گستردگی زبان تاتی از آذربایجان تا شمال خراسان
زبان تاتی در فهرست میراث ناملموس آثار ملی ایران از استان آذربایجان شرقی نیز ثبت شدهاست تاتها یک تیره ایرانی هستند که عمدتا در کنارههای غربی دریای مازندران و آذربایجان شرقی زندگی میکنند شواهد عینی و پژوهشهایی که انجام شده است نشان میدهد زمانی همه مردم آذربایجان به زبان تاتی سخن میگفتند
زبان تاتی کنونی با لهجههای متفاوت، زبان مشترک منطقه آذربایجان بوده و زیر بنای مشترک زبانهای ایرانی در قلمرو ایران بزرگ است در دهههای اخیر حس هویتخواهی تاتهای ایران سبب خلق تعدادی آثار مکتوب به این زبان شدهاست پژوهشگران معتقدند زبان تاتی، زبان قدیم مردم آذربایجان بوده و آذری نامیده میشده است مردمی که امروزه تات نامیده میشوند، در نواری منقطع از کوهستان قفقاز تا کوههای خراسان پراکندهاند زبان تاتي زمانی همه مردم آذربایجان و قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کمکم از بین رفتهاست تاتی از دسته زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است. گویشهای این زبان روزگاری از آذربایجان تا شمال خراسان گسترده بوده است
تاتی از دسته زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است. گویشهای این زبان روزگاری از آذربایجان تا شمال خراسان گسترده بوده است اما امروزه با ترکزبان و فارسیزبانشدن بخشی از شمالباختری ایران تنها جزیرههایی از گویشهای تاتی در منطقه بهجا ماندهاست. بزرگترین این شهرها و روستاهای تاتزبان در استان قزوین شامل شهر تاکستان، اسفرورین، شال، دانسفهان، روستای تاریخی سگزآباد، خیارج، خوزنین و نیز در سایر استانها شامل مرکزی، البرز، تهران، اردبیل، گیلان، زنجان و خراسان شمالی در شهرستانها و مناطق روستای وفس، زرندیه، تاکستان و بوئینزهرا و الموت، اشتهارد و طالقان، دماوند، ایوانکی شاهرود خلخال، رودبار، طارم، جاجرم و اسفراین و همچنین در آران و بیدگل و وزوان استان اصفهان و در زنجان روستای خوئین دیده میشوند. همچنین زبان تاتی در فهرست میراث ناملموس آثار ملی ایران از استان آذربایجان شرقی نیز ثبت شدهاست. این زبان در روستای کرینگان ورزقان سخن همچنان مورد استفاده قرار میگیرد. زبان تاتی از آنجا که یکی از زبانهای ایرانی شمال غربی است به فارسی، گیلکی و تالشی نزدیک است. زبان تاتی همچنین به زبان کردی و اوستایی نزدیک است. تاتی، بسیاری از ویژگیهای آوایی، واژگانی و صرف و نحوی کهن همچون تمایز جنس دستوری، ساخت ارگتیو، ماده مجهول، گردش مصوتها، حالت دوگانه فاعلی و غیرفاعلی در اسم و... را حفظ کردهاست.
ریشهشناسی زبان تاتي
تاتی با توجه به اینکه یکی از زبانهای ایرانی شمال غربی است، بیشترین نزدیکی را به زبانهای فارسی، تالشی، کردی، گیلکی، مازنی و بلوچی دارد. نظرات بسیاری در مورد ریشه تاتی داده شده است؛ برخی به شباهتهای تاتی با اوستایی اشاره داشتهاند. عدهای نیز کوشیدهاند به شباهتها و پیوندهای تاتی با پهلوی اشاره داشته باشند. برخی نیز تاتی را به همراه تالشی و مازندرانی و گیلکی و کردی، بازماندههای زبان مادی کهن دانستهاند. دیاکونوف در اینباره میگوید: «در زمان حاضر هم تاتها، تالشان، گلیکها و مازندرانیها به زبانهایی سخن میگویند که خود بقایای زبان هندواروپایی است که در آغاز زبان ماد شرقی بوده است. امتیاز ویژه این زبانها کهنگی و مهجوری ترکیب اصوات است که با زبان پارسی تفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی مناسبت دارد». مادیبودن ریشه تاتی را کسان دیگری چون عباس طاهری، اسدا... رحمانی و ابراهیم جهانبخش در مقالههای «بررسی گویش تاتی تاکستان»، «راهکارهای حفظ زبان تاتی» و «ساختار دستوری تاتی» و همچنین احسان یارشاطر در دانشنامه اسلام و ایران بیان کردهاند. احمد کسروی معتقد است زبانی که تاتها بدان سخن میگویند در زمانهای گذشته گسترش زیادی داشته و به استناد شواهد عینی و پژوهشهای انجامشده، زمانی همه مردم آذربایجان و قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کمکم از بین رفتهاست. در هر حال میتوان ریشه اصلی زبان تاتی را مادی دانست که در طول قرون متمادی تحت تاثیر اوستایی که زبان مذهبی مردمان این سامان بوده و فارسی باستان و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و فارسی دری که به ترتیب زبان رسمی حکومتهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی و حکومتهای پس از اسلام بوده، قرار گرفته و امروزه در آخرین شکل خود تحت عنوان تاتی درآمدهاست. همچنین پژوهشگران معتقدند زبان تاتی، زبان قدیم مردم آذربایجان بوده و آذری نامیده میشده است. مردمی که امروزه تات نامیده میشوند، در نواری منقطع از کوهستان قفقاز تا کوههای خراسان پراکندهاند. سرنوشت تاریخی مردم تات هرچه بوده در نهایت به این انجامید که تاتها در نواحی دور افتاده و روستاهای صعبالعبور و حاشیهای بقاي خود را بهدست آورند. امروزه همانطور که گفته شد این مردم در گستره وسیعی از ایران حضور دارند. با توجه به دادههای جمعیتشناختی موجود و صحبتهایی که با اهالی تاتنشین مناطق مختلف ایران شده، میتوان به تقریب گفت در حدود بیش از ۴۰۰هزار نفر تات در ایران زندگی میکنند که در گذشته عمدتا از حضور دیگران آگاهی خاصی نداشتند و عموما بیشترشان به صورت جزایری مجزا از هم زندگی میکردند. امروزه هم اطلاعاتی کلی از یکدیگر دارند که به عنوان مثال تاتنشینهای دشت قزوین به ندرت یکی از تاتنشینهای اطراف بجنورد را دیدهاند، چه برسد به اینکه ارتباطی با هم داشته باشند. در مجموع میتوان تاتهای ایران را در چند ویژگی مشترک خلاصه کرد: ۱-زبان تاتی، که در تمام مناطق تاتنشین، وجود دارد. ۲-منشأ و تبار مشترک که به مادها بازمیگردد. ۳-تاریخ و سرنوشت تاریخی مشترک که سبب شده وضعیت تاریخی مشابهی را داشته باشند. ۴-سنت و میراث فرهنگی مشترک. باید گفت از آنجا که زبان تاتی، یک زبان غیرمکتوب است و فرهنگ آنها نیز یک فرهنگ شفاهی است، لذا مهمترین و اصلیترین محمل فرهنگی آنها، زبانشان بوده که سنت فرهنگیشان را طی سالها و قرون متمادی تا به امروز انتقال داده است.
ادبیات تاتی
حوزه ادبیات تاتی با در نظر گرفتن اشعار پراکنده، سده هشتم هجری قمری است که بهجای مانده و دارای سابقه طولانی است اما تاریخ آغاز جدید آن در ایران به پس از دوره مشروطه و در قفقاز به پس از وقوع انقلاب۱۹۱۷ روسیه میرسد که اشعار و نمایشنامههای مبخشیاف و اشعار و داستانهای دهآنتیلوف گواه این موضوع است. یکی از آثار ادبیات تاتی، داستان عاشقانه عزیز و نگار است که به زبان تاتی نوشتهشده و نسخههای متعددی از آن در دست است. این داستان تاکنون به زبان تاتی منتشر نشده اما یوسف علیخانی نسخهای از آن را به زبان فارسی به نثر تنظیم و چاپ کردهاست. در دهههای اخیر حس هویتخواهی تاتهای ایران سبب خلق تعدادی آثار مکتوب به این زبان شدهاست. اشعار و داستانهایی به زبان تاتی سروده و نوشته شدهاند. دو نمونه از این کتاب «آوای تات: سرودههایی به زبان تاتی تاکستان» اثر عباس پدرام و کتاب (زورق شکسته) اثر محمود زرندی است. زبانی که جماعات موسوم به تات به آن سخن میگویند آنچنان متنوع و متفاوت از هم است که با وجود ایرانیبودن و وجوه اشتراک فراوانی که با هم پیدا میکنند، بهعنوان لهجههای مرتبط بههم در یک زبان واحد قرار نمیگیرند؛ بهطور مثال لهجهای که تاتهای بخش جرگلان از توابع بجنورد و برخی روستاهای مرزی ترکمنستان به آن سخن میگویند با لهجههای تاتهای تاکستان، بلوکزهرا و رامند از یکطرف یا تاتی اطراف مرند و خلخال و زنجان از طرف دیگر و همه اینها با تاتی قفقاز همانقدر متفاوت است که هریک از اینها، آن تفاوت را با فارسی و گیلکی و کردی دارند. لذا بررسی تاریخی واژه تات بیانگر آن است که معنای متفاوت تات در ادوار تاریخی گوناگون است. سیر تاریخی پیشرفت زبان ترکی از غرب به شرق، بهویژه در زمان صفویه صورت گرفته است و مشخص میکند که زبان تاتی کنونی با لهجههای متفاوت، زبان مشترک منطقه آذربایجان بوده است. همچنین بیانگر زیر بنای مشترک زبانهای ایرانی در قلمرو ایران بزرگ است که بقایای جزیرههای زبان تاتی آذربایجان و زنجان و مناطق غرب، گواه آن است و نیز این موضوع به معرفی تاریخی یکی از اصیلترین زبانهای ایران میپردازد و علاوه بر معرفی زبان تاتی، به معرفی مردمی میپردازد که به این زبان سخن میگویند. از اینرو واژه «تات» از دو منشأ زبانی به ما رسیده است؛ یکی زبان فارسی باستان و دیگر زبان ترکی. تات در زبان باستان بهصورت پسوند استفاده میشده اما تات در زبات ترکی به معنی خارجی یا بیگانه است. پس از حضور ترکان در سرزمینهای شرق ایران، به ایرانیان تحت سلطه ترکها تات گفتند. اگر چه با تسلط بیشتر ترکها تات معنی وسیعتری به خود گرفت تا اینکه در دوره اقتدار ترکها در ایران، معادل ایرانیان شد اما مردم ایران با استعداد فرهنگی و پیشینه تاریخیای که داشتند معنی تات را از مفهوم بیگانه و خارجی به معنی ایرانی و اهل قلم تغییر دادند؛ بهطوریکه در دوره صفویه، جامعه ایران به دو گروه اهل شمشیر(ترکها) و اهل قلم(تاتها وتاجیکها) تقسیم شده بود. اگرچه تات و تاجیک و هیاتهای متفاوت آن در مورد ایرانیان بهکار میرفت ولی نمیتوان گفت که معنی تات و تاجیک کاملا برابر بوده است زیرا معنایی که فرهنگ و لغتهای ترکی و مفاهیمی که سفرنامهنویسان اروپایی از این دو واژه داده اند و همچنین سکوت فارسینویسان ایرانی در مورد استفاده از واژه تات جملگی شواهد و دلایلی هستند که اندکی تفاوت درمعنی و مفهوم این دو واژه را نشان میدهند و احتمالا واژه تات نسبت به تاجیک از نظر معنی و مفهوم منفیتر بوده است و به همین جهت است که در متون گذشته فارسی، فقط در پنج مورد از واژه تات استفاده کردهاند که دو مورد آن نیز بهخاطر ضرورت شعری بوده است اما واژه تاجیک را بهطور متعدد و در متون گوناگون فارسی میتوان دید. مرحوم احمد کسروی نخستین فردی بود که در این زمینه اقدام کرد. او این نیمزبانهای پراکنده شمال غربی ایران را «آذری» خواند و دیگران نیز بهنامهای تاتی ، هرزنی، مادی، تالشی، کردی و... از آن یاد کردهاند. بنابراین «تات» واژهای ترکی است که در ابتدا به مردم غیرترک درمناطق ترکنشین گفته میشد و سپس به تمام ایرانیان اطلاق شد. اکنون نیز به بقایای نیمزبانهای غربی ایران عمدتا «تاتی» و به مردمی که به این زبان سخن میگویند «تات» گفته میشود.
زبان تاتی و مردم تات از نگاه نویسندگان
پیترودلاواله، قشون شاه عباس را چنین توصیف میکند: «قشون ایران مرکب از چهار دسته است که به ترتیب اهمیت از پایینترین آنها یعنی تفنگچیان که شاه چندی پیش به توصیه آنتونیشرلی انگلیسی به تشکیل آن همت گماشت، شروع میکنم. تفنگچیان از نژاد اصیل ایرانی هستند که مسکن و ماوای آنها در شهرها و دهات است و چون در تمام سال حقوق میگیرند مجبورند هروقت بهوجود آنها احتیاج باشد فورا به خدمت حاضر شوند. نجیبزادگان یعنی قزلباشها وارد این دسته نمیشوند. درحقیقت افراد آن را فقط رعیتها تشکیل میدهند. به رعیت لفظ تات نیز اطلاق میشود. در فارسی وقتی تات میگویند منظور این است که طرف از طبقه نجبا(قزلباش) نیست ولی در حقیقت آنان اصیلتر از قزلباشها هستند زیرا دسته اخیرالذکر فقط از زمان شاه اسماعیل صوفی به بعد خود را به زور اسلحه تحمیل کردهاند، درحالی که تاتها ایرانیالاصل هستند و ساکنان واقعی اینسرزمین را تشکیل میدهند و خیلی از بزرگان و ثروتمندان و بعضی میرزاها و بهطور کلی کسانی که به دلایلی جزو سپاهیان منظم نیستند یا مشاغل درباری و دولتی ندارند در طبقهبندی از تاتها محسوب میشوند. تفنگچیان نیز جزو همین طبقه تات هستند ومعمولا از آبادیها ودهات آمدهاند. درمیان تفنگچیان، مازندرانیها خود را ممتاز و مشخص ساختهاند و آنان بودند که دوسال پیش در ارمنستان برخلاف میل شاه از قلعه ایروان دفاع کردند و محمدپاشا سردار ترک را که با دویست و حتی سیصدهزار نفر حمله کرده بود، بعد از چندروز جنگ وستیز شکست دادند. عده تفنگچیان قوای ایران فعلا قریب بیستهزار نفر است و چون آنان از تاتها هستند تاج قزلباش بر سر ندارند و عمامهای ساده میبندند». پیترودلاواله درجای دیگر می نویسد: «امروز اتکای او(شاه عباس ) به تفنگچیان تات و مخصوصا غلامانی است که روزبهروز بر قدرتشان اضافه میشود و به مقامهای بلند گماشته میشوند. شاه تقریبا تمام وزرا و منشیان وسایر صاحب منصبان را ازمیان «تات ها» انتخاب میکند و مشاغل نظامی را در دست غلامان یا فرزندان آنها متمرکز کرده است».
انگلبرت کمپفر در فصل یازدهم سفرنامه خود نوشته است: «زبان رایج دربار ایران ترکی است که زبان مادری سلسله صفویه است و این زبان با زبان مردم عادی مملکت تفاوت دارد». درمبحث قشون ایران وفرمانده آن نیز چنین مینگارد: «اینکلاه خاص صوفیان صفوی باعث شد که آنها از طرف ترکها قزلباش نامیده شوند، یعنی کسانی که سر سرخ دارند. درست است که ترکها با بهکاربردن این لفظ دشنامی را در نظر داشتند اما قزلباشها این نام را مایه افتخار دانستند. بدین ترتیب قزلباشها سخت برخود میبالند و به مردم بومی این سرزمین که آنها را تاجیک یا تازیک یا بهطور کلی تات مینامند به دیده تحقیر مینگرند. تفنگچیان، تنفگچی لرآقاسی(فرمانده تفنگچیان) که به قوایی مرکب از دهقانان و پیشهوران ایران فرماندهی دارد، در قشون ایران دارای رتبه سوم است.
در روایتی دیگر از سفرنامه سانسون چنین آمده است: «این کلاه(تاج) بسیار مورد احترام همه است زیرا میگویند که این کلاه به دوازده امام اختصاص دارد. تمام خانها و قزلباشها در روزهای سلام و تشریفات این کلاه را بر سر میگذارند ولی تاتها که کشوری(نظامی) هستند، نمیتوانند این کلاه را بر سر بگذارند. همچنین اعتمادالدوله فعلی نیز که از خوانین لشگری نیست این کلاه را برسر نمیگذارد. تاتها بومیهای محلی ایران هستند و قزلباشها که به معنی طلاسران یا سرخ کلاهان سرخسراناند، لشكری هستند. قزلباشها از سلسله غلامان هستند؛ یعنی در اصل غلام بودهاند یا از ملتهایی هستند که به ایران پناهنده شدهاند. بسیاری از قزلباشها از دمشق وهنگری به ایران آمدهاند. قابل ذکر است که شاهسونها وسایر ایلات ترک زبان آذربایجان، شهرنشینان و روستاییان را تات مینامند».
غلامحسین ساعدی مینویسد: «شهرنشینها یا به قول شاهسونها تاتها که جز خوردن و خوابیدن و اندوختن کاری نداشتند. شعر بسیار معروفی که یک شاعر گمنام اهل قرهدرویش به اسم غفار سالها پیش سروده، مناظرهای است بین شاهسون وتات که تات شاهسون را به اسکان و آسایش در شهر وخانه دعوت میکند و شاهسون از نعمت وبرکت و لذت چادرنشینی دفاع میکند و شهرنشینی را نمیپسندد. تات دديای شاهسون گل بو کوچماقدان اوتان -استراحت اوتور میندار سوای چماقدان اوتان یعنی تات گفت ای شاهسون بیا واز کوچ بگذر– بیاو ساکن شو و از خوردن آب آلوده راحت باش. در این مناظره تات و شاهسون، دونکته بنیادی جلب نظر میکند؛ نخست تات نام کردن شهری و روستایی، از جانب شاهسون است. این اصطلاح همان معنی و مفهوم هفتصدسال پیش را بهیاد میآورد که ابوحیان اندلسی درکتاب الادراک للسان الاتراک و مولف تحفه الزکیه فی اللغه الترکیه واژه طیت و طاط را شهرنشین و کشاورز معنی کردهاند . دوم، پرهیز چادرنشینان به ویژه ترکان از شهرنشینی است که این خود از اختلافات لهجه ترک و تات و ناهماهنگی شهری و روستایی خبر میدهد و ضربالمثل معروف ترکی را بهیاد میآورد که میگوید «تورکه شهرایچی زندان گلیر» یعنی داخل شهر برای ترک به زندان میماند. از مثل و مناظره که بگذریم و به ابزار آلات کشاورزان آذربایجانی امروزی به دقت نظر افکنیم، میبینیم که در همه این ابزار آلات ، آنان از واژهها و اسامی گذشته یعنی تات=فارسی زبانان هستند همانند کدخدا، وریار، رشبر(رنجبر)، باغبان، میرآو، چوپان، چودار، پادار،رمی، شخم، تخم، گاوآهن، جوت(جفت)، خرمن، خرمنگاه، شنه(شانه)، جرجر، جوال، باغ، باغچه، میشه(بیشه) بستان، بیل، بیلچه، دنآو، خاکآو، شورآو، کوشن، ورزن، چمن، سنبل و...».
جلال آل احمد هم مینویسد: «گرچه دهات دیگر بلوک زهرا که اغلب در آنها بودهام و مطالعات کلی کردهام، مردم به ترکی حرف میزنند ولی مثلا در خوتان و ماشگین و چیسگین ادوات زراعت و کشاورزی و اصلاحات خاص آن هنوز به زبان تاتی است».
پراکندگی جمعیتی تاتها
بههرحال تاتها یک تیره ایرانی هستند که عمدتا در کنارههای غربی دریای مازندران و آذربایجان شرقی زندگی میکنند و زبان و گویشی که تاتها بهآن سخن میگویند در زمانهای دیرین گسترش بسیاری داشته است، شواهد عینی و پژوهشهایی که انجام گرفته نشان میدهد زمانی همه مردم آذربایجان، قزوین و طارمات را در بر میگرفته است و بعدها با اشاعه زبان ترکی، تاتی کمکم از میان برداشته شد و تنها ساکنان چندین آبادی در جایجای این سرزمین کهن و کشور پهناور این زبان را نگهداری و تا به امروز حفظ کردهاند. از شمار تاتهای کنونی آمار دقیقی در دست نیست اما امروزه بهصورت جزیرههای کوچک در جاهای مختلف کشور بزرگ ایران سکونت دارند. بنابه آمار مندرج به سال۱۳۶۲ هجری شمسی در شوروی سابق عده تاتها در آن کشور قریب به یازده هزار نفر بوده و این درحالی است که در ایران به مراتب بیشتر بودهاند زیرا تنها در آبادیهای اسبو، اسکستان، درو، کلور، شال، دیز، لرد ، کرن ، و گیلوان و شاهرود خلخال بدون در نظر گرفتن سایر نقاط تات نشینها قریب به چهلهزار نفر به زبان تاتی در سال۱۳۵۳ هجری شمسی سخن میگفتند. شایان ذکر است پژوهشگران ایرانی تاکنون فرصت اندکی را صرف پرداختن به زبان و فرهنگ مردم تات کردهاند. مرحوم احمد کسروی ضمن پژوهشی مفصل درباره آذری، زبان آذربایجانیها در روزگار پیش از استیلای اقوام ترک، تاتی امروزی را بهعنوان واپسین یادگار آن زبان بهروشنی شناسانده و مینویسد: «آذری به یکباره از آذربایجان ناپدید نگشته است و هنوز درچندین نقطه میان خود بومیان به آن زبان سخن گفته میشود و آنچه ما میدانیم یکی از آن جاها هرزند و گلین قیه از پیرامون مرند و دیگری زنور و حسنو در قره داغ وخلخال است. چنانکه شنیدهایم در لیقوان و آن پیرامون تا شصت،هفتاد سال پیش آن را میشناختهاند ودرباره خاندانها گفتوگو میشده ولی سپس ناپدید گردیده است». از نظر آثار مرجع، دست ما چندان باز نیست ولی کتابهایی همچون آذریها یا زبان باستان آذربایجان تالیف احمد کسروی، گویش آذری تالیف انارجانی، هرزند و کرینگان خلخال یک لهجه آذری، تالیف عبدالعلی کارنگ، زبان دیرین آذربایجان تالیف منوچهر مرتضوی و چند مقاله کوتاه از احسان یار شاطر ، وآثاری از یحیی ذکاء و رحیم ملکزاده است که جهت آشنایی با تاتها و زبان تاتی میشود به آنها رجوع کرد.
تاتی از دسته زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است. گویشهای این زبان روزگاری از آذربایجان تا شمال خراسان گسترده بوده است اما امروزه با ترکزبان و فارسیزبانشدن بخشی از شمالباختری ایران تنها جزیرههایی از گویشهای تاتی در منطقه بهجا ماندهاست. بزرگترین این شهرها و روستاهای تاتزبان در استان قزوین شامل شهر تاکستان، اسفرورین، شال، دانسفهان، روستای تاریخی سگزآباد، خیارج، خوزنین و نیز در سایر استانها شامل مرکزی، البرز، تهران، اردبیل، گیلان، زنجان و خراسان شمالی در شهرستانها و مناطق روستای وفس، زرندیه، تاکستان و بوئینزهرا و الموت، اشتهارد و طالقان، دماوند، ایوانکی شاهرود خلخال، رودبار، طارم، جاجرم و اسفراین و همچنین در آران و بیدگل و وزوان استان اصفهان و در زنجان روستای خوئین دیده میشوند. همچنین زبان تاتی در فهرست میراث ناملموس آثار ملی ایران از استان آذربایجان شرقی نیز ثبت شدهاست. این زبان در روستای کرینگان ورزقان سخن همچنان مورد استفاده قرار میگیرد. زبان تاتی از آنجا که یکی از زبانهای ایرانی شمال غربی است به فارسی، گیلکی و تالشی نزدیک است. زبان تاتی همچنین به زبان کردی و اوستایی نزدیک است. تاتی، بسیاری از ویژگیهای آوایی، واژگانی و صرف و نحوی کهن همچون تمایز جنس دستوری، ساخت ارگتیو، ماده مجهول، گردش مصوتها، حالت دوگانه فاعلی و غیرفاعلی در اسم و... را حفظ کردهاست.
ریشهشناسی زبان تاتي
تاتی با توجه به اینکه یکی از زبانهای ایرانی شمال غربی است، بیشترین نزدیکی را به زبانهای فارسی، تالشی، کردی، گیلکی، مازنی و بلوچی دارد. نظرات بسیاری در مورد ریشه تاتی داده شده است؛ برخی به شباهتهای تاتی با اوستایی اشاره داشتهاند. عدهای نیز کوشیدهاند به شباهتها و پیوندهای تاتی با پهلوی اشاره داشته باشند. برخی نیز تاتی را به همراه تالشی و مازندرانی و گیلکی و کردی، بازماندههای زبان مادی کهن دانستهاند. دیاکونوف در اینباره میگوید: «در زمان حاضر هم تاتها، تالشان، گلیکها و مازندرانیها به زبانهایی سخن میگویند که خود بقایای زبان هندواروپایی است که در آغاز زبان ماد شرقی بوده است. امتیاز ویژه این زبانها کهنگی و مهجوری ترکیب اصوات است که با زبان پارسی تفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی مناسبت دارد». مادیبودن ریشه تاتی را کسان دیگری چون عباس طاهری، اسدا... رحمانی و ابراهیم جهانبخش در مقالههای «بررسی گویش تاتی تاکستان»، «راهکارهای حفظ زبان تاتی» و «ساختار دستوری تاتی» و همچنین احسان یارشاطر در دانشنامه اسلام و ایران بیان کردهاند. احمد کسروی معتقد است زبانی که تاتها بدان سخن میگویند در زمانهای گذشته گسترش زیادی داشته و به استناد شواهد عینی و پژوهشهای انجامشده، زمانی همه مردم آذربایجان و قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کمکم از بین رفتهاست. در هر حال میتوان ریشه اصلی زبان تاتی را مادی دانست که در طول قرون متمادی تحت تاثیر اوستایی که زبان مذهبی مردمان این سامان بوده و فارسی باستان و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و فارسی دری که به ترتیب زبان رسمی حکومتهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی و حکومتهای پس از اسلام بوده، قرار گرفته و امروزه در آخرین شکل خود تحت عنوان تاتی درآمدهاست. همچنین پژوهشگران معتقدند زبان تاتی، زبان قدیم مردم آذربایجان بوده و آذری نامیده میشده است. مردمی که امروزه تات نامیده میشوند، در نواری منقطع از کوهستان قفقاز تا کوههای خراسان پراکندهاند. سرنوشت تاریخی مردم تات هرچه بوده در نهایت به این انجامید که تاتها در نواحی دور افتاده و روستاهای صعبالعبور و حاشیهای بقاي خود را بهدست آورند. امروزه همانطور که گفته شد این مردم در گستره وسیعی از ایران حضور دارند. با توجه به دادههای جمعیتشناختی موجود و صحبتهایی که با اهالی تاتنشین مناطق مختلف ایران شده، میتوان به تقریب گفت در حدود بیش از ۴۰۰هزار نفر تات در ایران زندگی میکنند که در گذشته عمدتا از حضور دیگران آگاهی خاصی نداشتند و عموما بیشترشان به صورت جزایری مجزا از هم زندگی میکردند. امروزه هم اطلاعاتی کلی از یکدیگر دارند که به عنوان مثال تاتنشینهای دشت قزوین به ندرت یکی از تاتنشینهای اطراف بجنورد را دیدهاند، چه برسد به اینکه ارتباطی با هم داشته باشند. در مجموع میتوان تاتهای ایران را در چند ویژگی مشترک خلاصه کرد: ۱-زبان تاتی، که در تمام مناطق تاتنشین، وجود دارد. ۲-منشأ و تبار مشترک که به مادها بازمیگردد. ۳-تاریخ و سرنوشت تاریخی مشترک که سبب شده وضعیت تاریخی مشابهی را داشته باشند. ۴-سنت و میراث فرهنگی مشترک. باید گفت از آنجا که زبان تاتی، یک زبان غیرمکتوب است و فرهنگ آنها نیز یک فرهنگ شفاهی است، لذا مهمترین و اصلیترین محمل فرهنگی آنها، زبانشان بوده که سنت فرهنگیشان را طی سالها و قرون متمادی تا به امروز انتقال داده است.
ادبیات تاتی
حوزه ادبیات تاتی با در نظر گرفتن اشعار پراکنده، سده هشتم هجری قمری است که بهجای مانده و دارای سابقه طولانی است اما تاریخ آغاز جدید آن در ایران به پس از دوره مشروطه و در قفقاز به پس از وقوع انقلاب۱۹۱۷ روسیه میرسد که اشعار و نمایشنامههای مبخشیاف و اشعار و داستانهای دهآنتیلوف گواه این موضوع است. یکی از آثار ادبیات تاتی، داستان عاشقانه عزیز و نگار است که به زبان تاتی نوشتهشده و نسخههای متعددی از آن در دست است. این داستان تاکنون به زبان تاتی منتشر نشده اما یوسف علیخانی نسخهای از آن را به زبان فارسی به نثر تنظیم و چاپ کردهاست. در دهههای اخیر حس هویتخواهی تاتهای ایران سبب خلق تعدادی آثار مکتوب به این زبان شدهاست. اشعار و داستانهایی به زبان تاتی سروده و نوشته شدهاند. دو نمونه از این کتاب «آوای تات: سرودههایی به زبان تاتی تاکستان» اثر عباس پدرام و کتاب (زورق شکسته) اثر محمود زرندی است. زبانی که جماعات موسوم به تات به آن سخن میگویند آنچنان متنوع و متفاوت از هم است که با وجود ایرانیبودن و وجوه اشتراک فراوانی که با هم پیدا میکنند، بهعنوان لهجههای مرتبط بههم در یک زبان واحد قرار نمیگیرند؛ بهطور مثال لهجهای که تاتهای بخش جرگلان از توابع بجنورد و برخی روستاهای مرزی ترکمنستان به آن سخن میگویند با لهجههای تاتهای تاکستان، بلوکزهرا و رامند از یکطرف یا تاتی اطراف مرند و خلخال و زنجان از طرف دیگر و همه اینها با تاتی قفقاز همانقدر متفاوت است که هریک از اینها، آن تفاوت را با فارسی و گیلکی و کردی دارند. لذا بررسی تاریخی واژه تات بیانگر آن است که معنای متفاوت تات در ادوار تاریخی گوناگون است. سیر تاریخی پیشرفت زبان ترکی از غرب به شرق، بهویژه در زمان صفویه صورت گرفته است و مشخص میکند که زبان تاتی کنونی با لهجههای متفاوت، زبان مشترک منطقه آذربایجان بوده است. همچنین بیانگر زیر بنای مشترک زبانهای ایرانی در قلمرو ایران بزرگ است که بقایای جزیرههای زبان تاتی آذربایجان و زنجان و مناطق غرب، گواه آن است و نیز این موضوع به معرفی تاریخی یکی از اصیلترین زبانهای ایران میپردازد و علاوه بر معرفی زبان تاتی، به معرفی مردمی میپردازد که به این زبان سخن میگویند. از اینرو واژه «تات» از دو منشأ زبانی به ما رسیده است؛ یکی زبان فارسی باستان و دیگر زبان ترکی. تات در زبان باستان بهصورت پسوند استفاده میشده اما تات در زبات ترکی به معنی خارجی یا بیگانه است. پس از حضور ترکان در سرزمینهای شرق ایران، به ایرانیان تحت سلطه ترکها تات گفتند. اگر چه با تسلط بیشتر ترکها تات معنی وسیعتری به خود گرفت تا اینکه در دوره اقتدار ترکها در ایران، معادل ایرانیان شد اما مردم ایران با استعداد فرهنگی و پیشینه تاریخیای که داشتند معنی تات را از مفهوم بیگانه و خارجی به معنی ایرانی و اهل قلم تغییر دادند؛ بهطوریکه در دوره صفویه، جامعه ایران به دو گروه اهل شمشیر(ترکها) و اهل قلم(تاتها وتاجیکها) تقسیم شده بود. اگرچه تات و تاجیک و هیاتهای متفاوت آن در مورد ایرانیان بهکار میرفت ولی نمیتوان گفت که معنی تات و تاجیک کاملا برابر بوده است زیرا معنایی که فرهنگ و لغتهای ترکی و مفاهیمی که سفرنامهنویسان اروپایی از این دو واژه داده اند و همچنین سکوت فارسینویسان ایرانی در مورد استفاده از واژه تات جملگی شواهد و دلایلی هستند که اندکی تفاوت درمعنی و مفهوم این دو واژه را نشان میدهند و احتمالا واژه تات نسبت به تاجیک از نظر معنی و مفهوم منفیتر بوده است و به همین جهت است که در متون گذشته فارسی، فقط در پنج مورد از واژه تات استفاده کردهاند که دو مورد آن نیز بهخاطر ضرورت شعری بوده است اما واژه تاجیک را بهطور متعدد و در متون گوناگون فارسی میتوان دید. مرحوم احمد کسروی نخستین فردی بود که در این زمینه اقدام کرد. او این نیمزبانهای پراکنده شمال غربی ایران را «آذری» خواند و دیگران نیز بهنامهای تاتی ، هرزنی، مادی، تالشی، کردی و... از آن یاد کردهاند. بنابراین «تات» واژهای ترکی است که در ابتدا به مردم غیرترک درمناطق ترکنشین گفته میشد و سپس به تمام ایرانیان اطلاق شد. اکنون نیز به بقایای نیمزبانهای غربی ایران عمدتا «تاتی» و به مردمی که به این زبان سخن میگویند «تات» گفته میشود.
زبان تاتی و مردم تات از نگاه نویسندگان
پیترودلاواله، قشون شاه عباس را چنین توصیف میکند: «قشون ایران مرکب از چهار دسته است که به ترتیب اهمیت از پایینترین آنها یعنی تفنگچیان که شاه چندی پیش به توصیه آنتونیشرلی انگلیسی به تشکیل آن همت گماشت، شروع میکنم. تفنگچیان از نژاد اصیل ایرانی هستند که مسکن و ماوای آنها در شهرها و دهات است و چون در تمام سال حقوق میگیرند مجبورند هروقت بهوجود آنها احتیاج باشد فورا به خدمت حاضر شوند. نجیبزادگان یعنی قزلباشها وارد این دسته نمیشوند. درحقیقت افراد آن را فقط رعیتها تشکیل میدهند. به رعیت لفظ تات نیز اطلاق میشود. در فارسی وقتی تات میگویند منظور این است که طرف از طبقه نجبا(قزلباش) نیست ولی در حقیقت آنان اصیلتر از قزلباشها هستند زیرا دسته اخیرالذکر فقط از زمان شاه اسماعیل صوفی به بعد خود را به زور اسلحه تحمیل کردهاند، درحالی که تاتها ایرانیالاصل هستند و ساکنان واقعی اینسرزمین را تشکیل میدهند و خیلی از بزرگان و ثروتمندان و بعضی میرزاها و بهطور کلی کسانی که به دلایلی جزو سپاهیان منظم نیستند یا مشاغل درباری و دولتی ندارند در طبقهبندی از تاتها محسوب میشوند. تفنگچیان نیز جزو همین طبقه تات هستند ومعمولا از آبادیها ودهات آمدهاند. درمیان تفنگچیان، مازندرانیها خود را ممتاز و مشخص ساختهاند و آنان بودند که دوسال پیش در ارمنستان برخلاف میل شاه از قلعه ایروان دفاع کردند و محمدپاشا سردار ترک را که با دویست و حتی سیصدهزار نفر حمله کرده بود، بعد از چندروز جنگ وستیز شکست دادند. عده تفنگچیان قوای ایران فعلا قریب بیستهزار نفر است و چون آنان از تاتها هستند تاج قزلباش بر سر ندارند و عمامهای ساده میبندند». پیترودلاواله درجای دیگر می نویسد: «امروز اتکای او(شاه عباس ) به تفنگچیان تات و مخصوصا غلامانی است که روزبهروز بر قدرتشان اضافه میشود و به مقامهای بلند گماشته میشوند. شاه تقریبا تمام وزرا و منشیان وسایر صاحب منصبان را ازمیان «تات ها» انتخاب میکند و مشاغل نظامی را در دست غلامان یا فرزندان آنها متمرکز کرده است».
انگلبرت کمپفر در فصل یازدهم سفرنامه خود نوشته است: «زبان رایج دربار ایران ترکی است که زبان مادری سلسله صفویه است و این زبان با زبان مردم عادی مملکت تفاوت دارد». درمبحث قشون ایران وفرمانده آن نیز چنین مینگارد: «اینکلاه خاص صوفیان صفوی باعث شد که آنها از طرف ترکها قزلباش نامیده شوند، یعنی کسانی که سر سرخ دارند. درست است که ترکها با بهکاربردن این لفظ دشنامی را در نظر داشتند اما قزلباشها این نام را مایه افتخار دانستند. بدین ترتیب قزلباشها سخت برخود میبالند و به مردم بومی این سرزمین که آنها را تاجیک یا تازیک یا بهطور کلی تات مینامند به دیده تحقیر مینگرند. تفنگچیان، تنفگچی لرآقاسی(فرمانده تفنگچیان) که به قوایی مرکب از دهقانان و پیشهوران ایران فرماندهی دارد، در قشون ایران دارای رتبه سوم است.
در روایتی دیگر از سفرنامه سانسون چنین آمده است: «این کلاه(تاج) بسیار مورد احترام همه است زیرا میگویند که این کلاه به دوازده امام اختصاص دارد. تمام خانها و قزلباشها در روزهای سلام و تشریفات این کلاه را بر سر میگذارند ولی تاتها که کشوری(نظامی) هستند، نمیتوانند این کلاه را بر سر بگذارند. همچنین اعتمادالدوله فعلی نیز که از خوانین لشگری نیست این کلاه را برسر نمیگذارد. تاتها بومیهای محلی ایران هستند و قزلباشها که به معنی طلاسران یا سرخ کلاهان سرخسراناند، لشكری هستند. قزلباشها از سلسله غلامان هستند؛ یعنی در اصل غلام بودهاند یا از ملتهایی هستند که به ایران پناهنده شدهاند. بسیاری از قزلباشها از دمشق وهنگری به ایران آمدهاند. قابل ذکر است که شاهسونها وسایر ایلات ترک زبان آذربایجان، شهرنشینان و روستاییان را تات مینامند».
غلامحسین ساعدی مینویسد: «شهرنشینها یا به قول شاهسونها تاتها که جز خوردن و خوابیدن و اندوختن کاری نداشتند. شعر بسیار معروفی که یک شاعر گمنام اهل قرهدرویش به اسم غفار سالها پیش سروده، مناظرهای است بین شاهسون وتات که تات شاهسون را به اسکان و آسایش در شهر وخانه دعوت میکند و شاهسون از نعمت وبرکت و لذت چادرنشینی دفاع میکند و شهرنشینی را نمیپسندد. تات دديای شاهسون گل بو کوچماقدان اوتان -استراحت اوتور میندار سوای چماقدان اوتان یعنی تات گفت ای شاهسون بیا واز کوچ بگذر– بیاو ساکن شو و از خوردن آب آلوده راحت باش. در این مناظره تات و شاهسون، دونکته بنیادی جلب نظر میکند؛ نخست تات نام کردن شهری و روستایی، از جانب شاهسون است. این اصطلاح همان معنی و مفهوم هفتصدسال پیش را بهیاد میآورد که ابوحیان اندلسی درکتاب الادراک للسان الاتراک و مولف تحفه الزکیه فی اللغه الترکیه واژه طیت و طاط را شهرنشین و کشاورز معنی کردهاند . دوم، پرهیز چادرنشینان به ویژه ترکان از شهرنشینی است که این خود از اختلافات لهجه ترک و تات و ناهماهنگی شهری و روستایی خبر میدهد و ضربالمثل معروف ترکی را بهیاد میآورد که میگوید «تورکه شهرایچی زندان گلیر» یعنی داخل شهر برای ترک به زندان میماند. از مثل و مناظره که بگذریم و به ابزار آلات کشاورزان آذربایجانی امروزی به دقت نظر افکنیم، میبینیم که در همه این ابزار آلات ، آنان از واژهها و اسامی گذشته یعنی تات=فارسی زبانان هستند همانند کدخدا، وریار، رشبر(رنجبر)، باغبان، میرآو، چوپان، چودار، پادار،رمی، شخم، تخم، گاوآهن، جوت(جفت)، خرمن، خرمنگاه، شنه(شانه)، جرجر، جوال، باغ، باغچه، میشه(بیشه) بستان، بیل، بیلچه، دنآو، خاکآو، شورآو، کوشن، ورزن، چمن، سنبل و...».
جلال آل احمد هم مینویسد: «گرچه دهات دیگر بلوک زهرا که اغلب در آنها بودهام و مطالعات کلی کردهام، مردم به ترکی حرف میزنند ولی مثلا در خوتان و ماشگین و چیسگین ادوات زراعت و کشاورزی و اصلاحات خاص آن هنوز به زبان تاتی است».
پراکندگی جمعیتی تاتها
بههرحال تاتها یک تیره ایرانی هستند که عمدتا در کنارههای غربی دریای مازندران و آذربایجان شرقی زندگی میکنند و زبان و گویشی که تاتها بهآن سخن میگویند در زمانهای دیرین گسترش بسیاری داشته است، شواهد عینی و پژوهشهایی که انجام گرفته نشان میدهد زمانی همه مردم آذربایجان، قزوین و طارمات را در بر میگرفته است و بعدها با اشاعه زبان ترکی، تاتی کمکم از میان برداشته شد و تنها ساکنان چندین آبادی در جایجای این سرزمین کهن و کشور پهناور این زبان را نگهداری و تا به امروز حفظ کردهاند. از شمار تاتهای کنونی آمار دقیقی در دست نیست اما امروزه بهصورت جزیرههای کوچک در جاهای مختلف کشور بزرگ ایران سکونت دارند. بنابه آمار مندرج به سال۱۳۶۲ هجری شمسی در شوروی سابق عده تاتها در آن کشور قریب به یازده هزار نفر بوده و این درحالی است که در ایران به مراتب بیشتر بودهاند زیرا تنها در آبادیهای اسبو، اسکستان، درو، کلور، شال، دیز، لرد ، کرن ، و گیلوان و شاهرود خلخال بدون در نظر گرفتن سایر نقاط تات نشینها قریب به چهلهزار نفر به زبان تاتی در سال۱۳۵۳ هجری شمسی سخن میگفتند. شایان ذکر است پژوهشگران ایرانی تاکنون فرصت اندکی را صرف پرداختن به زبان و فرهنگ مردم تات کردهاند. مرحوم احمد کسروی ضمن پژوهشی مفصل درباره آذری، زبان آذربایجانیها در روزگار پیش از استیلای اقوام ترک، تاتی امروزی را بهعنوان واپسین یادگار آن زبان بهروشنی شناسانده و مینویسد: «آذری به یکباره از آذربایجان ناپدید نگشته است و هنوز درچندین نقطه میان خود بومیان به آن زبان سخن گفته میشود و آنچه ما میدانیم یکی از آن جاها هرزند و گلین قیه از پیرامون مرند و دیگری زنور و حسنو در قره داغ وخلخال است. چنانکه شنیدهایم در لیقوان و آن پیرامون تا شصت،هفتاد سال پیش آن را میشناختهاند ودرباره خاندانها گفتوگو میشده ولی سپس ناپدید گردیده است». از نظر آثار مرجع، دست ما چندان باز نیست ولی کتابهایی همچون آذریها یا زبان باستان آذربایجان تالیف احمد کسروی، گویش آذری تالیف انارجانی، هرزند و کرینگان خلخال یک لهجه آذری، تالیف عبدالعلی کارنگ، زبان دیرین آذربایجان تالیف منوچهر مرتضوی و چند مقاله کوتاه از احسان یار شاطر ، وآثاری از یحیی ذکاء و رحیم ملکزاده است که جهت آشنایی با تاتها و زبان تاتی میشود به آنها رجوع کرد.