جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > آیا افغانستانی‌ها ایران را تسخیر کرده‌اند؟

آیا افغانستانی‌ها ایران را تسخیر کرده‌اند؟

نیروی کار ارزان افغانستانی، باعث کاهش هزینه تولید در بسیاری بخش‌ها شده که کل اقتصاد ایران از این ناحیه منتفع شده است. نمی‌توان افغانستانی را موقع ثبت‌نام فرزندش در مدرسه، هزینه‌ای تحمیلی به جامعه دید اما خدمت او به جامعه وقتی زباله‌های بیمارستانی را در آرادکوه در ازای دستمزد اندک دفن می‌کند، نادیده انگاشت.

آرش نصراصفهانی دکتری جامعه‌شناسی و پژوهشگر در هم میهن نوشت: این روزها حضور پناهندگان و مهاجران افغانستانی در ایران به یکی از موضوعات پرالتهاب و نگران‌کننده در فضای عمومی کشور بدل شده است. نگرانی از افزایش تعداد مهاجران و پیامدهای سیاسی و امنیتی حضور آن‌ها در ایران سبب شده مجموعه‌ای متنوع و بعضاً متضاد از تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها، درباره شرایط موجود و علل آن مطرح شود. گروهی از توطئه‌ای داخلی صحبت می‌کنند و برخی در نقطه مقابل، دست بیگانگان را در کار می‌بینند.

نتیجه کلی اظهارنظرهای مختلف، شکل‌گیری فضای منفی و ایجاد هراس جمعی درباره مهاجران افغانستانی در ایران است که بخش زیادی از آن، محصول اطلاعات غلط و ناقص و نتیجه‌گیری‌های دور از واقع است. در این نوشتار تلاش می‌کنم با اتکا به شواهد تجربی و آمارهای موجود، به برخی از مهم‌ترین دغدغه‌های فعلی جامعه در مورد مهاجران افغانستانی پاسخ دهم.

چه تعداد افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند؟

براساس برآورد آژانس پناهندگان سازمان‌ملل، تعداد مهاجران افغانستانی در ایران چهارونیم‌میلیون نفر و براساس صحبت‌های وزیر کشور ۵میلیون نفر است. از این تعداد حدود ۴میلیون نفر دارای نوعی از مدرک اقامتی‌اند که به آنان اجازه داده در ایران به‌طور موقت سکونت داشته باشند.

تعداد افغانستانی‌ها قبل از به قدرت رسیدن طالبان حدود ۳میلیون نفر برآورد می‌شد که با در نظر گرفتن برآوردهای جدید احتمالاً جمعیت‌شان به میزان ۵۰ تا ۶۷درصد جمعیت آن‌ها در ایران افزایش یافته است (یعنی بین یک‌ونیم تا دومیلیون نفر). بسیاری از اعدادی که درباره جمعیت افعانستانی‌ها در فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی ارائه می‌شود، مبنای دقیقی ندارد و از آن نوع بزرگ‌نمایی‌هایی است که به کار ایجاد هراس جمعی می‌آید.

آیا افغانستانی‌ها ایران را تسخیر کرده‌اند؟

بسیاری از استان‌های ایران، به‌ویژه استان‌های مرزی برای حضور افغانستانی‌ها ممنوع است. از ابتدای دهه ۱۳۸۰ سیاست رسمی دولت ایران این بوده که افغانستانی‌ها در استان‌های مرکزی سکونت داشته باشند. علاوه بر این، مهاجران عموماً تمایل دارند در مناطقی ساکن باشند که فرصت شغلی بیشتری وجود دارد و بتوانند به شبکه حمایتی اقوام و خویشان دسترسی داشته باشند.

درنتیجه در بسیاری استان‌ها تعداد افغانستانی‌ها بسیار اندک و در برخی استان‌ها مانند تهران، جمعیت آن‌ها قابل‌توجه است. اگر آمار دانش‌آموزان افغانستانی را ملاک قرار دهیم، حدود یک‌سوم از افغانستانی‌ها در استان تهران زندگی می‌کنند. با در نظر گرفتن کارگران فصلی مجرد، احتمالاً این نسبت بالاتر باشد.

در بسیاری از کشورهای جهان، جمعیت مهاجران معمولاً در برخی محله‌ها و مناطق بیشتر است. در ایران هم این قاعده صادق است و جمعیت افغانستانی‌ها در بعضی از شهرها و مناطق روستایی ایران متراکم‌تر است. تعمیم یک تراکم مشاهده‌شده در یک مکان به کل ایران، یک خطای روش‌شناختی است.

اینکه در محله‌ای افغانستانی‌نشین، تعداد زایمان‌های یک بیمارستان از آنِ افغانستانی‌ها باشد، طبیعی است ولی از این مورد نمی‌توان نتیجه گرفت که در تمام بیمارستان‌های ایران هم چنین وضعیتی وجود دارد. این نوع آمارها را باید براساس تعداد کل جمعیت و نسبت جمعیتی تفسیر کرد، در غیر این صورت اعتبار علمی ندارد.

افغانستانی‌های ساکن ایران با هر نوع مدرک اقامتی‌ای که دریافت کرده باشند، مجوز اقامت کوتاه‌مدت در ایران دارند. جز اندکی از صاحبان سرمایه و کسب‌وکار و نخبگان که اقامت‌های ۲ تا ۵ساله دریافت کرده‌اند، بقیه افغانستانی‌ها دارای اقامت یک‌ساله و کمترند.

دولت ایران از ابتدای حضور افغانستانی‌ها، آن‌ها را مهمان موقت تعریف کرده و تعهدی برای اقامت دائم آن‌ها در کشور نپذیرفته است. اگر یک افغانستانی در پایان هر سال اقامت مدرکش تمدید نشود، از نظر اداری و سیاسی، مهاجر غیرقانونی قلمداد می‌شود و ممکن است از کشور اخراج شود.

حتی آن ۷۵۰هزار نفری که در مناسبات ایران و سازمان‌ملل، پناهنده در نظر گرفته می‌شوند، از لحاظ حقوقی «افراد در وضعیت مشابه پناهندگی» شمرده شده و ایران تاکنون برای آن‌ها پرونده‌های فردی پناهندگی تشکیل نداده است. اقامت این افراد هم یک‌ساله تمدید می‌شود و بسیاری از آن‌ها تحت فشارند که مدارک هویتی فعلی‌شان را به پاسپورت افغانستانی و ویزای ایرانی بدل کنند. درنتیجه هر افغانستانی ساکن کشور در یک وضعیت ناپایدار قرار دارد و هر آن ممکن است امکان زندگی در ایران از او سلب شود.

در کل، اینکه جمعیت مهاجر افغانستانی ساکن ایران در آینده چه سرنوشتی خواهد داشت، روشن نیست و احتمال اینکه همه آن‌ها روزی ایران را ترک کنند، بسیار بعید است اما خلاف تصوراتی که دامن زده می‌شود، دولت ایران تعهدی در قبال اقامت‌دائم آن‌ها نپذیرفته است.

آیا افغانستانی‌ها طرفدار طالبانند؟

ما اطلاعات دقیقی از گرایش‌های سیاسی افغانستانی‌ها نداریم ولی از آنجا که گرایش‌های سیاسی آن‌ها تحت‌تاثیر هویت قومی آن‌ها قرار دارد، می‌توانیم برآوردهایی نزدیک به واقعیت ارائه کنیم. طالبان یک جریان اسلامگرا متعلق به یک گروه قومی پشتون است که البته طرفدارانی از بقیه اقوام هم دارد. لیکن مطابق موضع‌گیری‌های رسمی و اقدامات عملی آن‌ها، عمدتاً یک جریان پشتون و ضدشیعه و ضدزبان‌فارسی به‌حساب می‌آید.

مردم افغانستان ازجمله مهاجران ساکن ایران، از اقوام متعددی تشکیل شده‌اند. بخش قابل‌توجهی از افغانستانی‌های ساکن ایران، هزاره‌ها هستند که به‌واسطه سیمای ظاهری‌شان شناخته‌شده‌تر از بقیه قومیت‌ها در ایرانند. هزاره‌ها شیعه‌اند و خود، قربانی خشونت و حتی نسل‌کشی طالبان قرار گرفته‌اند.

تاجیک‌ها که زبان‌شان فارسی است و ازبک‌ها که ترک‌زبان محسوب می‌شوند؛ دو گروه قومی بزرگ دیگر هستند که بسیاری از آن‌ها به‌سبب ترس از طالبان -چه قبل از قدرت گرفتن و چه بعد از آن- به ایران پناه آورده‌اند. پشتون‌ها هم در ایران ساکن‌اند اما شواهد چهاردهه حضور آن‌ها در ایران نشان می‌دهد با اینکه بعضاً قربانی شدیدترین اشکال خشونت و تحقیر بوده‌اند اما تاکنون تهدید امنیتی برای جامعه ایران ایجاد نکرده‌اند.

نگرانی از ارتباط با اندیشه رادیکال طالبانی بحق است و طبیعی است که نهادهای امنیتی برای مقابله با چنین تهدیداتی، تمهیداتی را اندیشیده و اجرا کرده باشند. اما به دو نکته باید توجه کرد؛ اولاً نباید همه افغانستانی‌ها را بدون توجه به قومیت، مذهب و پیشینه‌شان مورد اتهام قرار داد.

دوم و مهم‌تر اینکه، از سیاست‌هایی که می‌تواند این جمعیت را به‌سمت رادیکالیزه‌شدن سوق دهد، باید اجتناب کرد. حاشیه‌ای‌شدن، تحقیر و به‌رسمیت شناخته نشدن، عوامل مهمی است که ممکن است باعث احساس بیگانگی و کاهش حس تعلق به جامعه میزبان شود و سرخوردگی از این وضعیت، زمینه را برای رشد اندیشه‌ها و رفتارهای افراطی مساعد کند.

افغانستانی‌ها همه شغل‌ها را از ایرانی‌ها گرفته‌اند؟

آمار دقیقی از تعداد مشاغل در اختیار افغانستانی‌ها وجود ندارد اما با در نظر گرفتن جمعیت زنان و کودکان، همچنین کارگران مجرد فصلی، تخمین زده می‌شود حدود یک‌سوم این جمعیت شاغل باشند. به‌عنوان نمونه در فراخوان اسفندماه سال پیش وزارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای تعیین وضعیت اشتغال افراد دارای برگه سرشماری (۲میلیون و ۲۰۰هزار نفر)، نزدیک ۷۰۰هزار نفر شرکت کردند. براین‌اساس احتمالاً حدود یک‌ونیم میلیون فرصت شغلی در اختیار افغانستانی‌هاست.

کارگر افغانستانی گزینه مطلوب پیمانکار ایرانی است زیرا نسبت به کارگر ایرانی، هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم کمتری دارد و در بسیاری از مشاغل، کارگر ایرانی حاضر به کار با این دستمزد نیست. اگر کسی به‌دنبال فهمیدن دلیل حضور افغانستانی‌ها در ایران طی این سال‌هاست، یکی از علل آن را می‌تواند در نیاز اقتصاد ایران به کارگر ارزان پیدا کند. بسیاری از افغانستانی‌ها در مشاغل کارگری ساده مشغولند درحالی‌که بیکاری ایرانیان بیشتر در بین گروه‌های تحصیلکرده و ماهر وجود دارد و حاضر نیستند در چنین مشاغل ساده و سختی کار کنند.

افغانستانی‌هایی هم هستند که طی سال‌ها به‌واسطه افزایش مهارت و اندوختن ثروت، توانسته‌اند ارتقای شغلی پیدا کنند؛ اما دولت ایران براساس قوانینی که از سال ۱۳۶۳ برای حمایت از اشتغال کارگر ایرانی مصوب کرده و تاکنون پابرجاست، افغانستانی‌ها را عموماً به‌عنوان کارگران ساده به‌رسمیت می‌شناسد و یک افغانستانی امکان قراردادرسمی در بنگاه‌های خصوصی یا تاسیس کسب‌وکار شخصی ندارد.

محدودیت‌های قانونی برای برخورداری از حق مالکیت و دسترسی به خدمات و تسهیلات بانکی نیز سبب می‌شود یک افغانستانی فرصت ارتقای کمتری نسبت به یک ایرانی در شرایط مشابه داشته باشد. به‌خاطر این محدودیت‌ها، نیروهای متخصص و ماهر افغانستانی تمایل دارند ایران را به‌قصد ترکیه و اروپا ترک کنند.

آیا نگهداری از افغانستانی‌ها بار مالی است؟

طبعاً تامین خدمات عمومی، هزینه‌بر است و ایران طی این سال‌ها متکفل هزینه‌های زیادی دراین‌خصوص شده است. ولی باید به دو نکته توجه داشت؛ اولاً افغانستانی‌ها برای دریافت بسیاری از خدمات مانند خدمات بهداشتی و درمانی هزینه‌ای بیشتر از ایرانی‌ها پرداخت می‌کنند. دوم آنکه در ارزیابی اقتصادی همواره باید ترازی از منافع و هزینه را در نظر گرفت. هزینه‌های عمومی دولت برای افغانستانی‌ها را باید در کنار خدمات آن‌ها به اقتصاد ایران در نظر گرفت.

نیروی کار ارزان افغانستانی، باعث کاهش هزینه تولید در بسیاری بخش‌ها شده که کل اقتصاد ایران از این ناحیه منتفع شده است. نمی‌توان افغانستانی را موقع ثبت‌نام فرزندش در مدرسه، هزینه‌ای تحمیلی به جامعه دید اما خدمت او به جامعه وقتی زباله‌های بیمارستانی را در آرادکوه در ازای دستمزد اندک دفن می‌کند، نادیده انگاشت.

آیا افغانستانی‌ها عامل جرم و ناامنی‌اند؟

بالا بودن نرخ جرم افغانستانی‌ها در ایران بارها توسط مقامات رسمی به استناد آمار رد شده است. یکی از مقامات رسمی در هفته گذشته، تعداد زندانی‌های افغانستانی در ایران را۶ هزار نفر اعلام کرده که به نسبت جمعیت افغانستانی‌ها، کمتر از نسبت ایرانی‌های زندانی است. ازطرف‌دیگر، در یک پیمایش تلفنی در شهر تهران در سال ۱۳۹۸، تنها چهاردرصد از پاسخگویان گفته‌اند که مستقیم از سمت یک افغانستانی مورد شکلی از آزار و اذیت قرار گرفته‌اند.

جذب افغانستانی‌ها به‌عنوان حامیان حکومت؟

بسیاری از فعالان‌مدنی از اعطای شناسنامه به مهاجران افغانستانی خصوصاً نسل‌های دوم و سوم که در ایران به‌دنیا آمده‌اند و اساساً از هر جهت ایرانی محسوب می‌شوند، دفاع می‌کنند اما حکومت ایران تا این لحظه این کار را نپذیرفته است. حتی طرح اعطای شناسنامه به کودکان مادر ایرانی که شوهر افغانستانی داشتند نیز تقریباً متوقف شده است. چرا؟ ما به‌درستی از انگیزه‌ها و سیاست‌های رسمی ایران، آگاهی نداریم و تاکنون هم کمتر گزارشی درباره مبانی سیاست‌های رسمی تهیه یا منتشر شده است. اما می‌توانیم حدس‌هایی بزنیم. همانطور که گفته شد افغانستانی‌ها به‌لحاظ مذهبی همگن نیستند. تاجیک‌ها، پشتون‌ها و ازبک‌ها که سه‌گروه اصلی قومی‌اند اغلب سنی مذهب هستند.

شاید یکی از عللی که ایران انگیزه‌ای برای پذیرش این گروه از مهاجران ندارد، در این جنبه ریشه داشته باشد. در بین شیعیان افغانستانی بسیاری حامی حکومت شیعی‌اند اما باید توجه داشت بسیاری از جوانان هزاره به‌ویژه آن‌ها که در ایران بزرگ شده‌اند ازنظر گرایش سیاسی و سبک زندگی، تفاوت چندانی با میانگین جوانان ایرانی ندارند. درنتیجه تصور اینکه همه شیعیان افغانستانی حامیان سرسخت حکومت ایرانند یا در صورت دریافت شناسنامه، رأی‌شان را همیشه به‌نفع یک جریان سیاسی به صندوق می‌اندازند، استدلال قابل دفاعی به‌نظر نمی‌رسد.

سوال کلیدی این است که چه‌نسبتی از مهاجران شیعه‌اند؟ باتوجه به صدور نزدیک به ۴میلیون مدرک اقامتی، این اطلاعات امروز در وزارت کشور موجود است اما اعلام نشده است. براساس آمارهای پیشین تعداد شیعیان احتمالاً بین ۲۰ تا ۴۰درصد کل مهاجران افغانستانی است.

گفت‌وگوی عمومی درباره موضوع مهاجران افغانستانی در ایران ضروری است. همین چند نکته مختصر نشان می‌دهد که ما درک دقیق و علمی از یکی از موضوعات مهم کشور نداریم. با آنکه افراد یا جریان‌هایی سعی دارند ایرانیان را از مهاجران افغانستانی‌ها بترسانند و به‌تازگی هم صدای‌شان بیشتر از پیش بلند شده است اما درعین‌حال، این را می‌توان به‌عنوان فرصت نگاه کرد تا جنبه‌های مختلف این موضوع شکافته شود و راهی برای در پیش گرفتن سیاست‌هایی انسانی و درعین‌حال، تامین‌کننده منافع ملی گشوده شود.

شناخت دقیق این جمعیت و ویژگی‌های آن، گام اول برای اجتناب از دامن‌زدن به هراس جمعی و اهریمن‌سازی از مهاجران در افکار عمومی است. مقابله با جریان‌های ضدمهاجر آسان نیست اما فراهم‌شدن مجال گفت‌وگو و شنیده‌شدن صدای همه ذی‌نفعان ازجمله مهاجران افغانستانی می‌تواند از دوقطبی‌شدن فضا و میدان‌داری گروه‌های افراطی ضدمهاجر جلوگیری کند.

تنش اجتماعی، مانع بهبود شرایط مهاجران در ایران

چهاردهه از شروع مهاجرت گسترده اتباع افغانستانی به ایران می‌گذرد. به همان نسبت که جامعه ایران طی این مدت مسیر پرفرازوفرودی را پیموده، شرایط زندگی مهاجرین در ایران و سیاست مهاجرتی دولت در قبال آن‌ها نیز تغییر کرده است؛ پذیرش بدون شرط و اسکان در شهرها و روستاها در فضای انقلابی پایان دهه ۱۳۵۰ تا اقدامات قهری برای اخراج اجباری در سال‌های پس از جنگ، دو سر این طیف هستند.

روزهایی خود را حامی همه مستضعفان جهان می‌دانستیم و آغوش‎مان به روی برادران مسلمان‎مان بی‌قید و شرط باز بود اما روزهایی هم رسید که خسته از کمبود منابع و شرایط سخت اقتصادی با ضرب‌الاجل‌های پیاپی برای خروج همه آن‌ها از کشور لحظه‌شماری می‌کردیم. امروز سیاست مهاجرتی ایران در قبال مهاجران افغانستانی گرچه در موقعیتی میانه این دو سر طیف ایستاده اما هنوز هم بلاتکلیفی در برابر این جمعیت دو تا سه‌میلیون نفری ویژگی اصلی رویکرد کلان کشور است.

اگر زمانی این اجماع وجود داشت که مهاجرین ساکنان موقتی هستند که با پایان جنگ به کشورشان بازمی‎گردند، اکنون در برابر نسل‌های سوم و چهارم این مهاجرین که در ایران به دنیا آمده و افغانستان همان‌قدر برای‎شان غریب است که برای یک جوان ایرانی، چشم‌انداز سیاست‌گذاری روشنی وجود ندارد. امروز با توسل به سیاستی که «ساماندهی» خوانده می‌شود مهاجرین در وضعیت معلق و بلاتکلیف نگه داشته شده‌اند و مدام مسئله اصلی یعنی پذیرش اجتماعی آن‌ها به‌عنوان ساکنان این سرزمین به تعویق انداخته شده است. در توضیح این وضعیت و موانع به رسمیت شناخته شدن مهاجرین به‌عنوان شهروندان این کشور می‌توان به عوامل مختلفی اشاره کرد. برخی ریشه‌های آن را در فرهنگ و گروهی در اقتصاد جست‌وجو می‌کنند.

در کتاب «در خانه برادر» به همین موضوع پرداختم و تلاش کردم توضیح دهم در کنار عوامل مختلف، چگونه تضاد و تنش اجتماعی در بطن جامعه ایران با مهاجران و به‌ویژه میان طبقه کارگر ایران و مهاجران افغانستانی حول رقابت بر سر منابع محدود و احساس خسران، به‌مثابه مانعی در برابر بهبود شرایط مهاجرین در ایران عمل می‌کند.

حال با استفاده از نتایج یک پیمایش در سطح شهر تهران درباره نگرش ایرانیان نسبت به مهاجرین افغانستانی می‌توانم شواهد دیگری برای این مدعا ارائه کنم. این پیمایش با نمونه ۱۱۲۸نفر در سطح مناطق ۲۲گانه تهران توسط دفتر طرح‌های ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجرا شده و تصویری از ذهنیت عمومی تهرانی‌ها درباره مهاجرین و سیاست‌های مهاجرتی ارائه می‌کند. نمودارهایی را که از نتایج این پژوهش استخراج شده، در ادامه می‌بینید.

منبع: fararu-669065

برچسب ها
نسخه اصل مطلب