جستجو
رویداد ایران > رقيب اصلاح‌طلبان خودشان هستند، نه براندازان

رقيب اصلاح‌طلبان خودشان هستند، نه براندازان

اصلاح‌طلبان روزهاي سختي را سپري مي‌كنند و در سه سطح سرمايه اجتماعي، درون جرياني و دولت مستقر با چالش‌هاي قابل توجهي مواجه هستند. از يك سو پديده راي‌دهندگان پشيمان و از سوي ديگر جوانان اصلاح‌طلب ناراضي. همين است كه تحليلگران و كارشناسان سياسي در جريان اصلاح‌طلب به دنبال راهكار بوده و سعي مي‌كنند نسخه موثري براي بيرون آمدن از اين وضعيت تجويز كنند.

برخي از آنان همچون عليرضا علوي‌تبار معتقدند كه اصلاح‌طلبان بايد راديكال‌تر عمل كرده و در مواجهه با ناكارآمدي‌هاي دولت راه خود را از آن جدا كنند. گروه ديگري از فعالان سياسي اصلاح‌طلب نيز محافظه‌كاري را ترجيح داده و نمي‌خواهند پشت دولت را خالي كنند. اينان با وجود انتقاداتي كه به آن وارد مي‌دانند به حمايت‌هاي خود ادامه مي‌دهند. عباس عبدي، تحليلگر اصلاح‌طلب اما در گروه سومي قرار مي‌گيرد كه نه با راديكال شدن موافق است و نه محافظه‌كاري. توصيه او به اصلاح‌طلبان اين است كه ايده و اراده خود را مشخص كنند. در عين حال تاكيد مي‌كند كه حمايت از دولت روحاني به معني چشم‌پوشي بر انتقادات موجود نيست و اصلاح‌طلبان نبايد سرنوشت خود را به دولت گره بزنند. عبدي نيز همچون غلامحسين كرباسچي از ضرورت بازسازي در اصلاح‌طلبي مي‌گويد و يكي از ايرادات اصلي در اين جريان را فرصت ندادن به جوانان مي‌داند.

 

اصلي‌ترين نياز امروز جريان اصلاحات چيست؟ برخي تحليلگران مثل آقاي علوي‌تبار معتقد هستند كه اصلاح‌طلبان بايد راديكال‌تر شوند. البته اين توضيح را هم مي‌دهند كه منظور ريشه‌نگري است نه تندروي. شما با اين ايده موافق هستيد؟

من نمي‌توانم به طور دقيق بگويم كه بهتر است راديكال‌تر بشوند يا محافظه‌كار‌تر زيرا اين تعاريف نسبي و قراردادي است. آنچه اهميت دارد اين است كه اصلاح‌طلبان بايد دو نكته را روشن كنند. يكم؛ ايده آنها چيست و دوم؛ چه اراده‌اي پشت آن دارند. ايده به تنهايي كفايت نمي‌كند و در سياست حتما بايد اراده‌اي ضميمه آن باشد. اتفاقا بخشي از ايده نيز متاثر از همان كيفيت اراده‌اي است كه مي‌توانند بسيج كرده و پشت آن قرار دهند. در شرايط كنوني بخش مهمي از ايده بايد معطوف به تامين مطالبات اجتماعي و بخشي نيز معطوف به نشان دادن راه براي خروج از وضعيت بن‌بست باشد. اينكه بگوييم راديكال، محافظه‌كار يا چيز ديگري بحث ديگري است. بايد به مساله اصلي جامعه و عناصري كه مانع تحقق اهداف مردم است، پرداخته شود و نشان دهند كه اراده آنها در قالب حمايت چه نيروهايي شكل گرفته و انسجام دارد. به اضافه اينكه بايد نشان دهند به انجام برنامه‌ها و تاكتيك‌هايي كه براي رسيدن به آن اراده و هدف مشخص كرده‌اند، پايبند هستند.

به نظر شما تغيير نگاه چقدر به اصلاح‌طلبان كمك مي‌كند؟

اگر منظورتان از تغيير نگاه، تغيير نگاه اصلاح‌طلبانه است كه فكر نمي‌كنم مفيد باشد يا اساسا از سوي اصلاح‌طلبان انجام شود. البته اصلاح‌طلبي شاخصه‌هايي دارد كه نبايد از آنها عدول كرد و الان جاي بحث آن نيست. مساله اين است كه شرايط كنوني ايران با سال‌هاي گذشته خيلي فرق كرده و به همين خاطر بايد نگاه اصلاح‌طلبانه را در چارچوب مسائل و شرايط فعلي شرح و بسط دهند و مسائل اصلي جامعه را بيان كنند. لازم است كه به حكومت و مردم نشان دهند كه تحليل دارند و اراده سازمان يافته خود را نيز براي تحقق آن عرضه كنند. بنابراين تغيير نگاه از اين منظر يك ضرورت است و مي‌تواند علاوه بر اصلاح‌طلبان به كل جامعه و ايران و حكومت كمك كند. همه بايد از منافع اين تغيير نگاه بهره‌مند شوند.

با توجه به نامه اخير جوانان اصلاح‌طلب و تاكيدي كه بر ضرورت استفاده از نيروهاي متعهد‌تر داشتند، راديكال شدن مي‌تواند موجب تقويت پايگاه اجتماعي جريان اصلاحات شود؟

نيروهاي اصلاح‌طلب در شرايط كنوني از نظر مديريتي با دو مشكل مواجه هستند؛ يكم نتوانسته‌اند بخش‌هاي جوان‌تر را جايگزين نيروهاي قديمي كنند. بخش‌هايي كه در گذشته جوان بودند، فعاليت خود را ادامه داده و هنوز هم توان كار دارند اما اين كار درستي نيست كه چون هنوز توان دارند به صورت تمام قد در عرصه بمانند و به ديگران فرصت داده نشود كه وارد ميدان شوند. اصلاح‌طلبان بايد نسل بعد از خود را خيلي سريع‌تر وارد ميدان كنند و اجازه دهند كه آنها پرچم اصلاحات را در دست گرفته و با درك، فهم و بينش خودشان آن را جلو ببرند. طبيعي است كه بخش‌هايي از نيروهاي قبلي نيز در كنار آنها خواهند ماند.

نكته دوم اين است كه بخش‌هايي از اصلاح‌طلبان به دليل ورود به قدرت، روحيه منفعت‌جويي پيدا كرده و در مقاطعي دست بالا را يافته‌اند و اين به نفع اصلاح‌طلبان نيست. البته اصل ورود به قدرت ايرادي ندارد و مثبت است. ولي مساله اين است كه اصلاح‌طلبان بايد به اصلاح‌طلباني كه نگاه مردمي‌تر دارند بيشتر توجه كنند تا اصلاحات ايده‌ها و برنامه‌هاي خود را پيش ببرد. البته اين به معناي آن نيست كه با نيروهايي كه در سطح قدرت فعال بودند، قطع رابطه كنند اما مي‌خواهم بگويم كه شرايط گذشته تغيير كرده و اصلاح‌طلبان بايد ساختار و سازماندهي و همچنين تغيير نيروهاي جديدي را در دستور كار قرار دهند.

آقاي حجاريان اخيرا در گفت‌وگويي گفته بودند كه رقيب اصلي اصلاح‌طلبان، براندازان هستند، به نظر شما راديكال‌تر شدن مي‌تواند به اصلاح‌طلبان در مواجهه با اين رقيب كمك كند؟

رقيب اصلي اصلاح‌طلبان به نظر من خودشان هستند. آنها نبايد در درجه اول خيلي به حكومت، براندازان يا افراد ديگر نگاه كنند. البته بايد در تحليل‌هاي خود آنها را وارد كرده و واقعيت‌هاي آنان را ببينند اما مشكل اصلي اصلاح‌طلبان خودشان هستند و بايد يك بازسازي جدي در درون خود صورت دهند. يك بازسازي همه‌جانبه به لحاظ تشكيلاتي، نيروي انساني و ايده‌ها و تاكتيك‌هايي كه براي تحقق آن ايده‌ها بايد پيش بگيرند. اصلاح‌طلبان بايد يك تعريف جديد از وضعيت خود در داخل و ارتباط‌شان با ساختار حكومت ارايه كنند تا اعتماد همه جلب شود.

در صورت راديكال‌تر شدن اصلاح‌طلبان، نسبت آنها با دولت چه تغييري خواهد كرد؟ با آقاي علوي‌تبار كه گفته‌اند لازم نيست با دولت غرق شويم، موافق هستيد؟

اصلاح‌طلبان چه راديكال‌تر شوند و چه محافظه‌كار‌تر و... هيچ دليلي ندارد كه سرنوشت خود را با دولت يا هر پديده ديگر پيوند بزنند. به نظرم دولت مسووليت وظايف خود را دارد و اصلاح‌طلبان نيز در سال ۹۲ به دليل محدوديت‌هاي خود از اين دولت دفاع كرده‌اند. در سال ٩٦ نيز يك بار ديگر همين كار را كردند و اكنون هم اگر با مشابه آن دو مقطع مواجه شوند بهترين كار همان بود كه انجام دادند. اما اين به معناي آن نيست كه مسووليت حقوقي رفتارهاي دولت يا سياستگذاري دولت را به عهده دارند. بايد هرجا ايراد و ابهامي ديدند، صريح و شفاف بگويند. نبايد براي بيان انتقادات خود در چينش نيروهاي كابينه و دولت، مبارزه با فساد، سياستگذاري در حوزه‌هاي مختلف اقتصاد و سياست خارجي و... هيچ محدوديتي براي خود در نظر بگيرند.

فكر مي‌كنيد طيف‌هاي مختلف اصلاح‌طلب چقدر با ايده راديكال‌تر شدن همراهي مي‌كنند؟

به طور قطع يك بخشي از نيروها همراهي نخواهند كرد. اما توجه داشته باشيد كه هر نيروي سياسي بايد بهترين نقطه اثرگذاري خود را انتخاب كند. اگر قرار باشد كه آنقدر سكوت كند كه بي‌فايده شود، ريزش از جاهاي ديگر شروع مي‌شود. اگر هم آنقدر تند و بي‌منطق حرف بزند كه يك عده كمي از آن حمايت كنند طبيعي است كه كارايي و اثرگذاري نخواهد داشت. بنابراين اصلاح‌طلبان بايد ضمن التزام به منشور اصلاح‌طلبانه خود خيلي روشن و شفاف حرف بزنند و فرض را بر همراهي اكثريت بگذارند. برداشت من اين است كه اگر درست عمل كنند بخش قابل توجهي از جامعه و نيروهاي سياسي از اين ايده و اراده‌اي كه معرف اصلاح‌طلبي باشد، حمايت خواهند كرد.

اگر نتيجه راديكال شدن انشقاق در اصلاح‌طلبي باشد، چطور بايد از پس اين چالش برآيند؟

نتيجه هر نوع تغيير سياستي صفر و يك نيست. يعني مي‌تواند با انديشيدن تمهيداتي به نوعي تغيير سياست داد كه مشكلي ايجاد نشود يا كم ايجاد شود. شما مي‌توانيد سياستي را انتخاب و بدون اينكه تمهيداتي بينديشيد بلافاصله اقدام كنيد و شاهد باشيد كه آن سياست با درگيري، اختلاف و دعوا آغاز مي‌شود. همان سياست را مي‌توان با تهميداتي آغاز كرد و پيش برد كه اختلافات به حداقل برسد و من معتقدم كه اين ظرفيت در ميان اصلاح‌طلبان وجود دارد كه سياست‌هاي متناسب‌تري با جامعه و شرايط موجود اتخاذ كرده و پيش ببرند به نحوي كه نه تنها ريزش جدي نداشته باشند بلكه رويش زيادي هم به سمت آنها وجود داشته باشد.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب