۱۵ اتفاق و سکانس مهم در سریال «بازی تاج و تخت» که با منطق جور در نمی آیند
جای هیچ بحثی نیست که سریال بازی تاج و تخت (گیم آف ترونز یا Game of Thrones) یکی از بهترین اقتباس های تلویزیونی از کتاب در تاریخ تلویزیون بوده است.
زمانی که این سریال در سال ۲۰۱۱ برای اولین بار از طریق شبکه HBO به نمایش درآمد، به سرعت به صدر جدول پربیننده ترین سریال ها صعود کرد. تماشاگران شیفته دوره زمانی تخیلی، گروه بازیگران، و ده ها خط داستانی دارای همپوشانی بازی تاج و تخت شدند.
با پیش رفتن فصل ها، احساسات نسبت به شخصیت ها و روایت هایشان افزایش یافت و طرفداران خود را در عمق یک داستان فانتزی با کیفیت بالا یافتند.
مشکلی که وجود این همه شخصیت، خط های داستانی متعدد و متفاوت و همچنین جزئیات پیچیده دارد، این است که بعضی چیزها بدون توضیح باقی می مانند و به همین دلیل، برای مخاطب مفهوم چندانی ندارند.
۱۵- مخفی کردن هویت واقعی جان اسنو توسط ند استارک از کاتلین
در بخش اعظم سریال، روایت طوری بود که طرفداران بازی تاج و تخت به این باور رسیده بودند که جان اسنو پسر حرامزاده ند استارک است. با توجه به طبیعت وفادار و قابل اعتماد ند، داستان گذشته جان اسنو همیشه برای او کمی خارج از شخصیت او و غیرمنطقی به نظر می رسید.
در فصل ششم، برن از طریق یک سفر خلسه ای متوجه می شود که جان در واقع ایگان تارگرین است. پدر و مادرش نیز در واقع برادر بزرگ تر دنریس، ریگار تارگرین و خواهر ند، لیانا هستند. لیانا پسر تازه متولد شده اش را به برادرش می دهد، از ترس اینکه رابرت برثیون یا تایوین لنیستر تلاش کنند او را بکشند.
ند با برادرزاده اش به خانه برگشته، و هرگز درباره تبار واقعی جان چیزی نمی گوید. با این حال، چیزی که منطقی به نظر نمی رسد این است که او تبار واقعی جان اسنو و هویت پدر و مادرش را از همسر خود مخفی نگه می دارد.
کاتلین از جان متنفر بود، چون مجبور شده بود باور کند که او محصول رابطه نامشروع همسرش است. ند باید می توانست به همسرش اعتماد کرده و حقیقت را به او بگوید.
۱۳- راهپیمایی توبه سرسی با بدنی برهنه
سرسی لنیستر زنی بی رحمی بود و موارد زیادی وجود دارد که باید سر جایش نشانده می شد. با این حال، مجازات نهایی او به خاطر جنایاتش برای طرفداران منطقی جلوه نمی کرد.
او پس از اعتراف به زنا و قتل شوهر و پادشاه سابق، مجبور شد برهنه در خیابان های کینگز لندینگ در مقابل هزاران نفر راه برود. او در حالی که «کفاره گناهانش را می داد» مورد لعن، تمسخر و حمله مردم قرار گرفت.
خیلی ها می توانند بپذیرند که او باید به خاطر کاری که انجام داده بود، پاسخگو باشد، اما این نوع مجازات بیش از حد بود.
می توانستند به عنوان مجازات او را به خارج از کینگز لندینگ بفرستند، عنوانش را از او بگیرند، یا حتی او را به خدمت یک نهضت مذهبی درآورند.گنجشک اعظم با تنبیه سرسی نوعی بی عدالتی مرتکب شد و بعدها با جان خود هزینه این بی عدالتی و اشتباه را پرداخت.
۱۱- قدرت های برن استارک
یکی از گیج کننده ترین و مرموزترین داستان های بازی تاج و تخت این است که برن استارک قدرت های جادویی دارد که به او اجازه می دهد تصاویری از گذشته، حال و آینده داشته باشد.
پس از سقوط از برج وینترفل در فصل اول، برن شروع به دیدن یک کلاغ سه چشم در رویاهایش می کند. بعدها احساس می کند به مکانی خاص در آن سوی دیوار دعوت می شود. او به همراه برادرش و چند نفر دیگر به سفری پرفراز و نشیب و ترسناک به شمال می روند و وقتی به مقصد می رسند، همه چیز پیچیده تر می شود.
برن مردی را می بیند که به شکل پرنده به سراغ او می آمد، و او توضیح می دهد که برن قدرت دیدی فراانسانی دارد، که به او اجازه می دهد همه چیز را فارغ از زمان و مکان وقوع آن ببیند.
شخصیت برن پس از تبدیل شدن به کلاغ سه چشم تغییر می کند و به نظر می رسد که هدف او معنایش را از دست داده و به هیچ عنوان منطقی نیست.
۹- بازگشت کوهستان به زندگی
وقتی کایبرن برای اولین بار به مخاطبان معرفی می شود، بلافاصله به سرسی می گوید که قبلاً یک استاد اعظم بوده، اما آزمایش های غیراخلاقی اش باعث لغو عنوانش شده است. پس از تماشای کارهایی که او با گرگور کلیگین انجام می دهد، مشخص می شود که آزمایشات او مشکل ساز و غیرطبیعی هستند.
کوهستان، به عنوان یک انسان معمولی، باید در هنگام مبارزه با اوبرین، بر اثر زخم عفونی می مرد، اما در عوض، کایبرن جنازه اش را به محل زندگی و کارش می برد، روی او کار کرده، و در نهایت یک غول بی شاخ و دم خلق می کند که به نظر می رسد قادر به احساس درد نیست.
منطقی نیست که گرگور چگونه به یک ماشین کشتار بی رحمانه و غیر انسانی تبدیل شده است و هیچ توضیحی در مورد شیوه انجام این کار نیز داده نمی شود.
۷- عشقبازی سرسی و جیمی در کنار جسد جافری
در حالی که بسیاری از شخصیت ها و طرفداران از مرگ جافری استقبال کردند، مادر و پدر بیولوژیکی او به درستی از مرگ پسر اولشان در برابر چشمانشان ناراحت بودند. وقتی سرسی در آرامگاه برای جافری سوگواری می کند، جیمی می آید تا او را آرام کند. سپس شروع به بوسیدن و تحریک او می کند، در حالی که سرسی از او می خواهد دست از تلاش برای عشقبازی بردارد.
با این حال، پس از لحظه ای جدل و مرتب کردن لباس هایشان، این دو در کنار جسد فرزندشان مشغول عشقبازی می شوند. به نظر می رسد که هیچ کدامشان به این رابطه جنسی و طرف مقابل علاقه و کششی ندارد و این سکانسی است که بسیاری از طرفداران بازی تاج و تخت دوست دارند آن را از خاطرات خود در مورد این سریال پاک کنند چرا که سکانسی بسیار نفرت انگیز است و منطقی به نظر نمی رسد.
۵- ماجرا و خواسته وایت واکرها
یکی از ناامیدی های مشترک میان طرفداران بازی تاج و تخت این است که این سریال به هدف نهایی وایت واکرها نمی پردازد. آن ها هزاران سال پیش توسط بچه های جنگل و برای مبارزه با اولین انسان ها خلق شده اند، اما در نقطه ای از تاریخ، یک رهبر بین آن ها ظهور کرده و یک ارتشی بزرگ از مردگان زنده شده خلق می کند.
در طول هشت فصل، این گروه ترسناک به سمت جنوب حرکت می کند و آماده نبرد می شود، اما هدف آن ها همچنان مشخص و آشکار نیست. آیا آن ها می خواهند کل نوع بشر را از بین ببرند؟ آیا آن ها سعی دارند سرزمین های دزدیده شده را پس بگیرند؟ داستان وایت واکرها ترسناک است، اما بدون هدفی مشخص، چندان منطقی به نظر نمی رسد.
۳- گذشتن وایت واکرها از جان سم
در حالی که ارتش مردگان پادشاه شب در حال حرکت به سمت جنوب و به سمت دیوار بود، سم و دو برادر دیگرش در نگهبانان شب خود را در فضای باز یافتند، زمانی که بوق مشهور سه بار نواخت تا نشان دهد وایت واکرها دارند می آیند. سم که از دو نفر دیگر کندتر بود جا می ماند.
او سعی کرد پشت صخره ای پنهان شود، اما یک اسب سوار وایت واکر کنار او آمده، به چشمانش خیره شده، جیغ وحشتناکی کشیده و به پیشروی اش ادامه داد.
او و دیگر وایت واکرها هنگامی که می توانستند به راحتی سم را کشته و یک سرباز دیگر به ارتش خود اضافه کنند، از گرفتن جان سم گذشتند بدون این که هیچ منطق و دلیل خاصی برای این کار وجود داشته باشد.
۱- ترک خانواده توسط آریا در پایان سریال
پس از گردن زدن ند استارک، آریا تقریباً مابقی سریال را دور از خانواده اش سپری می کند. دایی اش سعی می کند در راه بازگشت به کسل بلک، او را به خانه اش در وینترفل بازگرداند، اما آریا فرار کرده و راه خودش را می رود.
بعدها سگ شکاری او را برداشته و با هم به وستروس سفر می کنند. نقشه او برای بازگرداندن آریا نزد اعضای خانواده در ازای دریافت پول نیز بی نتیجه می ماند. آریا سرانجام به وینترفل برمی گردد و پس از سال ها دوری با خواهر و برادرش ملاقات می کند.
با این حال، پس از جنگ نهایی با سرسی، آریا به جان می گوید که به خانه بر نمی گردد.در عوض، او قصد دارد به غرب وستروس سفر کند تا ببیند در سرزمین های ناشناخته چه خبر است.
تعجب آور نیست که او می خواهد سفر کند، اما منطقی نیست که آریا بخواهد بلافاصله خواهر و برادرش را پس از صرف زمان زیادی از آن ها دور بوده، دوباره ترک کند.
منبع: روزیاتو
منبع: faradeed-154079