جزئیات دقیق قتل داریوش مهرجویی و همسرش به همراه واکنش ها
خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش شوک بزرگی به اهالی فرهنگ و سینمای ایران بود. بسیاری هنوز این اتفاق را باور نکردهاند و یا نمیخواهند باور کنند.
رئیس کل دادگستری استان البرز: دستور شناسایی قاتل یا قاتلان صادر شده است
حسین فاضلی هریکندی رئیس کل دادگستری استان البرز گفت: روز گذشته قتل داریوش مهرجویی فیلمساز، نویسنده و کارگردان به همراه همسرش خانم وحیده محمدی فر در ویلای شخصی واقع در زیبادشت فردیس رخ داده است.
او افزود: طبق اظهارات مونا مهرجویی، پدرش حدود ساعت ۲۰:۵۰ روز شنبه مورخ ۲۲مهرماه به وی که در جهانشهر کرج بوده پیام میدهد که برای شام به منزل بیاید.
رئیس کل دادگستری استان البرز بیان کرد: دختر مرحوم مهرجویی حدود ۲۲:۲۵ به منزل پدرش میرسد و ابتدا زنگ منزل را میزند و با توجه به اینکه کسی جواب نمیدهد با کلید در را باز و وارد منزل میشود و مشاهده میکند که پدر و مادرش با ضربات چاقو یا جسم برنده دیگر به نواحی گردن به قتل رسیدهاند.
وی افزود: با توجه به تماس دختر مقتولین با پلیس، موضوع به اطلاع بازپرس ویژه قتل میرسد.
رئیس کل دادگستری استان البرز بیان کرد: با صدور دستور قضایی، بلافاصله دادستان فردیس به همراه بازپرس ویژه قتل و تیم ویژه بررسی صحنه جرم در محل قتل حاضر شدند.
فاضلی هریکندی گفت: به بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب فردیس، دستورات قضایی لازم جهت بررسی موضوع و شناسایی و بازداشت متهمان را به پلیس آگاهی استان البرز صادر شده است.
پلیس: قاتل «مهرجویی» بهزودی دستگیر میشود
سخنگوی فراجا گفت: عاملین قتل داریوش مهرجویی و همسرش به زودی دستگیر میشوند.
سردار منتظر المهدی سخنگوی فراجا در خصوص قتل داریوش مهرجویی و همسرش ضمن تسلیت به جامعه هنری کشور برای این ضایعه بزرگ و از دست دادن هنرمند پیشکسوت گفت: پلیس عاملین این اقدام وحشیانه را به زودی دستگیر و به دستگاه عدالت خواهد سپرد.
افزود: اقدامات فنی همان ساعات اولیه انجام و کاراگاهان در محل حاضر و در حال بررسی سناریوهای محتمل هستند.
پس از مرگ کیومرث پور احمد دیگر کارگردان نامدار ایران این دومین اتفاقی تکان دهنده در چند ماه اخیر برای سینمای ایران است.
بسیاری هنوز این اتفاق را باور نکردهاند و یا نمیخواهند باور کنند.
در ادامه برخی از واکنشها را مرور میکنیم:
فهرست مطالب
- رئیس کل دادگستری استان البرز: دستور شناسایی قاتل یا قاتلان صادر شده است
- پلیس: قاتل «مهرجویی» بهزودی دستگیر میشود
- هنگامه قاضیانی، بازیگر: مظلومانه است
- فرزاد موتمن، کارگردان سینما:سوررئالزم سیاه
- هانیه توسلی: لال و گریان و مبهموتم
- مهراب قاسمخانی: تو کابوس زندگی می کنیم
- منیژه حکمت، کارگردان سینما: ای وای!
- مهرزاد دانش روزنامه نگار و منتقد سینما: سرنوشت هامون نصیبم مان شد!
- کریم نیکونظر روزنامه نگار و نویسنده: سیاهی!
- نیما حسنی نسب، منتقد سینمایی: فاجعه!
- مهدی یزدانی خرم روزنامهنگار و نویسنده: معمول نبود!
- صالح تسبیحی، روزنامه نگار: جامعه در اسید!
- غلامرضا موسوی تهیه کننده و روزنامه نگار: شب بد!
- محمد آقازاده، روزنامه نگار: فاجعه!
- سوفیا نصراللهی، روزنامه نگار: چقدر عزا!
هنگامه قاضیانی، بازیگر: مظلومانه است
ساعت شش صبح شد. خواب هم مثل پرنده خودشو به در و دیوار قفس این کابوس میکوبه، خبر مثل تگرگ سنگ یخ ریخت رو تنمون. پیام های همه بچه های سینما به همدیگه این بود:
هنگامه، یخ زدم، شوکم منم تکرار میکردم یخ زدم، این دو کلمه کجای قلب ماها پنهان شده بوددکه امشب هی تکرار شد. مگه میشه همه بهم پیام بدیم و از سرمای تگرگ بی رحم یخ حرف بزنیم؟!.
سر بریده داریوش مهرجویی و همسرش. و دختری که ماند، یک تیتر ساده نیست. این مرگ حق نیست، مظلومانه ترین مرگ است. واای بر دل خانواده سینما که امشب در انجماد قطرات سرد خون یخ زد.
عالیجناب داریوش جان مهرجویی و وحیده جان محمدی فر روحتان گرامی. بمیرم که درد کشیدید. کاش پرنده قفس را بشکند. قتل بین ساعت ۸:۳۰ّتا ۱۰ شب انجام شده. و هیچکدوممون نمیتونیم فریاد بزنیم، گریه کنیم مثل هر داغداری که داغ میبیند، چون شب است و سکوت. داریم خفه میشیم.
حمید فیلمهامون: خواب میبینم در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی میشوم
مونا جان تک دختر هردوعزیز بمیرم برای قلبت مادر
فرزاد موتمن، کارگردان سینما:سوررئالزم سیاه
بهـت و شوک ناشى از دریافت خبر قتل هولناک و وحشیانه داریوش مهرجوئى و همسرشان وحیده محمدى فر را نمیتوانم با کلمات توصیف کنم. تمام شب را بى حرکت نشستم وبه این کابوس فکر کردم و حالا که کم کم به صبح نزدیک میشویم بى اختیار بیاد تابلوهـائى از ولادیسلاو کاداورسکى نقاش و موزیسین جوان اهـل اوکراین ( متولد ١٩٨٨ است ) افتادم که چند پیش دیده بودم. آثارش بعنوان نمونه هـائى از "سوررئالیزم سیاه" توصیف میشود و تم غالب آنهـا مرگ است.
هانیه توسلی: لال و گریان و مبهموتم
«خبر آنقدر هولناک است،آنقدر عجیب و مهیب است،که لال شده ام.دو ساعتی است که شنیدم و درحال اشک ریختنم.لال و گریان و مبهوت به کارگردان محبوبم فکر می کنم.به مهرجویی بزرگ. به او که خلاق و هنرمند بود. وجود نازنینش در سینمای غنیمتی بود.»
مهراب قاسمخانی: تو کابوس زندگی می کنیم
انگار داریم توی یه کابوس زندگی میکنیم که هیچ وقت تموم نمیشه. توی یه شبی که هیچ وقت صبح نمیشه. دیگه حتی انتظار طلوع رو هم نمیکشیم. سیاهی پشت سیاهی. نکبت پشت نکبت…
منیژه حکمت، کارگردان سینما: ای وای!
«اى واى، چه کنیم با این همه درد، نگرانى، غصه، غم و…چه کنیم.»
مهرزاد دانش روزنامه نگار و منتقد سینما: سرنوشت هامون نصیبم مان شد!
«آن هنگام که دیدیم حمید هامون از خواندن خبر سر بریدن عدهای در روزنامه بهتش زد، چه میدانستیم 34 سال بعدش خودمان نیمهشب از خواندن خبر مشابه درباره خالق هامون بهتزده و شوکه خواهیم شد... این دیگر چه پلشتیای است؟»
کریم نیکونظر روزنامه نگار و نویسنده: سیاهی!
تا چشم کار میکنه فقط سیاهیست
نیما حسنی نسب، منتقد سینمایی: فاجعه!
«فاجعه فاجعه فاجعه»
مهدی یزدانی خرم روزنامهنگار و نویسنده: معمول نبود!
«داریوش مهرجویی را کشتند. کشتند داریوش مهرجویی را. داریوش مهرجویی را با چاقو کشتند، با چاقو داریوش مهرجویی را کشتند. شب او و همسرش را کشتند و کشتند و خون خانهشان را برداشته حتمن. او را تهدید کردهبودند و تهدید کردهبودند او را.
داریوشکُشی در شبِ پاییزی و من در نیمهشب در حالیکه هنوز نمیدانم چهگونه به نبودنِ مهرجویی فکر کنم بر فعلِ «کشتن» ماسیدهام. و مینویسم چون استخوانم یخ زده و هی بلند میگویم به مریم که داریوش مهرجوی را کشتند با چاقو.
حتمن آمدهاند توی خانه. چند نفر بودهاند؟ حتمن وقتی ما داشتهایم به او فکر نمیکردهایم او مشغول خونخوردن بوده. من چهلوچهار سال دارم و نمیدانم چهگونه این کشتن را باور کنم. یعنی داریوش مهرجویی دیگر نیست و یعنی داریوش مهرجویی ۸۳ ساله را کشتهاند تا نباشد.
من هیچ نظری ندارم. من منتظرم تا صبح شود تا خبرها بیاید تا آفتاب بیاید تا هنوز بفهمم این چه خاکیست که بر سر ما ریختهاند. حتا نمیتوانم تصور کنم. تصور کنم که داریوش مهرجویی را کشتند. شب کشتند. شبها آدم میکشند معمولن ولی داریوش مهرجویی «معمول» نبود و چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی او را کشت؟ چه کسی داریوش را کشت؟ چه کسی خون او را ریخت؟ چه کسی همسرش را کشت؟»
صالح تسبیحی، روزنامه نگار: جامعه در اسید!
معصومه سیحون را یکبار در ویلایش دست و کتف و پا بستند. چسب به دهانش زدند و خانه را روبیدند. دزد بودند. قاتل نبودند. احیا شد و گذشت و بعدها ساده مرد. سی سال گذشته و چه برما رفته که مهرجویی اینجور. خداوندا، اینجور. جامعه ای در حال حل شدن در اسید.
غلامرضا موسوی تهیه کننده و روزنامه نگار: شب بد!
«باور کردنی نیست، نیمه های شب است و خبر بهقتل رسیدن استاد بزرگ سینمای ایران داریوش مهرجویی و همسر و همکار گرامیش منتشر شد. شب بدی است. یاد استاد ماندگار و تسلیت به سینمای ایران و خانواده بزرگ ایشان و مردم عزیزمان.»
محمد آقازاده، روزنامه نگار: فاجعه!
«خبر فاجعه است، چیزی بیش فاجعه، قتل داریوش مهرجویی کارگردان صاحب نام و همسرش، آنهم وقتی پیشاپیش به تهدید به قتل خود خبر داده بود، آنچنان در شوک ام که نمی دانم چه بنویسم ، از نقش فیلم گاو او در بقای،سینما، از ساخت محبوب ترین فیلم ایرانی هامون، از دیگر فیلمهایش، ازترجمه هایش ...»
سوفیا نصراللهی، روزنامه نگار: چقدر عزا!
مصداق ترانه سنتوریام الان. هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم...چه دنیای رو به زوالی دارم. چقدر از "لیلا" نوشتم. یادتونه؟ چقدر دیالوگ "هامون". چقدر رفاقت سر "مهمان مامان". چقدر حسرت سر "سنتوری". چقدر ذکر "پری". چقدر سرخوشی تهرانگردی.چقدر چادر سر کشیدن "سارا". چقدر عزادار شدم امشب.