رفیعی این روزها با نمایش «محرمانه» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی سیدمحسن میرهاشمی در تماشاخانه سپند روی صحنه است. نمایشی که در خلاصه داستانش چنین آمده است: «جنیان سرای سلطان صمدخان شاهدند، سلطان صمد به دیار باقی شتافت. فروغالسلطنه، ملکه دربار پس از به حکومت رسیدن پسرش زمام امور را به دست گرفت. او حضور دو نفر را برای حکومت پسرش مخوف میداند، خواجه فرخ و مطلعالامور....»
حسین رفیعی در این نمایش که تا ۲۰ بهمن روی صحنه است، نقش خواجه فرخ را بر عهده دارد.
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با رفیعی که از تئاتر آغاز شده و با کشیده شدن بحث به تلویزیون و سینما، پایان یافته است.
با کمی جستوجو میتوان نمایشهای «هگزا، شهر دوشیزگان» به کارگردانی محمد حاتمی (اردیبهشت ۹۷) و «قحطالرجال» به کارگردانی محمدرضا آزادفر (دی ۹۷) را دید که شما در آنها روی صحنه رفتهاید. این سابقه تئاتری به سالهای دورتر هم برمیگردد؟
اولین کار تئاتری که انجام دادم در دوران دانشجوییام بود در سال ۷۲. سال ۸۷ در نمایش «پستوخانه» به کارگردانی حمید امجد بازی کردم. در نمایشی از سیاوش طهمورث بازی کردم و در نمایش دیگری جز «هگزا، شهر دوشیزگان» به کارگردانی محمد حاتمی. چند مورد نمایشنامهخوانی هم داشتهام و در سالهای ۷۳، ۷۴ تعداد زیادی تلهتئاتر با محمد رحمانیان. آنچه شما به آن اشاره کردید مربوط به بعد از پیدایش اینستاگرام و تلگرام است و موارد قبلی خیلی ثبت و ضبط نشده است.
برای بازی در نمایش «محرمانه» گاردی را که به شکل کلی، فارغ از به حق یا ناحق بودنش، برخی از اهالی تئاتر نسبت به حضور چهرههای تلویزیونی یا سینمایی روی صحنه دارند، احساس کردید؟
در تمام سالهایی که کار تصویر انجام دادهام و در کنارش کار تئاتر، متاسفانه این اتفاق همواره افتاده و من به هیچ عنوان تاییدش نمیکنم. همواره این گونه بود که بچههای تلویزیون برای ورود به سینما با داستانهایی مواجه میشدند، بعد مُد شد که اگر بازیگر تلویزیون بخواهد مجری باشد بعد از آن نباید سریال بازی کند و در مجموع هر کجا نقشهای کوچکتر و کمتری داشتند میگفتند به سراغ بچههای تئاتری برویم. در حالی که بدنه سینما توسط همین بچههای تئاتر ساخت شد و بسیاری از بازیگران بزرگ عرصه سینما که اکنون در بین ما نیستند از فضای تئاتر آمدند.
زمانی که من در سال ۷۲ وارد تلویزیون شدم، مردم پنج انتخاب داشتند که شبکههای یک تا پنج بود. آن زمان دوستان به من میگفتند استامینوفنِ تلویزیون، میگفتند هر شبکهای که میزنیم برنامهای از تو در حال پخش است. دلیلش این بود که کاری مربوط به شش ماه پیش، کاری مربوط به سه ماه پیش و کاری مربوط به همان لحظه بود که پخششان همزمان شده بود. کما این که در تابستان امسال من به صورت همزمان سه سریال در تلویزیون داشتم، «شش قهرمان و نصفی»، «محرمانه» و «ناخونک» که اگرچه در زمانهای مختلفی تولید اما پخششان همزمان شده بود.
در حال حاضر مردم به دلایل شخصی و امکاناتی که در اختیار دارند کمتر سمت برنامههای تلویزیونی میروند. نه فقط برنامههایی که من یا دوستانم اجرا میکنیم که بسیاری از برنامههای دیگر هم به همین صورت است. در حال حاضر سریالهای بسیاری با هزینههای هنگفت تولید میشود اما راندمان بیننده را که نگاه میکنید مانند سابق نیست که سریالی مانند «افسانه سلطان و شبان» توسط ۸۰، ۸۵ درصد از مردم دیده میشد. معدود برنامههایی هست که به دلیل نوع ساختار و نوع مهمانانش که جُنگمحور یا شومحور است مخاطبانی را جذب میکند، مردم میبینندشان و فضای مجازی هم به این بیشتر دیده شدن کمک میکند.
زمانی که من در سال ۷۲ وارد تلویزیون شدم، مردم پنج انتخاب داشتن که شبکههای یک تا پنج بود. آن زمان دوستان به من میگفتند استامینوفنِ تلویزیون، میگفتند هر شبکهای که میزنیم برنامهای از تو در حال پخش است. اما در حال حاضر، مردم به دلایل شخصی و امکاناتی که در اختیار دارند، کمتر سمت برنامههای تلویزیونی میروند
علیالقاعده در حال حاضر تلویزیون، سینما، تئاتر و حتی شبکههای ماهوارهای نسبت به ۱۰ سال گذشته مخاطب کمتری دارند که بخشی از آن به نوع نگاه برنامهسازان مربوط است و بخش دیگر به اشباع شدن مردم از دیدن برنامهها. نسل من، دهه چهلیها، پنجاهیها و حتی شصتیها از دیدن برنامه «دیدنیها» شگفتزده میشد یا از تماشای کارتون «رابین هود» که سالی یک بار در ایام نوروز برایمان پخش و باعث میشد گمان کنیم از خوشبختترین آدمهای روی کره زمینیم.
در حال حاضر آرشیوی که فرزند من و فرزند کوچک عزیزان دیگر در اختیار دارند از صداوسیما پُر و پیمانتر است. تلویزیونهای هوشمندی آمده است که از طریق اینترنت این امکان را در اختیار افراد میگذارد که ۲۴ ساعته فیلم، سریال و آن چیزی را که میخواهند ببینند، تماشا کنند.
بخشی از شخصیت هنری شما با برنامههای ویژه نوجوانان شناخته میشود. در خصوص آن چگونه فکر میکنید؟ گمان میکنید برنامهسازان صداوسیما دیگر اهتمامی در این زمینه ندارند یا ما نمیبینیم؟
فکر میکنم گزینه آخر درستتر است. همین سریال «محرمانه» صددرصد برای نوجوانان بود و حتی ما خوشفکری و ۸۰ درصد بازیگران را از بین نوجوانانی که برای اولین بار جلوی دوربین قرار میگرفتند، انتخاب کردیم. البته شاید تاریخ مصرف برنامههایی مثل «نیمرخ» هم گذشته است. شاید لازم است تفکراتمان را در مورد نوجوانان بازنگری کنیم. نوجوان حالا با نوجوان سال ۷۷ فرق میکند. ما باید در نوع تفکرمان هنگام برنامهریزی برای نوجوانان بازنگری کنیم و مثل قدیم نمیشود هر چیزی را به عنوان برنامه نوجوان به خورد آنها داد. نوجوانان حالا نه مشکلپسند ولی حداقل همهچیز پسند هم نیستند.