از کی می شناسید؟ ویژگی خاص شخصیت ایشان در ذهن شما کدام ویژگی است؟چه شد که تصمیم گرفتید زندگی ملاهادی سبزواری را بنویسید؟ کارهای داستانی دیگری با شخصیت ایشان قبل از کار شما وجود داشت؟ اگر وجود داشته، تفاوت کار شما با کارهای قبلی در چیست؟ کار شما فقط روایت داستانی این شخصیت است و یا نگاهی به آرای فلسفی وی هم داشته اید؟ می توان اثر شما را جزو رمان های فلسفی هم به حساب آورد؟
در سالهای نوجوانی نام بسیاری از علما را شنیده و به شخصیت آنها علاقهمند شده بودم. شیخ الرییس، ملاصدرا، حکیم سبزواری، ملاحسینقلی همدانی، سید علی آقای قاضی، علامه طباطبایی و...بعدها به واسطه تحصیلاتم با این استوانههای علم و عرفان و آثارشان بیشتر آشنا شدم. شخصیت آرام و کمحرف و متفکر حکیم سبزواری از دوران دانشجویی برایم بسیار جذاب شد. هرچه بیشتر زندگی ایشان را مطالعه کردم، بیشتر مجذوب این شخصیت شدم. ما در دوره تحصیل، شرح منظومه ایشان را میخواندیم و برای من که به اشعار عربی علاقهمند بودم، خواندن فلسفه به نظم، بسیار شیرین بود. بعدها که داستاننویسی را بصورت حرفهای شروع کردم، علاقهمند شدم زندگی ایشان را بنویسم که الحمدلله قسمتم شد. تکنگاریهایی درباره حاج ملاهادی سبزواری وجود دارد که البته غیر داستانی هستند. «که ماهی برآید» را داستانی و در قالب رمان نوشتهام. سعی کردم بیشتر به احوالات و سلوک ایشان در رمان بپردازم. از آنجا که حاجی سبزواری بسیار آرام و عزلتگزین بودند، تلاش کردم این وجه شخصیت ایشان را در طول کار حفظ کنم. باید به بعد علمی بینظیر ایشان توجه میکردم اما از سویی نمیخواستم از شخصیت درونگرا و کتوم ایشان غفلت کنم. ایشان بزرگترین شارح آثار ملاصدرا هستند. در این کار سعی کردم از کنار آرای فلسفی حکیم، خیلی به آهستگی عبور کنم تا رمان صبغه کاملا فلسفی نگیرد چون دوست داشتم همه مخاطبان با سطح دانش و تحصیلات مختلف، داستان زندگی حاجی را بخوانند و با شخصیتش آشنا شوند. پس میتوان گفت «که ماهی برآید» یک رمان فلسفی نیست بلکه یک بیوگرافی در قالب درام است.
* قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده می شوند؟
یک نویسنده طبعا برای خلق شخصیتهای داستانهایش از افرادی که پیرامون خود مشاهده میکند، الهام میگیرد. شخصیتهای داستانهای من هم حتما رنگی در واقعیت اطرافم دارند
*در انتخاب موضوعات، چه موضوعاتی را در اولویت قرار می دهید؟
پرداختن به زندگی و احوالات علما و شخصیتهای علمی، همیشه جزء علائقم بوده است. یکی از علاقهمندیهای من تاریخ معاصر است. یکی دیگر از موضوعاتی که دوست دارم در داستانهایم به آن بپردازم، مقاومت اسلامی است.
*برای تولید یک اثر ، چقدر و چه پژوهش هایی می کنید؟
هر اثری بسته به موضوع و حجم کار، نیازمند میزانی از مطالعه و پژوهش است. هر چه عقبه پژوهشی اثر، محکمتر باشد، فخامت کار هم بیشتر میشود. بنده برای که ماهی برآید حدود یک سال پژوهش و مطالعه داشتم که بخشی از آن، با آغاز فرآیند نگارش رمان، همزمان شد.
*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می دانید؟ سهم نویسندگان در این بین چقدر است؟
سهم و سرانه مطالعه در کشور ما متاسفانه مطلوب نیست. برخی البته معتقدند که دلیل اصلی در قیمت بالای این کالای فرهنگی است. اما بنده معتقدم عوامل متعددی در این امر دخیلند و نمی توان تمام تقصیر را به گردن قیمتگذاری انداخت. چه بسا آثاری با حجم کم و قیمت مناسب که خواننده ندارند و چه بسا کتاب های حجیم و گرانقیمت که پرمخاطب هستند و بارها تجدید چاپ میشوند بنظرم با اصلاح روش مطالعه، هدفمند کردن و جهت دهی جوانان، فرهنگسازی و جای دادن مطالعه در ساعات درسی مدارس و دانشگاهها، نهادینه کردن فرهنگ گردش و امانت کتاب، توسعه کتابخانهها، ایجاد انگیزه و استفاده از طرحهای تشویقی و خیلی کارهای دیگر میشود سرانه مطالعه را در جامعه بالا برد. این امر نیازمند یک عزم جدی و برنامه قوی است.
*اگر قرار باشد شما جایزه ای را طراحی کنید، آن جایزه با موضوع خلق اثر است یا نقد؟
بنظرم قبل از طراحی یک جایزه ادبی جدید، شاید بهتر باشد به سراغ بازنگری و آسیبشناسی جایزههای ادبی موجود برویم. مسلما هرچه جلوتر برویم با تعدد موضوعات و رشد نویسندگان جدید، نیاز به طراحی جوایز ادبی جدید هم خواهیم داشت. اما گاهی میشود همان جشنوارههای قبلی را بازطراحی کرده و با شاکله و ساختاری جدید، شروع کرد. در خصوص سوال شما باید بگویم خلق و تولید، مقدم بر نقد است؛ ما در فلسفه یک قاعدهای داریم به اسم فرعیت. ثبوت نقد برای داستان، فرع است بر ثبوت خود داستان. تا اثری تولید نشود، نقد نخواهد شد. فلذا جایزه برای خلق اثر بر جوایز نقد، رجحان دارد.
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
زندگی در یک جغرافیا حتما در نوشتههای انسان اثرگذار هست. من ساکن شمال هستم اما به شهرهای مختلفی سفر کردهام و در بعضی از آنها مدتی زندگی کردهام. یکی از داستانهایم، در فضای روستایی در شرق گیلان میگذرد. مدتی در یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس زندگی کردم و ستینگ یکی از طرح رمانهایم، در همان جغرافیاست.
*شیرین ترین و تلخ ترین خاطره شما در دنیای فعالیت های مختلفی فرهنگی و ادبی چه بوده است؟
در سالهایی که سرگرم نوشتن بوده و هستم، خاطرات زیادی برایم رقم خورده که اتفاقا بسیاری از آنان شیرین بوده است. دو سال پیش از اینکه نگارش رمان زندگی حکیم سبزواری را شروع کنم، خواب عجیبی دیدم که بعدها متوجه شدم به همین موضوع ربط داشت. حلاوت خاطرات، همیشه همراه من هستند و با مرورشان، لذت میبرم.
*یک هنرمند شهرستانی با هنرمند مرکز نشین چه تفاوت هایی دارد؟ خودتان ترجیح می دهید بیشتر مخاطب آثار کدام دسته باشید؟
برخی از شهرستانها از لحاظ دسترسی به منابع و اساتید، در فقر و محرومیت هستند. برای هنرمندی که از منابع دور است، طبیعتا، رسیدن به هدفهایش دشواریهای بیشتری دارد. یکی از دغدغههای بنده در این سالها این بوده که در فضای فرهنگی کشور، تمرکز گریز باشیم و امکانات و منابع را صرفا در اختیار پایتخت و کلانشهرها قرار ندهیم. البته هنوز با این غایت بسیار فاصله داریم.
*در انتخاب و مطالعه و پیشنهاد کتاب ها، جنسیت نویسنده هم تاثیری دارد؟ بیوگرافی و اعتقادات او چطور؟
در انتخاب کتاب برای مطالعه، چندین فاکتور مهم باید مورد توجه قرار گیرد که مهمترین آنها اندیشه و فضای فکری و اعتقادی نویسنده است. شنیدهاید که میگویند کتاب غذای روح است. خداوند در قرآن فرموده: فلینظر الانسان الی طعامه، انسان باید دقت کند که چه چیز به خورد خودش میدهد. پس عقیده و فکر خالق اثر، نمیتواند بی اهمیت باشد.
درمورد جنسیت نویسنده باید عرض کنم که بنده این نگاههای جنسیت زده را نه میپسندم و نه توصیه می کنم. شما رمان «یکی میان زندگی ما راه میرود» را ببینید. نویسندهاش یک زن است اما به ندرت میتوان اثری به این قدرت و با این ساختار فنی و فرم پیدا کرد.
*واگر قرار باشد بخشی از نوشته های خود را انتخاب کنید، آن بخش کدام است و از کدام متن انتخاب شده است؟
که ماهی برآید اولین اثر منتشر شدهی بنده است که خودم فصل چهلم آن را بسیار دوست دارم و با نوشتنش اشکم جاری شد و گریستم. امیدوارم این کلمات، اسباب شفاعتم در محضر حق باشد.