رگ هاي باد كرده اي كه جان مي گيرد!
قتل بهعنوان خشنترین جرم در حوزه حقوق کیفری تاثیراتی بر جامعه خواهد داشت و ناامنی و خشونت را در جامعه گسترش میدهد. وقوع قتل، میتواند ناشی از انگیزه های مختلف باشد و یکی از این انگیزه ها مسائل ناموسی است که منجر به وقوع«قتل های ناموسی» میشود.
تعریفی که میتوان از این نوع قتل داشت: مردان خونی و خویشاوند،یکی از افراد مونث خانواده خود،اعم از خواهر، دختر، مادر، همسر و... را به دلایل مختلفی مانند شبهه داشتن رابطه نامشروع، انتشار شایعه در خصوص آن یا هر دلیل دیگری به قتل برسانند تا به زعم خویش ننگ و رسوایی به وجود آمده را از دامان خانواده، فامیل و جامعه پاک كنند. از اين رو، قتل ناموسی جرمی علیه زنان است و مقتول زنی است که ننگی به بار آورده و باید از صحنه روزگار محو شود تا آبروی ریخته شده ترمیم شود.
قتل ها، انحصاري نيست
«دختران ازدواج نکرده که توسط پدریا برادر کشته میشوند یا تمام اعضای خانواده به فکر قتل او برمی آیند که حتی در جوامع گذشته نیز افراد ذکور فامیل مجوز این قتل را داشته اند و نيز زنان متاهلی که توسط شوهر، برادر یا پدر خود کشته می شوند»؛ اين تقسيم بندي را مي توان درباره مقتولان داشت. با توجه به فراگیر بودن این نوع قتل، میتوان چنین نتیجه گرفت که این پدیده منحصر به یک جامعه یا کشور و دین و مذهبی خاص نیست بلکه در بیشتر جوامع شاهد وقوع قتل های ناموسی هستیم.طبق گزارشی که سازمان ملل اعلام کرده است، سالانه بیش از پنج هزار زن و دختر ، قربانی قتل های ناموسی شده که درکشور پاکستان هر ساله بیش از هزار زن به دلیل موضوعات مختلف کشته می شوند.
دیگر کشورهای آسیایی و آفریقا و همچنین آمریکای لاتین و حتی برخی از کشورهای اروپایی دارای آماری از قتل های ناموسی هستنداما در کشور ایران که بحث اصلی است، طبق آمار در استانهایی چون خوزستان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، سیستان و بلوچستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل بیشترین قتلهای ناموسی را شاهديم. با این تفاسیر كه استان خوزستان در وقوع این قتل ها دارای رتبه اول است اما بررسی دقیق هر پدیده از جمله یک آسیب اجتماعی نیازمند داشتن آمار دقیق و اطلاعات کامل در آن حوزه است که بتوان تاثیر عوامل را بررسی کرد و راه پیشگیری را بیان كرد ولی در کشور ایران ضعفی به نام نبود آمار رسمی وجود دارد که بسیاری از تحقیقات را با مشکل مواجه می كند. در سبب شناسی قتل های ناموسی میتوان متغیرهای فراوانی را در نظر گرفت که سعی میشود به اهم آنان در این مقوله پرداخته شود. ابتدا مسائل فرهنگی و اجتماعی در جامعه چگونه است که فرد مرتکب قتل اعضای خانواده اش می شود؟
ارتباط مردسالاري و قتل ناموسي
در جوامع سنتی بیشترین آمار قتل ناموسی دیده میشود که یک فرهنگ مرد سالار بر آن حکومت می کند.در استان هایی که تبعیض بین زن و مرد و تعصب نسبت به زنان رواج بیشتری داشته باشد حتی کوچکترین رفتار خارج از عقیده این اقوام، محرکی برای آسیب به زنان آن جامعه است.
در بیشتر موارد، قتلها ناشی از یک سوءظن است که هیچوقت ثابت نشده اند مانند موردی که دو دختر توسط پدرشان به فجیع ترین شکل کشته شدند. در این مورد دو دختر نوجوان هنگام بازگشت از دبیرستان به خانه با یکی از پسران همسن خویش صحبتی كردهاند که پدر،آنها را مشاهده میکند و در همان روز به زندگی دو دخترش خاتمه می دهد و آنهم به فجیع ترین شکل ممکن!
در مورد دیگری، برادری است که خواهر خود را به قتل میرساند او به دليل پوشش ظاهری خواهر بعد از ضرب و شتم او را کشته و سرش رااز تن او جدا میکند.در مورد قتل های ناموسی، قساوت و نفرت به وضوح دیده میشود. در جوامعی که این چنین قتلها را ارزش محسوب می کنند و قبحی بر آن نیست و کسی که لکه ننگ خانواده و قبیله را از بین برده به عنوان قهرمان و ناجی تلقی میشود، چه تعریفی از ناموس دارند؟ چرا در فرهنگ عامه مردم، آبرو و ناموس یک خانواده در گرو رفتار زنان آن خانواده است؟ در این جوامع ارزشی برای ناموس زن قائل هستند که جنبه شخصی و جمعی دارد؛ بدین نحو که یک زن اگر کاری کند که شرف و آبرویش خدشهدار شود ؛نه نتها باعث بی آبرویی خویش شده است بلکه باعث خدشهدار شدن یک سرمایه جمعی شده و اعضای خانواده و فامیل در پی لکه دارشدن آبرویشان، محق به آسیب رساندن به زن هستند.
باورهای غلطی که نسبت به زنان وجود دارد و آنها فقط در محدوده معینی که برایشان از طرف مردان تعریف شده است، باید قدم بردارند در غیر اینصورت یا به قتل میرسند یا مورد ضرب و جرح قرار خواهند گرفت. عقیده مردان بر این است که با کشتن و حذف کردن زنان خاطی میتوان به پیشگیری رسید و فکر رفتارهای خارج از محدوده در ذهن بقیه خطور هم نکند.پس در عقیده اینگونه افراد تعریف و محدوده مشخصی برای زنان وجود دارد و خارج از آن محدوده، مساوی با اشد مجازات است.
خشونت و قتل ناموسی
رفتارهای خشونت آمیز نسبت به زنان نیز بستری برای وقوع قتل های ناموسی است.خشونت در جوامعی دیده میشود که سطح فرهنگ بسیار پایینی دارند؛زمانی که جامعه دارای فرهنگی غنی باشد، میزان خشونت آن جامعه رو به زوال خواهد بود.در جامعه مرد سالاری که خشونت علیه زن نمایی از غیرت و مردانگی است، مسلما چیزی جز ضرب و شتم ، حقارت و در نهایت قتل نصیب یک زن نخواهد شد . دختران جوانی که در معرض خشونت های کلامی ،رفتاری و فیزیکی برادر و پدر قرار میگیرند و حق هیچگونه اعتراضی ندارند و اگر واکنشی نشان دهند به منزله یک عنصر مخرب که آیندهای بد خواهد داشت، به حکم برادر و پدر به قتل رسیده یا مورد ضرب و شتم قرار خواهند گرفت یا در نهایت خودکشی خواهند کرد.
خشونتی که برای مردان جامعه به عنوان جوهر مردانگی است،کوچکترین رفتار زنان را تعرض به غیرتشان میدانند و جوابی جز آسیب رساندن به زن نخواهند داشت. فقر فرهنگی و تبعیض بین زن و مرد علت اصلی اینگونه رفتار است.این نوع فرهنگ و نگرش باعث میشود محصولی به نام«مردان خشن » به بار آیند و خشونت علیه زنان نهادینه شود؛ عملکرد اجتماع و دید تاییدگونه نسبت به رفتار این مردان خشونت علیه زنان را افزایش داده و مردانگی بسیار از نسل های آینده در سایه فقر فرهنگی، آمیخته با خشونت خواهد بود. در جامعه شناسی حقوق جزا به دنبال این هستیم که آیا مقررات کیفری براساس نیاز جامعه وضع شده است و آیا توانسته انتظارات و نیازهای جامعه را برطرف کند.هدف از تبيین ماده مذکور چه بوده است؟ کدام نیاز جامعه با ورود این ماده رفع شده است؟ عدالت خصوصی در این ماده جایگزین عدالت عمومی شده که توسط قاضی و سیستم قضایی اجرا می شود. بر اين اساس، شوهر در جایگاهی قرار دارد که در آن وضعیت احساسی و هیجانی میتواند دو نفر را به قتل برساند و بازتاب این عمل در جامعه یک ارزش محسوب میشود؛ مردی که با قتل یک زن خیانتکار و یک مرد متجاوز به ناموسش با دیده قهرمان نگریسته میشود.
در این ماده خیانت یکطرفه پوشش داده شده است و حالت عکس آن مشمول ماده نخواهد بود و این خود نقض دیگری است که متوجه ماده معروضه است.در قضاوت ماده معروضه باید گفت که مقنن با وضع این ماده خودش اقدام به جرم زایی کرده و باعث رواج خشونت در جامعه می شود و تاثیر منفی آن بر افکار عمومی این است که فقط با مرگ و حذف از جامعه باید زن خیانتکار را مجازات کرد و همین تفکر در سایه تقنین پر از اشکال قانونگذار تقویت می شود. خیانت منجر به قتل در ماده 630 یک شبه بهوجود نیامده است و این خیانت مراحل گوناگونی داشته که در آخر به رابطه نامشروع و زنا منجر شده است. زنان بهواسطه روحیه لطیفی که دارند درصدد آرامش خود به یک رابطه فرازناشویی پناه می آورند و مردانی که بهعنوان حافظ ناموس نام نهاده شدهاند،توجهی به ناموسشان ندارند تا به انحراف و جرایم دیگر کشیده نشوند.
نقش نفر سوم
زمانی که در یک رابطه زناشویی که یک قرارداد قانونی - اجتماعی است خللی وارد آید، هر دو نفر به یک نسبت مقصر هستند و اگر زنی به انحراف کشیده میشود و برای تسکین خویش به یک نفر سوم پناه می آورد و آن فرد نیز مرد است، باید به این نکته توجه کرد که زنان بسیار آسیبپذیرند و در جامعه حمایت مردان را میخواهند و اگر مردی با تمام وجود حامی زن باشد، او به سمت انحراف نخواهد رفت.
مورد دیگری که در جامعه ما خودنمایی میکند، احساس مالکیت و بردگی است که در قشر خاصی از جامعه نسبت به زنان وجود دارد و نوامیس خود را در قفس قرار میدهند تا کسی به آنها دست پیدا نکند ولی همین محدودیتها باعث بهوجود آمدن ذهنیتی غلط و باورهای اشتباه در جامعه می شود و حتی صرف وجود سایه مردی دیگر «حافظانناموس»، خود را محق در آسیبرساندن به زنان میدانند. در بسیاری از موارد حتی صرف دیدن زنان در حال صحبت یا معاشرت عادی با مردی غریبه به او سوءظن پیدا کرده و او را مورد ضرب و جرح یا قتل قرار میدهند یا زن چنان خود را حقیر میبیند که نبودش را به وجودش ترجیح داده و خودکشی میکند؛ در نتیجه زنان قربانی سوءظن مردان میشوند.در خصوص قتل ناموسی میتوان بیان داشت که آسیبی اجتماعی است که فقر فرهنگی در یک اجتماع بیشترین تاثیر را در وقوع آن دارد ؛عاملی چون ضعف قانونی موجب ترویج هر چه بیشتر خشونت و قتل نسبت به زنان می شود.
بمون و بساز!
در ایران یک سیاست عامیانه در بین قشر خاصی از جامعه وجود دارد بهنام «بسوز و بساز»؛ در این حالت زن در هر صورت باید در کنار همسرش بماند؛حتی اگر مردی خشن داشته باشد ؛اگر از لحاظ عاطفی رنج بکشد؛ حتی اگر مورد آسیب بدنی قرار گیرد. در صورت لغزش زن، جامعه و قانون برای او حکم قتل یا ضرب و جرح را صادر می کند. ازدواج های اجباری و سنتی که در بیشتر شهرهای سنتی ایران همچنان رواج دارد و زنانی که قربانی یک سنت می شوند. پیشزمینه های فکری و شایعهسازی و افکار عوام گرایانه اشخاص نسبت به زنان که نسبت به ظاهر آنها، وجودشان را زیر سوال برده و با شایعه سازی زمینه آسیب رساندن به آنها را فراهم می کنند. سوءظن های اثبات نشده ای که تعدادی از دختران و زنانی را در معرض آسیب قرار مي دهد که در این بین زنان متاهل آمار بیشتری را به خود اختصاص می دهند. زنان متاهل حتی توسط فرزندان ذکور خویش نیز مورد آسیب قرار می گیرند.
چه بايد كرد؟
درنهایت می توان مواردی را جهت پیشگیری بیان داشت؛ در ابتدا جوامعی که از فقر فرهنگی و اقتصادی رنج میبرند زنان نیز در معرض خطر قرار دارند. با فرهنگ سازی و نهادینه کردن ارزشهای انسانی ميتوان به این دیدگاه نسبت به زنان پایان داد. فراهم کردن حضور زنان در جامعه ، تحول در قوانین و ساختارهای اجتماعی ناکارآمد، نهادینه کردن ارزش های دینی و اخلاقی که در جامعه اسلامی شاهد آسیب های فراوانی بهواسطه ضعف در اعتقادات و ایمان اشخاص است، برداشتن قوانین دست و پاگیر و پروسه طولانی طلاق که منجر به خیانت و قتل ناموسی می شود، از جمله اين راهكارهاست. از سويي، تاکید بر فرهنگ و ارزشهای انسانی بدون ترجیحات جنسیتی بهوسیله رسانه که در ساختن افکار عمومی و ترویج آموزه های دینی نقش بسزایی داشته و باید از این ظرفیت برای اصلاح فرهنگ خشونت نسبت به زنان استفاده کرد، در كنار مدیریت و کنترل خشم را به جامعه آموزش داد تا بتوانند طبق اتفاق افتاده تصمیم بگیرند، نه هزار درجه بالاتر از آنچه اتفاق افتاده و نيز مسئولیت اجتماعی مردان نسبت به زنان را نهادینه کردن؛ همانطور که یک زن ناموس مرد محسوب می شود زنان دیگر هم ناموس مردان دیگر هستند،شايد بتواند در كاهش بروز و ظهور قتل هاي ناموسي موثر باشد.
قتل ها، انحصاري نيست
«دختران ازدواج نکرده که توسط پدریا برادر کشته میشوند یا تمام اعضای خانواده به فکر قتل او برمی آیند که حتی در جوامع گذشته نیز افراد ذکور فامیل مجوز این قتل را داشته اند و نيز زنان متاهلی که توسط شوهر، برادر یا پدر خود کشته می شوند»؛ اين تقسيم بندي را مي توان درباره مقتولان داشت. با توجه به فراگیر بودن این نوع قتل، میتوان چنین نتیجه گرفت که این پدیده منحصر به یک جامعه یا کشور و دین و مذهبی خاص نیست بلکه در بیشتر جوامع شاهد وقوع قتل های ناموسی هستیم.طبق گزارشی که سازمان ملل اعلام کرده است، سالانه بیش از پنج هزار زن و دختر ، قربانی قتل های ناموسی شده که درکشور پاکستان هر ساله بیش از هزار زن به دلیل موضوعات مختلف کشته می شوند.
دیگر کشورهای آسیایی و آفریقا و همچنین آمریکای لاتین و حتی برخی از کشورهای اروپایی دارای آماری از قتل های ناموسی هستنداما در کشور ایران که بحث اصلی است، طبق آمار در استانهایی چون خوزستان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، سیستان و بلوچستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل بیشترین قتلهای ناموسی را شاهديم. با این تفاسیر كه استان خوزستان در وقوع این قتل ها دارای رتبه اول است اما بررسی دقیق هر پدیده از جمله یک آسیب اجتماعی نیازمند داشتن آمار دقیق و اطلاعات کامل در آن حوزه است که بتوان تاثیر عوامل را بررسی کرد و راه پیشگیری را بیان كرد ولی در کشور ایران ضعفی به نام نبود آمار رسمی وجود دارد که بسیاری از تحقیقات را با مشکل مواجه می كند. در سبب شناسی قتل های ناموسی میتوان متغیرهای فراوانی را در نظر گرفت که سعی میشود به اهم آنان در این مقوله پرداخته شود. ابتدا مسائل فرهنگی و اجتماعی در جامعه چگونه است که فرد مرتکب قتل اعضای خانواده اش می شود؟
ارتباط مردسالاري و قتل ناموسي
در جوامع سنتی بیشترین آمار قتل ناموسی دیده میشود که یک فرهنگ مرد سالار بر آن حکومت می کند.در استان هایی که تبعیض بین زن و مرد و تعصب نسبت به زنان رواج بیشتری داشته باشد حتی کوچکترین رفتار خارج از عقیده این اقوام، محرکی برای آسیب به زنان آن جامعه است.
در بیشتر موارد، قتلها ناشی از یک سوءظن است که هیچوقت ثابت نشده اند مانند موردی که دو دختر توسط پدرشان به فجیع ترین شکل کشته شدند. در این مورد دو دختر نوجوان هنگام بازگشت از دبیرستان به خانه با یکی از پسران همسن خویش صحبتی كردهاند که پدر،آنها را مشاهده میکند و در همان روز به زندگی دو دخترش خاتمه می دهد و آنهم به فجیع ترین شکل ممکن!
در مورد دیگری، برادری است که خواهر خود را به قتل میرساند او به دليل پوشش ظاهری خواهر بعد از ضرب و شتم او را کشته و سرش رااز تن او جدا میکند.در مورد قتل های ناموسی، قساوت و نفرت به وضوح دیده میشود. در جوامعی که این چنین قتلها را ارزش محسوب می کنند و قبحی بر آن نیست و کسی که لکه ننگ خانواده و قبیله را از بین برده به عنوان قهرمان و ناجی تلقی میشود، چه تعریفی از ناموس دارند؟ چرا در فرهنگ عامه مردم، آبرو و ناموس یک خانواده در گرو رفتار زنان آن خانواده است؟ در این جوامع ارزشی برای ناموس زن قائل هستند که جنبه شخصی و جمعی دارد؛ بدین نحو که یک زن اگر کاری کند که شرف و آبرویش خدشهدار شود ؛نه نتها باعث بی آبرویی خویش شده است بلکه باعث خدشهدار شدن یک سرمایه جمعی شده و اعضای خانواده و فامیل در پی لکه دارشدن آبرویشان، محق به آسیب رساندن به زن هستند.
باورهای غلطی که نسبت به زنان وجود دارد و آنها فقط در محدوده معینی که برایشان از طرف مردان تعریف شده است، باید قدم بردارند در غیر اینصورت یا به قتل میرسند یا مورد ضرب و جرح قرار خواهند گرفت. عقیده مردان بر این است که با کشتن و حذف کردن زنان خاطی میتوان به پیشگیری رسید و فکر رفتارهای خارج از محدوده در ذهن بقیه خطور هم نکند.پس در عقیده اینگونه افراد تعریف و محدوده مشخصی برای زنان وجود دارد و خارج از آن محدوده، مساوی با اشد مجازات است.
خشونت و قتل ناموسی
رفتارهای خشونت آمیز نسبت به زنان نیز بستری برای وقوع قتل های ناموسی است.خشونت در جوامعی دیده میشود که سطح فرهنگ بسیار پایینی دارند؛زمانی که جامعه دارای فرهنگی غنی باشد، میزان خشونت آن جامعه رو به زوال خواهد بود.در جامعه مرد سالاری که خشونت علیه زن نمایی از غیرت و مردانگی است، مسلما چیزی جز ضرب و شتم ، حقارت و در نهایت قتل نصیب یک زن نخواهد شد . دختران جوانی که در معرض خشونت های کلامی ،رفتاری و فیزیکی برادر و پدر قرار میگیرند و حق هیچگونه اعتراضی ندارند و اگر واکنشی نشان دهند به منزله یک عنصر مخرب که آیندهای بد خواهد داشت، به حکم برادر و پدر به قتل رسیده یا مورد ضرب و شتم قرار خواهند گرفت یا در نهایت خودکشی خواهند کرد.
خشونتی که برای مردان جامعه به عنوان جوهر مردانگی است،کوچکترین رفتار زنان را تعرض به غیرتشان میدانند و جوابی جز آسیب رساندن به زن نخواهند داشت. فقر فرهنگی و تبعیض بین زن و مرد علت اصلی اینگونه رفتار است.این نوع فرهنگ و نگرش باعث میشود محصولی به نام«مردان خشن » به بار آیند و خشونت علیه زنان نهادینه شود؛ عملکرد اجتماع و دید تاییدگونه نسبت به رفتار این مردان خشونت علیه زنان را افزایش داده و مردانگی بسیار از نسل های آینده در سایه فقر فرهنگی، آمیخته با خشونت خواهد بود. در جامعه شناسی حقوق جزا به دنبال این هستیم که آیا مقررات کیفری براساس نیاز جامعه وضع شده است و آیا توانسته انتظارات و نیازهای جامعه را برطرف کند.هدف از تبيین ماده مذکور چه بوده است؟ کدام نیاز جامعه با ورود این ماده رفع شده است؟ عدالت خصوصی در این ماده جایگزین عدالت عمومی شده که توسط قاضی و سیستم قضایی اجرا می شود. بر اين اساس، شوهر در جایگاهی قرار دارد که در آن وضعیت احساسی و هیجانی میتواند دو نفر را به قتل برساند و بازتاب این عمل در جامعه یک ارزش محسوب میشود؛ مردی که با قتل یک زن خیانتکار و یک مرد متجاوز به ناموسش با دیده قهرمان نگریسته میشود.
در این ماده خیانت یکطرفه پوشش داده شده است و حالت عکس آن مشمول ماده نخواهد بود و این خود نقض دیگری است که متوجه ماده معروضه است.در قضاوت ماده معروضه باید گفت که مقنن با وضع این ماده خودش اقدام به جرم زایی کرده و باعث رواج خشونت در جامعه می شود و تاثیر منفی آن بر افکار عمومی این است که فقط با مرگ و حذف از جامعه باید زن خیانتکار را مجازات کرد و همین تفکر در سایه تقنین پر از اشکال قانونگذار تقویت می شود. خیانت منجر به قتل در ماده 630 یک شبه بهوجود نیامده است و این خیانت مراحل گوناگونی داشته که در آخر به رابطه نامشروع و زنا منجر شده است. زنان بهواسطه روحیه لطیفی که دارند درصدد آرامش خود به یک رابطه فرازناشویی پناه می آورند و مردانی که بهعنوان حافظ ناموس نام نهاده شدهاند،توجهی به ناموسشان ندارند تا به انحراف و جرایم دیگر کشیده نشوند.
نقش نفر سوم
زمانی که در یک رابطه زناشویی که یک قرارداد قانونی - اجتماعی است خللی وارد آید، هر دو نفر به یک نسبت مقصر هستند و اگر زنی به انحراف کشیده میشود و برای تسکین خویش به یک نفر سوم پناه می آورد و آن فرد نیز مرد است، باید به این نکته توجه کرد که زنان بسیار آسیبپذیرند و در جامعه حمایت مردان را میخواهند و اگر مردی با تمام وجود حامی زن باشد، او به سمت انحراف نخواهد رفت.
مورد دیگری که در جامعه ما خودنمایی میکند، احساس مالکیت و بردگی است که در قشر خاصی از جامعه نسبت به زنان وجود دارد و نوامیس خود را در قفس قرار میدهند تا کسی به آنها دست پیدا نکند ولی همین محدودیتها باعث بهوجود آمدن ذهنیتی غلط و باورهای اشتباه در جامعه می شود و حتی صرف وجود سایه مردی دیگر «حافظانناموس»، خود را محق در آسیبرساندن به زنان میدانند. در بسیاری از موارد حتی صرف دیدن زنان در حال صحبت یا معاشرت عادی با مردی غریبه به او سوءظن پیدا کرده و او را مورد ضرب و جرح یا قتل قرار میدهند یا زن چنان خود را حقیر میبیند که نبودش را به وجودش ترجیح داده و خودکشی میکند؛ در نتیجه زنان قربانی سوءظن مردان میشوند.در خصوص قتل ناموسی میتوان بیان داشت که آسیبی اجتماعی است که فقر فرهنگی در یک اجتماع بیشترین تاثیر را در وقوع آن دارد ؛عاملی چون ضعف قانونی موجب ترویج هر چه بیشتر خشونت و قتل نسبت به زنان می شود.
بمون و بساز!
در ایران یک سیاست عامیانه در بین قشر خاصی از جامعه وجود دارد بهنام «بسوز و بساز»؛ در این حالت زن در هر صورت باید در کنار همسرش بماند؛حتی اگر مردی خشن داشته باشد ؛اگر از لحاظ عاطفی رنج بکشد؛ حتی اگر مورد آسیب بدنی قرار گیرد. در صورت لغزش زن، جامعه و قانون برای او حکم قتل یا ضرب و جرح را صادر می کند. ازدواج های اجباری و سنتی که در بیشتر شهرهای سنتی ایران همچنان رواج دارد و زنانی که قربانی یک سنت می شوند. پیشزمینه های فکری و شایعهسازی و افکار عوام گرایانه اشخاص نسبت به زنان که نسبت به ظاهر آنها، وجودشان را زیر سوال برده و با شایعه سازی زمینه آسیب رساندن به آنها را فراهم می کنند. سوءظن های اثبات نشده ای که تعدادی از دختران و زنانی را در معرض آسیب قرار مي دهد که در این بین زنان متاهل آمار بیشتری را به خود اختصاص می دهند. زنان متاهل حتی توسط فرزندان ذکور خویش نیز مورد آسیب قرار می گیرند.
چه بايد كرد؟
درنهایت می توان مواردی را جهت پیشگیری بیان داشت؛ در ابتدا جوامعی که از فقر فرهنگی و اقتصادی رنج میبرند زنان نیز در معرض خطر قرار دارند. با فرهنگ سازی و نهادینه کردن ارزشهای انسانی ميتوان به این دیدگاه نسبت به زنان پایان داد. فراهم کردن حضور زنان در جامعه ، تحول در قوانین و ساختارهای اجتماعی ناکارآمد، نهادینه کردن ارزش های دینی و اخلاقی که در جامعه اسلامی شاهد آسیب های فراوانی بهواسطه ضعف در اعتقادات و ایمان اشخاص است، برداشتن قوانین دست و پاگیر و پروسه طولانی طلاق که منجر به خیانت و قتل ناموسی می شود، از جمله اين راهكارهاست. از سويي، تاکید بر فرهنگ و ارزشهای انسانی بدون ترجیحات جنسیتی بهوسیله رسانه که در ساختن افکار عمومی و ترویج آموزه های دینی نقش بسزایی داشته و باید از این ظرفیت برای اصلاح فرهنگ خشونت نسبت به زنان استفاده کرد، در كنار مدیریت و کنترل خشم را به جامعه آموزش داد تا بتوانند طبق اتفاق افتاده تصمیم بگیرند، نه هزار درجه بالاتر از آنچه اتفاق افتاده و نيز مسئولیت اجتماعی مردان نسبت به زنان را نهادینه کردن؛ همانطور که یک زن ناموس مرد محسوب می شود زنان دیگر هم ناموس مردان دیگر هستند،شايد بتواند در كاهش بروز و ظهور قتل هاي ناموسي موثر باشد.