معرفی 10 فیلم برتری که بدون شک تماشای آنها شما را به گریه خواهد انداخت
بدون شک هدف بسیاری از تماشای فیلم و سریال چیزی جز سرگرمی نیست. به عبارت دیگر اگر چه بخش کوچکی از کسانی که به طور مداوم فیلم تماشا میکنند جزو تماشاگران حرفهای بوده و با اهدافی خاص و جدای از سرگرمی، به این کار دست میزنند، اما بخش اعظم تماشاگران فیلم تنها برای این که ساعاتی را سرگرم شوند و از دیدن یک فیلم لذت ببرند به تماشای فیلم میپردازند.
علاوه بر این فیلمها و ژانرهای بسیار متنوعی وجود دارند که انتخاب را برای تماشاگران سختتر میکند. در کنار این موضوع باید گفت که هیچ کس به طور آگاهانه برای دیدن یک فیلم غمناک به سینما نمیرود، اما سازندگان فیلم همیشه نمیتوانند و یا نمیخواهند که فیلمهایی با مضامین تماماً شاد بسازند.
در ادامه میخواهیم فیلمهایی را به شما معرفی کنیم که دستکم در یک صحنه چنان غمناک و ناراحت کننده هستند که شما را به گریه خواهند انداخت و بدون شک میتوان ادعا کرد که هر کسی، غیر از یک روانی، با دیدن صحنههایی از آنها با چشم خیس سینما را ترک خواهد کرد.
۱-داستان بی پایان (۱۹۸۴)
بدین ترتیب وی برای فرار از تنهایی و از آن جایی که به خواند کتاب علاقه فراوانی دارد شروع به خواندن کتاب میکند. کتابی که او مشغول خواندن آن میشود داستان یک قهرمان افسانهای دشتهای سرسبز را به نام آتریو روایت میکند که برای نجات جان ملکه و مقابله با نیروهای شری که قصد نابودی قلمرو فانتزی او را دارند به سفری خطرناک برود.
وی در این سفر تنها اسب خود را همراه دارد و زمانی که وارد سرزمین باتلاقهای غم میشوند اسب او کم کم در باتلاقهای افسردگی، غم و ناامیدی گرفتار شده و ناگهان از راه رفتن باز میماند.
هر چه آتریو از او خواهش میکند وی دیگر قدمی برنمی دارد و در نهایت در این باتلاق فرو میرود.ای صحنه چنان دردناک است که بدون شک برای مدتی از اسبها بیزار خواهید شد یا برای این که کمی حالتان بهتر شود مدتی از تماشای ادامهی فیلم منصرف خواهید شد.
۲- نجات سرباز رایان (۱۹۹۸)
او تنها بازمانده از میان چهار پسر است و به همین دلیل مقامات ارشد نظامی ایالات متحده تصمیم میگیرند که آخرین فرزند یک مادر پیر را نزد او برگردانند، زیرا او به اندازهی کافی برای کشورش فداکاری کرده است.
جدای از صحنههای دردناک و وحشتناک اول فیلم، تماشاگر ادامهی داستان را نیز با غم خاصی که در آنها وجود دارد دنبال میکند و در نهایت در صحنهی پایانی اوج غم داستان خود را نشان میدهد که در آن رایان سالخورده در یک قبرستان روی قبر خاصی ایستاده است.
درون این قبر کسی خوابیده که زندگی وی را نجات داد و در این راه همراه دوستانش جان دادند. ناگهان به یاد میآورد که آخرین جملهی او قبل از مرگ چه بوده است؛ اینکه به او گفته کاری طوری زندگی کند که ارزش این همه فداکاری را داشته باشد.
به همین دلیل وی از همسرش میپرسد که آیا زندگی او طوری بوده که فداکاری دوستانش را ارج نهاده باشد؟ همسرش به او اطمینان میدهد که همینطور بوده است. صحنهی پایانی فیلم بدون شک دردناکترین و غم انگیزترین صحنهی فیلم «نجات سرباز رایان» است.
۳- من اسطوره هستم (۲۰۰۷)
شاید صحنهی پایانی فیلم بی نقص نبوده و زامبیها و هیولاها به خوبی ساخته نشده باشند، اما این موضوع در مورد سگ دوست داشتنی اسمیت به نام سم که همه جا او را همراهی میکند صدق نمیکند.
با ادامه داستان و فلش بکهایی که میبینیم که نحوهی همراهی این دو را نشان میدهد، در مییابیم که دخترش تنها چند لحظه قبل از مرگ این توله سگ را به او داده است. این سگ نماد خانوادهای است که از دست داده و دیگر وجود ندارد. علاوه بر آن این سگ تنها همراه و دوست وفاداری است که اسمیت در این شرایط دهشتناک دارد.
در یکی از دردناکترین صحنه ها، سم توسط یک سگ زامبی گاز گرفته میشود و اسمیت چارهای جز کشتن تنها دوست و همراهش ندارد. شاید اگر میتوانست با یک تزریق مرگبار یا با شلیک یک گلوله به زندگی او پایان میداد، اما موضوعی دردناکتر رخ میدهد. او مجبور میشود سگ دوست داشتنی اش را در بغل بگیرد و در حالی که او رفته رفته به یک زامبی تبدیل میشود آن قدر گلویش را فشار دهد تا جان دهد. ا
ین صحنه دل شما را به درد خواهد آورد و اسمیت از تمام قدرت بازیگری خود برای نشان دادن دردی که در حال کشتن تنها ارتباط او با خانوادهی از دست رفته اش احساس میکند استفاده میکند. این موضوع چنان برای وی غیرقابل تحمل است که وی تصمیم میگیرد به بدترین شکل ممکن به زندگی خود پایان دهد، هر چند موفق به این کار نمیشود.
۴- دوازده مرد خبیث (۱۹۶۷)
وقتی که والدین کودکان خود را برای دیدن یکی از بهترین انیمیشنها پیکسار در سال ۲۰۰۹ به سینماها میبردند اصلاً انتظار نداشتند که خود با چشمانی گریان سالن را ترک کنند. فیلم داستان دو نفر را روایت میکند که عاشق یکدیگر میشوند و تمام زندگی شان را با هم میگذرانند.
اما از همان ابتدا تراژدی رخ میدهد و آرزوهای آنها برای بچه دار شدن به دلیل ناباروری از بین میرود. سپس تلاشهای آنها برای سفری پرماجرا به دلیل اتفاقات ناخوشایند بی نتیجه میماند و زمانی که شوهر قصد دارد همسرش را با یک جهانگردی بزرگ سورپرایز نماید، شاهد مرگ همسرش میشود و پیرمرد داستان تنها میماند. این واقعیت گرایی دردناک باعث شد که بسیاری از تماشاگران با چشمهایی گریان و قلبی اندوهناک سالنهای سینما را ترک کنند.
۶- مسیر سبز (۱۹۹۹)
در انیمیشن «شیر شاه» (The Lion King) وقتی که پدر سیمبا زیر سمهای گلهی گوزنها له میشود، سیمبا خود را در مرگ او مقصر میداند. عموی او ناگهان سر رسیده و سیمبا را متقاعد میکند که در مرگ پدرش مقصر اصلی بوده به همین دلیل سیمبا بیش از پیش در غم و ناامیدی فرو رفته و خود را در جنگل گم میکند. بدون شک این صحنه دردناکترین صحنهی فیلم است.
۱۰- غول آهنی (۱۹۹۹)
داستان فیلم در مورد پسربچهای است که با یک ربات آهنی که همه فکر میکنند خطرناک است آشنا میشود، اما در نهایت مشخص میشود که وی شخصیتی مهربان و دوست داشتنی دارد.
فیلم در صحنهای که این غول آهنی باید با ارتشی که او را محاصره کرده بجنگد و از خانواده و دوستانی که تازه پیدا کرده محافظت نماید به اوج خود میرسد. وقتی که مسئول نادان سربازان تصمیم میگیرد از نیروی هستهای علیه این غول آهنی استفاده کند همه میفهمند شخصیت مهربان و دوست داشتنی دارد.
در حالی که پس از شلیک موشک هستهای جان تمامی دوستان و همراهان او و مردم شهر به خطر میافتد، وی با دوستانش خداحافظی کرده و برای جلوگیری از برخورد بمب با شهر به استقبال آن میرود.
در حالی که وی به سمت مرگ میرود جملهی «تو همانی هستی که تصمیم میگیری باشی» را به یاد میآورد و سپس همانطور که همیشه دوست داشته سوپرمن باشد با گفتن واژه «سوپرمن» خود را در آغوش مرگ میکشد، درست همان چیزی که با این فداکاری خود به آن تبدیل میشود.
منبع: روزیاتو
منبع: faradeed-157648