شرور سابقهدار يا نماينده گروههاي نوظهور اجتماعي!؟
از خبرهايي که در روزهاي گذشته مورد توجه رسانههاي مختلف قرار گرفت، قتل وحيد مرادي در زندان رجاييشهر کرج بود. در خبرها از او بهعنوان يکي از معروفترين افراد شرور تهران ياد شده که يک فقره قتل در کارنامه او ثبت شده بود. اگرچه او بهعنوان شرور سابقهدار در خبرگزاريهاي رسمي معرفي شده است اما اگر کمي لايههاي اجتماعي شهر تهران را زير و رو کنيم، او نماينده و سردسته افراد و گروه اجتماعي جديدي است که در سالهاي گذشته در تهران، بهویژه شهرري شکل گرفته و گسترش يافتهاند. گروه جديدي که ساختارش برگرفته از ساختارهاي معيوب و غلط دهههاي گذشته گروه موسوم به لوطيهاست و در قالب جديدي به فعاليت خود ادامه ميدهد.
عليرضا زماني:همانطور که ميدانيم، يکي از گروههاي تأثيرگذاري که در تاريخ اجتماعي و سياسي ايران نقش مهمي داشتهاند، لوطيان و نوچهها و بچهلاتهاي منتسب به آنها بودند. البته رجوع به منابع دوره قاجاريه نشان ميدهد فعاليتهاي اين گروهها بيشتر در حوزههاي اجتماعي خلاصه ميشد. اين فعاليتها را ميتوان در منشور اخلاقي نانوشته آنها که در کتاب شرح زندگاني من به آنها اشاره شده است، مورد توجه قرار داد: نانخوردن از دسترنج خود، احترام به بزرگتر، مهرباني با کوچکتر، دستگيري از ضعفا و رک و بيپروابودن. رعايت اين قانون نانوشته در کنار پوشيدن و حمل وسايل خاص شامل زنجير بيسوسه يزدي، جام برنجي کرماني، دستمال بزرگ ابريشمي کاشاني، چاقوي اصفهاني، چپق چوب عناب يا آلبالو، شال لام الف لا و گيوه تخت نازک (چهارتاي اول از ملزومات و سهتاي بعدي اختياري)، افراد را در جرگه لوطيان قرار ميداد. لوطيهاي دوره قاجار براي خود ادبيات خاصي داشتند و جز خودشان کسي چيزي از آن سر درنميآورد. لوطيگري براي خود سلسلهمراتبي هم داشت. بالاترين مقام باباشملي بود و پايينترين درجه لوطيها را هم داش ميگفتند و داشمشدي و چغالهمشدي هم از ديگر درجههاي اين سلسلهمراتب بود. اين جماعت در آن دوره باوجود تنشها و دعواهايي که بين خود داشتند اما بسياري از کارهاي عمومي اهالي محله خود را رتق و فتق ميکردند و امنيت محله نيز بر عهده آنها بود. در دوره پهلوي دوم، لوطيها رفتهرفته کارکردهاي اجتماعي خود را از دست داده، به گروههايي تبديل شدند که پاتوقشان زورخانهها و قهوهخانهها بود. باوجوداین، دوره مذکور مهمترين دورهاي است که در تاريخ معاصر ايران نقش ايفا کردهاند. واردشدن در امور سياسي و حضور گسترده لوطيها در کودتاي 28 مرداد و طرفداري از شاه و مقابله با طرفداران مصدق، سبب شد تا موقعيت اجتماعي اين گروه دچار تغييرات زيادي شود و پشتوانه مردمي خود را کموبيش از دست بدهند. در اين کودتا، کساني چون شعبان بيمخ، اسماعيل رمضونيخي، ناصر جيگرکي و طيب حاجرضايي، از سردمداران تظاهرات عليه دولت قانوني مصدق بودند. در وقايع عاشوراي سال 1342 هم اين جماعت از سوي حکومت مأمور سرکوب قيام مردم تهران شدند؛ به غير طيب حاجرضايي و نوچههايش که از اين کار امتناع کردند. همين امر موجبات دستگيري طيب و اعدام او را فراهم كرد. با پيروزي انقلاب، ساختارهاي اجتماعي شهر دچار تغييرات اساسي شد و گروههاي بسياري کارکردها و ساختارهاي خود را از دست دادند و گروههاي اجتماعي جديدي، بنا بر اصول جديد ايدئولوژيک و سياسي شکل گرفتند. جماعت لوطيان نيز از جمله گروههايي بودند که کارکرد خود را از دست داده و عملا معانيای مانند لوطي و نوچه و... در جامعه شهري حذف شد؛ اگرچه عناويني مثل لات و گندهلات هنوز در ادبيات عامه جايگاه خود را داشت و بيشتر به اراذل و اوباش و خلافکاران اطلاق ميشد. بااينحال برخلاف تصور جامعهشناسان، از اواخر دهه 70 در حاشيه شهر و در مناطق جنوبي آن، که جمعيت کثيری از بافت اجتماعي محلههاي آنها را مهاجران جديد شکل ميدادند، ساختار جديدي از گروه لوطيها شکل گرفت. رفته رفته افراد تنومند و ورزشکاري که از جسارتهاي خاصي برخوردار بودند و بيشترشان هم اهل خلافکاري بودند، جاي شعبان بيمخها، ناصر فرهادها، ناصر جيگرکيها، امير رستميها و حسين عروسها را گرفتند و افراد ديگری زير مجموعه آنها گرد آمدند. رواج سالنهاي بدنسازي، بهعنوان فضاي جديدي در افزايش قدرت بدني و ساخت بدنهاي خوشفرم و ورزشکاري که در افول فعاليتهاي زورخانههاي محلي شکل يافتند، سبب بهوجودآمدن پاتوقهاي جديد اين گروه نوخاسته شد. همچنين شکلگيري فضاي جديد قهوهخانهاي که مجوز قليانکشي به روشهاي جديد و با تنباکوهاي جوانپسند را به دنبال داشت، سبب شد پاتوق اين گروههاي جديد افزايش يافته و متنوع شود. همچنين، از سوي ديگر با بهوجودآمدن فضاهاي مجازي جديد و گسترش آنها در چند سال گذشته، فضاي جديدي براي ارتباط افراد اين گروهها با يکديگر، کريخواني و مبارزهطلبي و جمعکردن مريدان و طرفداران جديد در قالب فالوور، شکل گرفت. گشتي در فضاي مجازي سالهاي اخير اين گروهها و افراد، نشاندهنده آن است که در ميان لايههاي پنهان اجتماعي شهر، لايه اجتماعي جديدي شکل گرفته است که افراد زيادي را شامل ميشود و به نظر ميرسد جامعهشناسان از شکلگيري، رشد و تکوين آن غافل بودهاند. کشتهشدن وحيد مرادي که در اخبار چند روز گذشته به عنوان شرور تهراني معرفي شده است، نشان داد برخلاف تصور، اين گروه اجتماعي نوخاسته گروه اجتماعي کوچک و گمنامی نيست و واژه لات و بچهلات که جايگزين واژه لوطي و نوچه قديم شده، مفاهيم جديدي را جداي از مفاهيم دهه 30 و 40، در فرهنگ شهر و فضاي جامعه امروز به وجود آورده است. وحيد مرادي که اصالتا اهل همدان و هرسين و ريشهاش کُرد است، بزرگ و گندهلات شهرري، بهويژه محلههاي کوي سيزدهم آبان (نهم آبان سابق) و دولتآباد به حساب ميآمد. در کارنامه کيفري او چندين خلاف به ثبت رسيده، اما آنچه مهم و درخور تأمل به نظر ميآيد، طرفداران زيادي است که با وجود محکوميتهايش، در سراسر کشور و شهرري داشته و بعد از مرگ او واکنشهاي زيادي به اين موضوع داشتند و پيامهاي تسليت زيادي در فضاي مجازي درباره مرگ او ابراز داشتهاند. نکته شایان تأملتر ديگر هم آنکه در سالهاي اخير، علاوه بر وحيد مرادي، گندهلاتهاي ديگري مانند هاني کرده، مهدي گاوزن، مهدي قرمز، ساسان کرده و يزدان کرده نیز در شهرري سربرآورده و براي خود طرفداراني پيدا کردهاند. طرفداراني که همراه با طرفداران خود وحيد مرادي، نسبت به خبر مرگ او در زندان رجاييشهر، واکنشهاي مختلفي داشته و قتل او را به گروههاي مخالف خود نسبت ميدهند. از سوي ديگر، طرفداران او ضمن ابراز ناراحتي، براي مخالفان خود خطونشان کشيده و آنها را تهديد به تسويهحساب ميکنند. اين واکنشها و درگيريها، يادآور درگيريهايي است که لوطيهاي دوره پهلوي با يکديگر داشتند؛ درگيري کساني مانند امير رستمي و ناصر جيگرکي با طيب در خيابان سيروس يا درگيري مشهور طيب با اسماعيل رمضونيخي در خيابان مولوي که تا مرز کشتهشدن طيب هم پيش رفت.
اگرچه مرگ وحيد مرادي در زمره خبرهايي است که در روزهاي آتي به فراموشي سپرده ميشود، اما زنگ هشدار مهمي است براي مسئولان شهري و جامعهشناسان و ديگر متخصصان شهر که لايههاي اجتماعي شهر تهران را با دقت بيشتری شناسايي، مطالعه و پژوهش کرده و نحوه برخورد، تعامل و اداره چنين گروه شرور سابقهدار يا نماينده گروههاي نوظهور اجتماعي!؟
هاي جديد اينچنيني را پيشبيني کنند تا در آينده در زمره چالشها و آسيبهاي شهر تهران قرار نگيرد.
*کارشناس مسائل اجتماعي تهران
اگرچه مرگ وحيد مرادي در زمره خبرهايي است که در روزهاي آتي به فراموشي سپرده ميشود، اما زنگ هشدار مهمي است براي مسئولان شهري و جامعهشناسان و ديگر متخصصان شهر که لايههاي اجتماعي شهر تهران را با دقت بيشتری شناسايي، مطالعه و پژوهش کرده و نحوه برخورد، تعامل و اداره چنين گروه شرور سابقهدار يا نماينده گروههاي نوظهور اجتماعي!؟
هاي جديد اينچنيني را پيشبيني کنند تا در آينده در زمره چالشها و آسيبهاي شهر تهران قرار نگيرد.
*کارشناس مسائل اجتماعي تهران