شکایت دختر از فامیل همسایه به اتهام تعرض
وی در توضیح ماجرا گفت: ما در خانهای واقع در غرب تهران زندگی میکنیم. زن میانسالی نیز از 25 سال قبل همسایه ما بوده و رفت و آمد زیادی با آنها داریم. حدود یک سال قبل در خانه آنها پسر جوانی را دیدم که خودش را خواهرزاده زن همسایه معرفی کرد. او به من پیشنهاد دوستی داد و گفت میخواهم بیشتر بشناسمت تا با هم ازدواج کنیم. من موضوع را به مادرم گفتم .خانواده سعید هم در جریان این دوستی قرار داشتند در این مدت بارها به خانه آنها رفت و آمد داشتم و در میهمانیهایشان شرکت میکردم تا اینکه یک ماه قبل سعید گفت زن عمویم از شهرستان به خانه ما آمده و میخواهد تو را ببیند. من هم قبول کردم و به خانه سعید رفتم. اما وقتی وارد شدم هیچکسی در خانه نبود. تعجب کردم و سراغ آنها را گرفتم که گفت الان میآیند.
در این فاصله سعید برایم شربت آلبالو آورد وقتی شربت را خوردم از هوش رفتم و بعد از یکساعت در حالی به هوش آمدم که متوجه شدم سعید به من تعرض کرده است.
دختر جوان ادامه داد: از شدت ناراحتی و شوک عجیبی که به من وارد شده بود گیج بودم و نمیتوانستم تصمیم درستی بگیرم به سعید گفتم چرا این کار را کردی که با چرب زبانی و فریب به من گفت نگران نباش میخواهیم ازدواج کنیم و مشکلی پیش نمیآید اما بعد از آن روز دیگر جواب تلفنهایم را نداد و من هم تصمیم گرفتم شکایت کنم.
با این شکایت سپیده به پزشکی قانونی معرفی شد و پزشکی قانونی آزار و اذیت وی را تأیید کرد. به این ترتیب مسعود، ردیابی و بازداشت شد و در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
روز گذشته شاکی به قضات گفت: وقتی یک ماه از آخرین ملاقات شوم من و سعید گذشته بود و او پاسخم را نمیداد برایش پیامک فرستادم و گفتم از او شکایت کردهام اما او بار دیگر مرا به خانهشان دعوت کرد و گفت اعضای خانوادهاش در خانه حضور دارند و بهتر است به آنجا بروم تا با هم قرار خواستگاری را بگذاریم.
دختر جوان ادامه داد: من که حرفهای او را باور کرده بودم برای دومین بار به خانهاش رفتم تا شاید قرار ازدواج بگذاریم اما کسی در خانه نبود و سعید بار دیگر به من تعرض کرد.
وی رو به قضات ادامه داد: من برای اثبات ادعایم میتوانم نشانی خالکوبیهای روی بدن او را نیز بدهم. سپس به بیان این مشخصات پرداخت.
اما وقتی پسر جوان در جایگاه متهم ایستاد منکر آزار و اذیت او شد و گفت: سپیده همیشه به خانه خالهام رفت و آمد داشت و من هم گاهی اوقات به آنجا میرفتم و یکدیگر را ملاقات میکردیم. چون در خانه لباس راحتی میپوشیدم او خالکوبیهای روی بدنم را دیده و به همین خاطر در دادگاه نشانی آنها را داده است. من به او علاقهمند بودم و میخواستم با او ازدواج کنم اما وقتی به دروغگوییهایش پی بردم و از ازدواج با او منصرف شدم چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است. او دختر صادقی نیست بهعنوان مثال به من گفت متولد سال 80 است اما بعد فهمیدم متولد سال 72 است. بدتر از آن اینکه فهمیدم او یک بار صیغه مردی شده بود و این ماجرا را از من پنهان کرده بود. بعد از اینکه به این دروغگوییها پی بردم از ازدواج منصرف شدم و ارتباطم را نیز با او قطع کردم اما او از من شکایت کرده و مرا متهم به تعرض کرده است. در حالی که ارتباط ما با میل و خواسته خودش بوده است.
با پایان اظهارات این متهم، قضات برای تصمیمگیری در این باره وارد شور شدند.