غفلت از بازسازي اجتماعي
وضعيت اجتماعي مناطق زلزلهزده به كجا رسيده است؟ الان مهمترين چالشهاي اجتماعي مناطق زلزلهزده چيست؟
بيش از شش ماه از وقوع زلزله ميگذرد و در اين مدت نيازهاي مردم رفته رفته تغيير كرده است. شكل آسيبهاي اجتماعي پس از زلزله هم همين طور دارد تغيير ميكند. ممكن است ساخت خانهها طي يك و نيم سال انجام شود اما ساختار اجتماعي به اين سادگيها قابل بازسازي نيست. تبعات اجتماعي از خود زلزله خطرناكتر است. ١٣ ستاد معين با صدها مهندس و تعداد زيادي كارگر و تكنيسين به سرپلذهاب آمدهاند تا كالبد فيزيكي شهر را بسازند. اما متاسفانه در حوزه خدمات روانشناختي پس از سانحه اقدامات چنداني انجام نميشود. در حالي كه ما تعداد زيادي دانشگاه در كشور داريم كه بسياري از آنها روانشناس و دانشآموخته مددكاري و علوم اجتماعي تربيت ميكنند. اين دانشگاهها بايد به ميدان بيايند و دفاترشان را اينجا باز و كار كنند.
مــهم تــرينشان چه آسيبهايي هستند؟
آسيبهاي رواني يكي از جديترين مسائل كنوني مردم مناطق زلزلهزده است. براي نمونه با موارد قابل توجهي از كتككاري و خشونت فيزيكي عليه كودكان روبهرو هستيم. پدر و مادرهايي كه برخيشان در مصاحبههاي عميق اظهار كردهاند روزي چند بار فرزندانشان را كتك ميزنند و دليل اين كار را هم «بي اعصابي» اظهار ميكنند. اينها نشانههايي از بيتوجهي به خدماترسانيهاي پس از سانحه است. در كمپها و روستاها افرادي وجود دارند كه دچار واهمه از صدا هستند و دچار عارضههاي رواني مختلف شدهاند. ما به عنوان دفتر انجمن جامعهشناسي ايران و دفتر تحقيقات دانشگاه تهران داريم تلاش ميكنيم اين استرسها را از مردم دور كنيم.
دقيقا چه خدماتي انجام ميدهيد؟
علاوه بر كارهاي تحقيقات ميداني سعي ميكنيم با بدنه اجتماعي هم ارتباط بگيريم. در تلاش هستيم به مردمي كه خانههايشان تعميري است كمك كنيم به خانه برگردند. كانال تحقيقات ميداني مناطق زلزلهزده را هم با همين هدف راهاندازي كردهايم. سه هزار جلد كتاب خريداري شده و در ميان مردم توزيع ميشود. به موازات ساختمانسازي بايد به بازسازي نظام اجتماعي مناطق زلزلهزده هم توجه جدي شود. كانال به خانه برميگرديم را هم راه انداختهايم تا شهروندان سرپلذهاب تشويق شوند به شرايط زندگي عادي بازگردند. مثلا با آقاي دكتر زارع چند مصاحبه انجام دادهايم درباره اينكه معمولا به صورت علمي بعد از زلزلههاي مهيب، زلزله چنداني رخ نميدهد و پسلرزهها معمول است و خطري براي مردم ندارند يعني تلاش ميكنيم از ترس مردم كاسته شود. البته ساختار شهرنشيني در سرپل مشكلاتي هم دارد. حدود ٥٠ درصد ساكنان شهر مستاجر هستند. بعد از زلزله بهسازي واحدهايي كه تخريب شان جدي نبوده انجام شده اما اجارهبها افزايش چشمگيري داشته است. به همين دليل بسياري از زلزلهزدگان توان پرداخت اجاره ماهيانه را ندارند. از طرف ديگر بخشي از مردم تصور ميكنند بايد در بخش اسكان موقت بمانند به اين اميد كه كمكهاي بيشتري دريافت كنند. همين نگاه انتظاري و منفعلانه موجب شده آنها به كار كردن هم رغبتي نشان ندهند و فعلا در خانههايشان بمانند. ما بايد بتوانيم بر اين رفتارها تاثير بگذاريم و كمك كنيم دوباره اعتماد به نفسشان را پيدا كنند. نبايد اجازه دهيم فرهنگ گداپروري و انتظار از نهادهاي حمايتي ترويج شود. در بررسيهاي ميدانيمان مشاهده كردهايم برخي شهروندان با وجود موقعيت اجتماعي قابل توجهشان تلاش ميكنند تعداد زيادي از وسايل ارسالي نهادهاي حمايتي را دريافت كنند. بعضا مواردي بوده كه افرادي بيش از ١٠ بار كانكس گرفتهاند و فروختهاند.
اين موارد چقدر قابل پيشگيري است. دلايل وقوع اين حرص زدن جمعي در چيست؟
يكي از دلايل اصلي اين اتفاقات به نبود سيستم هوشمند امدادرساني مربوط است. مردم در زمان وقوع بحران دچار استرس ميشوند كه نكند به آنها كمكي نشود. نبود يك برنامه جامع بانك اطلاعاتي دقيق سبب شده مردم اينگونه رفتار كنند. همين حالا روزانه تعداد زيادي از افراد تماس ميگيرند كه ما كولر ميخواهيم. در حالي كه براي كولر و يخچال دولت كمك هزينه پرداخت ميكند. اگر از ابتدا خيرين و نهادهاي دولتي بانك اطلاعاتي دقيقي درست ميكردند كه تمام كمكها در اين بانك اطلاعاتي با كد ملي سرپرست خانوار ثبت ميشد، اين همه هرج و مرج رخ نميداد. در اين صورت همه مردم احساس امنيت ميكردند و نيازي به التماس و تمنا و پيدا كردن آشنا نبود. ايجاد بانك اطلاعات جامع يك ضرورت براي كل كشور است. ما در حال تشكيل يك گروه مطالعات اجتماعي مديريت ريسك هستيم. از نظر ما مديريت ريسك از مديريت بحران واجبتر است. در مديريت بحران پس از اتفاق بايد اقداماتي براي كنترل و ساماندهي انجام شود اما مديريت ريسك بايد به طور هدفمند پيشبينيهاي لازم را براي اقدامات زمان بحران انجام دهد. ميخواهيم سامانهاي جامع راهاندازي كنيم و مشخصات و مهارتهاي فردي تمام كساني كه دوست دارند در زمان بحران به طور داوطلبانه خدماتي به مردم بدهند در اين سامانه ثبت شود. اگر به تفكيك استانها و شهرها اين بانك اطلاعاتي تهيه شود گام بزرگي رخ ميدهد.
حوادث متعددي در كشور ما رخ داده و بارها پژوهشگراني به صورتي فردي يا سازماني روي موارد مختلف كار كردهاند اما باز هم با فقدان مستندسازي و انتشار عمومي تجربيات پژوهشگران روبهرو هستيم. اگر هم اين نتايج منتشر شود منجر به اصلاح روشهاي مديريتي نميشود. شما براي مستندسازي و انتشار بررسيهايتان برنامهاي داريد؟
البته قبل از اين اقدامات خوبي شده است. مثلا در جريان زلزله بم چند كتاب نوشته شده بود. اما اين كار بايد در نظام آموزشي ما مطرح شود و تجربيات به صورت گسترده منتقل شود. روانشناسان و جامعهشناسان قبل از نوشتن كتاب بايد به ميدان مطالعه بيايند. خود من به عنوان دانشآموخته جامعهشناسي، زماني كه با مسائل زلزله روبهرو شدم هيچ تجربه قبلياي نداشتم. حدود ١٠ روز پس از زلزله دچار سردرگمي شده بودم و نميدانستم چه كنم. در صورتي كه دانشجويان علوم اجتماعي و روانشناسي بايد به صورت عملي در اين حوادث كار ميداني كنند. به هر حال تمام رخدادها و مصاحبههايي كه انجام دادهام را ثبت كردهام كه بر همين اساس ٥٩ مقوله مشكلات مناطق زلزلهزده شناسايي شده و دلايل و پيامدهايشان تبيين شده است. قرار است با همكاري دكتر فرضيزاده استاد دانشگاه تهران كتابي با عنوان جامعهشناسي فاجعه را آماده انتشار كنيم. زلزله كرمانشاه براي ما درد و رنجهاي زيادي داشت اما بايد برايمان درسآموز هم باشد. تا اگر حادثه ديگري رخ داد بقيه بدانند چگونه از خودشان محافظت كنند. ما بايد تجربياتمان را به طور نظاممند به اشتراك بگذاريم.
آسيبهاي رواني يكي از جديترين مسائل كنوني مردم مناطق زلزلهزده است. براي نمونه با موارد قابل توجهي از كتككاري و خشونت فيزيكي عليه كودكان روبهرو هستيم. پدر و مادرهايي كه برخيشان در مصاحبههاي عميق اظهار كردهاند روزي چند بار فرزندانشان را كتك ميزنند و دليل اين كار را هم «بي اعصابي» اظهار ميكنند.