جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > رساله‌ فلسفه تحلیلی عکاسی

رساله‌ فلسفه تحلیلی عکاسی

«کاوشی فلسفی درباره عکاسی» عنوان ترجمه فارسی کتاب On Photography: A Philosophical Inquiry اثر دیِرمود کاستلو فیلسوف بریتانیایی و مدرس فلسفه و مطالعات زیبایی‌شناسی در دانشگاه وُرِک انگلستان است که به همت انتشارات کتاب آبان و با ترجمه ایمان امیرتیمور، دانش‌آموخته فلسفه و زیبایی‌شناسی، به مخاطبان فارسی‌زبان تقدیم شده است.

گروه تجسمی: «کاوشی فلسفی درباره عکاسی» عنوان ترجمه فارسی کتاب On Photography: A Philosophical Inquiry اثر دیِرمود کاستلو فیلسوف بریتانیایی و مدرس فلسفه و مطالعات زیبایی‌شناسی در دانشگاه وُرِک انگلستان است که به همت انتشارات کتاب آبان و با ترجمه ایمان امیرتیمور، دانش‌آموخته فلسفه و زیبایی‌شناسی، به مخاطبان فارسی‌زبان تقدیم شده است. این ترجمه دارای سه فصل اصلی است که عناوین آنها به ترتیب «درون‌یافت‌های بنیادین و نظریه عامه»، «شک‌آوری زیبایی‌شناسانه و منتقدان آن»‌ و «ورانمایی و منتقدان آن» است. افزون بر این، کتاب با درآمدی با عنوان «درباره عکاسی، گذشته و حال» آغاز می‌شود و با مؤخره‌ای با عنوان «یکتایی عکاسی» پایان می‌یابد.

اگرچه پیش از این، در سال ۱۴۰۱، ترجمه دیگری از این اثر به بازار نشر عرضه شده است، علی‌الاصول ترجمه حاضر قدمت بیشتری دارد، چراکه تاریخ مورد انتظار اصلی برای نشر این اثر بهار ۱۳۹۹ بوده که به دلیل بحران همه‌گیری کرونا و نیز بعضی موانع اجرائی، تحقق آن تا ۱۴۰۲ به تعویق افتاده است. «کاوشی فلسفی درباره عکاسی» رساله‌ای درخور برای شناخت فلسفه تحلیلی عکاسی است و عنوان این اثر هم به همین مورد اشاره دارد. مخاطبان آشنا با ادبیات نقد و نظریه عکاسی به این موضوع واقف‌اند که «درباره عکاسی» عنوان یکی از آثار کلاسیک نظریه عکاسی و نگاشته سوزان سونتاگ است. اما اثر سونتاگ، چنان‌که در درآمد اثر کاستلو به آن اشاره می‌شود، بیش از آنکه رساله‌ای فلسفی با کاربرد شیوه‌های متعارف فلسفی‌ای همچون استدلال‌آوری باشد، اثری در حوزه نقد فرهنگی عکاسی است. کاستلو، با زیرکی، همین مورد را شعار کتاب خود می‌کند! او هم درباره عکاسی می‌نویسد‌ ولی با رویکردی تازه که نقد فلسفی پیشفرض‌های سنت‌های نظری حاکم در نظریه عکاسی است.

«کاوشی فلسفی درباره عکاسی» جزء معدود رساله‌های منسجم فلسفه تحلیلی عکاسی است که نویسنده‌ای واحد دارد؛ چه، عموم آثار فلسفه عکاسی که در سنت تحلیلی جای می‌گیرند، مجموعه‌مقاله‌هایی با مؤلفان متعدد و سوداهای نظری ناهمپوش‌اند. همین موضوع، اثر کاستلو را به نمونه‌ای تراز و درخور بدل می‌کند که از گذر مطالعه‌اش می‌توان به شناخت نسبتا جامعی از مکاتب، متفکران و مناقشه‌های عمده در تاریخ نظریه و فلسفه عکاسی دست یافت. ستون فقرات کتاب کاستلو، تقابل میان قابلیت‌های زیبایی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه عکاسی است. به بیانی گویاتر، مهم‌ترین موضوعی که در سرتاسر کتاب حاضر به آن پرداخته می‌شود امکان هنردانستن عکاسی یا تخطئه عکاسی چونان سازوکاری صرفا مکانیکی است. آیا عکاسی هنر و بنابراین برخوردار از قابلیت‌های زیبایی‌شناسانه‌ای همچون ایده‌پردازی، عاملیت هنرمند‌ و داستان‌گویی است؟ یا عکاسی را نمی‌توان هنر دانست و کارکرد انحصاری این ابزار دست‌یافتن به شناختی عینی و واقع‌نگارانه از واقعیت جهان خارجی است - توان معرفت‌شناسانه متمایزی که بسیاری از اندیشه‌ورزان به عکاسی نسبت می‌دهند. کاستلو در این اثر، سنت نظری‌ای را که مجذوب قابلیت‌های شناختی عکاسی است «اُرتدُکسی» می‌خواند و در مقابل، به‌تدریج گرایش نهفته خود را به سنت مقابلی آشکار می‌کند که سعی اصلی‌اش اثبات فلسفی عکاسی چونان هنری تمام‌عیار و مجزاست؛ سنتی که او آن را با عنوان «نظریه جدید» مقوله‌پردازی می‌کند.

کاستلو در سراسر این اثر از آزمون‌های فکری متعدد بهره می‌گیرد تا استدلال‌های فلسفی خود را به شیوه‌ای دسترس‌پذیر مطرح کند که دارای نمونه‌هایی عینی و آشناست. برای مثال، در شرح فعالیت هنری گرهارد ریشتر، که همواره کوشیده تا مرزهای شناخته‌شده نقاشی و عکاسی را درهم بریزد، می‌خوانیم:

حالتی که در پی می‌آید را تجسم کنید. ریشتر با استفاده از اُپَک، عکس کلیسای جامع کُلن را بر روی سطح بوم نقاشی می‌اندازد و نقش‌هایی که از عکس برجای‌مانده را پی می‌گیرد، و سپس به نقاشی بر روی تصویرِ افکنده‌شده می‌پردازد. زمانی که کار تقریبا انجام گرفته است، سطح مرطوب بوم را به حلّال رنگ آغشته می‌کند و با این کار، شباهت عکس و نقاشی‌ای را «نامشخص می‌کند» که به‌واسطه اثر او پدیدار شده است. او مقادیر فراوانی حلّال به‌ کار می‌برد، اما هنوز راضی نیست و به همین دلیل، در‌نهایت یا با کاردک کاملا تصویر را برهم می‌زند یا با تیغه‌ای بسیار بزرگ که مخصوص چاپ سیلک است بر سراسر بوم رنگ تازه می‌نشاند. تصویر نهایی، اثری آبستره و تک‌رنگ از آب درمی‌آید که عمدتا خاکستری است و آثاری از رنگ و عناصر هنری دیگر هم در آن دیده می‌شود. این اثر را چگونه تفسیر کنیم؛ نقاشی، عکس، یا هر دو‌ آنهاست؟ چنین اثری، به یک معنا، آشکارا نقاشی است، چون با کاربرد رنگ‌های روغنی روی بوم نقاشی‌ای آفریده شده که کتانی و کِشسان است‌ و می‌توان آن را از خانواده آثار آبستره و تک‌رنگ دانست. اما در تاریخچه سببی این اثر، می‌توان اتفاق عکاسی را نیز جست. چنین اثری، ‌مانند بتی، از اتفاق عکاسی‌ای معین ناشی می‌شود که بر آن اتفاق، فرایندهای تصویرپردازی اضافی‌ای به‌ کار برده شده است. با چنین توصیفی، تقریبا این اثر به لحاظ مفهومی با عکس همسان است. ولی اگر عکس هم باشد، عکس چه اشیائی است؟ آیا می‌توان حقیقتا آن را عکسی از کلیسای جامع کلن دانست؟

انتشار ترجمه حاضر فرصتی نکو برای علاقه‌مندان عکاسی، زیبایی‌شناسی‌ و نیز فلسفه است تا با تحولات نظری‌ای که نظریه و نقد و فلسفه عکاسی تا امروز داشته‌اند آشنا شود و از دریچه‌ای نو تمامی مناقشه‌های عمده نظری را بازنگری کند. نفس تأمل فلسفی در مورد عکاسی بسیار بجا و مرتبط است؛ چراکه تصویر عکاسی، خصوصا پس از چرخش دیجیتال، به عنصر درهم‌تنیده قدرتمندی از زندگی روزمره انسان معاصر بدل شده و مستمرا بر حیات عقلانی او تأثیر می‌گذارد. در این خصوص، می‌توان این کتاب را همراهی مطمئن و صبور برای شرح و بسط ریشه‌های تاریخی فلسفه عکاسی و جناح‌بندی‌های فعلی‌اش دانست!

 

منبع: sharghdaily-903219

برچسب ها
نسخه اصل مطلب