شهرهای شرحه شرحه
لایحه مدیریت یکپارچه شهری، یک نقشه راه هماهنگکننده است که همه دستگاههای خدمترسان شهری را بسیج میکند برای ارائه خدمات بهتر، جلوگیری از موازی کاری و کاهش هزینه ها. این لایحه چهار سال پیش در وزارت کشور نوشته شد ولی هنوز از دولت خارج نشده و به سمت مجلس راه کج نکرده در حالی که سال هاست عدهای سرو سامان گرفتن این لایحه را طلب میکنند.
عمر شوراها در کشورمان به عدد 20 رسیده و این نهادهای مردمی پنج دوره است که با نمایندگان مختلف پر و خالی شده است ولی آنچه که بر زمین مانده هنوز همان لایحه مدیریت هماهنگ و یکپارچه شهری است. این که مدیریت شهرها در این اوضاع، جزیرهای، ناهماهنگ و پرهزینه است موضوع گفتوگوی ماست با سیدعبدالرزاق موسوی، رئیس کمیسیون حقوقی و نظارت شورایعالی استانها که بیش از هر نهادی به تشکیلات متبوع خود نقد دارد.
لایحه مدیریت یکپارچه شهری را شاید بتوان از بلاتکلیفترین لوایح کشور دانست. سابقه نگارشش به سال93 میرسد، درست است؟
بله، این لایحه سال 93 در وزارت کشور تهیه شد ولی با گذشت چهار سال هنوز از دولت خارج نشده و به مجلس نرسیده است.
چرا؟ مشکل چیست؟
به نظرم هنوز درک مشترکی مبنی بر اینکه این لایحه باید با اولویت مورد توجه قرار گیرد در دولت و مجلس ایجاد نشده است. شاید یکی از موانع کار نیز این باشد که مجموعهای از دولت که قرار است با این لایحه بخشی از وظایفشان را به حوزه شهری واگذار کنند حساسیت نشان میدهند که به اعتقاد من این یک چالش فرهنگی است. البته برای به ثمر رسیدن این لایحه، فراکسیون مدیریت شهری مجلس ابراز علاقه کرده ولی این موضوع درکلیت مجلس در اولویت نیست.
چرا باید لایحه مدیریت یکپارچه شهری برای دولت و مجلس مهم باشد؟
اجرای مدیریت یکپارچه و هماهنگ شهری برای پیشبرد منافع ملی و محلی همچنین کاهش هزینهها و ایجاد آسایش روحی و روانی برای شهروندان ضروری است. امروزه در دنیا به این نتیجه رسیدهاند که برای استفاده حداکثری از ظرفیتها و کاهش هزینههای اداره شهر، مجموعههای خدماترسان باید هماهنگ و همسو با یکدیگر کار کنند، از سوی دیگر شهروندان هم باید حس کنند خدماتی که در شهر ارائه میشود برمبنای اصول تعریف شده است و همه دستگاههای یک شهر یکدیگر را حمایت میکنند.
امروزه دستگاههای مختلف برای خدماتی که به مردم ارائه میدهند، وجوهی را بعضا قانونی و غیرقانونی دریافت میکنند مثل آموزش و پرورش یا نظام بهداشت و درمان درحالی که کسی نیز پاسخگوی مردم نیست.
دریافت وجوه غیرقانونی؟ ماجرا دقیقا چیست؟
همه میدانیم که آموزش و پرورش یک دغدغه عمومی است، بهداشت و درمان هم همینطور. اما میبینیم که مدارس مختلف با نامهای گوناگون ایجاد شده و هرکدام با دریافت وجوهی سلیقهای اقدام به ثبتنام میکنند. امروز در آموزش و پرورش مصادیقی از تبعیض را میتوان مشاهده کرد، در سیستم بهداشت و درمان هم وضع به همین منوال است و هزینههایی از مردم دریافت میشود که مردم نمیدانند دقیقا برای چه خدماتی میپردازند.
ربط این موضوع با لایحه مدیریت یکپارچه شهری چیست؟
درشرح وظایف شورایعالی استانها و شورای اسلامی استانها آمده که اینها باید برای رفع تبعیض در برنامههای عمرانی و رفاهی پیشنهاداتی ارائه دهند، مصادیق تبعیض هم بصراحت در اصل 48 قانون اساسی آمده است. بنابراین اگر شوراها بهعنوان نماینده مردم مثلا بر سیستم آموزش و پرورش نظارت کنند، تبعیضها حذف میشود اما شوراها به هیچوجه از این ظرفیت خود استفاده نمیکنند.
در واقع شما دارید به تشکیلات متبوعتان انتقاد میکنید!
ضمن حفظ احترام برای همه مجموعههای شورایی از روستا، بخش و شهرستان تا شورایعالی استانها باید بگویم به صورت خاص، شورای اسلامی استان و شورایعالی استانها یا فرصت کافی پیدا نکرده اند یا وقت نگذاشته اند تا این مسائل را به دغدغه عمومی تبدیل کنند. این یکی از اشکالاتی است که ما با آن روبهرو هستیم. زمانی که یک مدیر میخواهد برنامهای را اجرا کند، باید بین اعضای آن سازمان درک مشترکی ایجاد شود تا همه افراد، برنامه را متعلق به خودشان بدانند و به ضرورت اجرای آن پی ببرند. اما معتقدم شورای اسلامی استان و شورایعالی استانها در ایجاد دغدغه در حوزه مدیریت شهری موفق نبودهاند.
فکر میکنید این که لایحه مدیریت یکپارچه شهری تاکنون به ثمر نرسیده نیز به تعلل شورایعالی استانها و شورای اسلامی استانها مربوط میشود؟
قانون شوراها درسال 75 مصوب و نخستین دوره شوراها درسال 77 برگزار شد که میشود 20 سال. دراین سالها اما چه در شوراهای روستا، چه بخش، چه شهر و درنهایت شورایعالی استانها آن چیزی که بهعنوان وظایف شوراها تعیین شده کمتر مورد توجه قرارگرفته است. درقانون شوراها در مواقعی اختیار ورود شوراها به حوزه مسائل شهری داده شده ولی عملا شوراها ورود نکردهاند. همچنین وزارت کشور درباره برنامه عملیات نوسازی، عمران و اصلاحات شهر نیز دستورالعملی ابلاغی دارد که هدفش ایجاد فضایی برای حرکت به سمت مدیریت حداقل هماهنگ شهری بوده که در مواجهه با این ابلاغیه نیز شوراها به وظایفشان عمل نکردهاند.
پس اگر شوراها، حتی شورایعالی استانها به وظایفشان در مدیریت شهری عمل نمیکنند مشغول چه کاری هستند؟
شوراها باید مسائل و مشکلات استان را بررسی کنند و برای رفع تبعیضها در برنامههای عمرانی و رفاهی، راهکار و پیشنهاد ارائه دهند، اما بروید بررسی کنید که تابه حال چه کردهاند. نوع نگاه شوراییها بویژه شورایعالی استانها باید به سمتی برود تا به مسائل شهر بپردازند نه این که صرفا به دنبال رفع مشکلات اجرایی شهرداریها باشند.
یعنی میگویید تشکیلات شوراها از صدر تا ذیل فقط به رتق و فتق امور شهرداریها مشغولاند؟
بله، شاهدش هم این که اگر شوراها از نمایندگان مجلس میخواستند که در حوزههای اساسی برنامه ریزی، نظرات آنها را بخواهند یا از دولت و دستگاههای اجرایی مطالبهگری میکردند تا امروز بخش عمدهای از مدیریت یکپارچه شهری محقق شده بود.
شوراهای اسلامی بویژه در شهرهای بزرگ و بویژه در تهران درگیر مسائل سیاسی شدهاند. فکر نمیکنید یکی از دلایل غفلت از وظایف اصلی همین باشد؟
گرچه این حرف را تا حدی قبول دارم ولی معتقدم آن را نمیتوان یک قاعده کلی برای همه شوراها دانست. با این حال ترجیح میدهم اینطور توضیح دهم که چون حساسیت و ضرورت توجه به ماموریتهای اصلی شوراها را برجسته نکردهایم در جاهایی به سمت مسائل سیاسی گرایش ایجاد شده است. شاید انحراف از ماموریتهای اصلی به علت نبود آموزش در درک این ضرورتهاست.
خب چه نهادی باید این آموزشها را ارائه دهد؟
در درجه نخست شورایعالی استانها.
و چرا از حوزه آموزش در شورایعالی غفلت میشود؟
اینکه درگذشته چگونه بوده را نمیدانم ولی شورایعالی خودش با محدودیتهای زیادی روبهروست. مثلا وقتی یک عضو شورایعالی که در دستگاهی دولتی شاغل است میخواهد برای تشکیل جلسه مثلا سه روز ماموریت بگیرد این اجازه به او داده نمیشود یا وقتی در کمیسیونها باید از کارشناسان توانمند استفاده شود محدودیتهایی بر سر راه است. شورای استانها اکنون حتی برای محل استقرار خود دچارمشکل هستند، ضمن این که باید منصفانه گفت انجام دادن کارهای سخت، نیاز به تلاش مجدانه دارد درحالی که برخی ترجیح میدهند مثلا برای یافتن راهکار برای رفع تبعیضها به کارهای آسان و دمدستی بپردازند.
پس میشود این برداشت را از گفتههایتان داشت که به ثمر رسیدن لایحه مدیریت یکپارچه شهری نیاز به تلاش مضاعف دارد و عدهای نمیخواهند تلاش کنند!
بله شاید بشود این تعبیر را هم داشت ولی معتقدم برای حل این مشکل هم میشود از شوراها شروع کرد. امروز در یک شهرکوچک اجرای کارهای هماهنگ میان دستگاهها کار سختی نیست. پس میشود همگرایی و یکپارچگی را از شوراهای شهر شروع کرد چون در این کار هرچه قدر تاخیر شود به همان اندازه سرمایههای شهری، استانی و ملی هدر میرود.
شما میگویید باید کار را از شورای شهر شروع کرد ولی لااقل درتهران رئیس این شورا معتقد است این تشکیلات هیچ کاره است!
من البته نمیتوانم وکیل ایشان باشم ولی برداشتم این است که منظور آقای هاشمی این بوده اثرگذاری ای که شوراها در برخی کشورها دارند درکشور ما وجود ندارد. واقعیت این است موانعی برای پیشبرد امورشوراها وجود دارد. این نهاد 20 سال است در کشورمان پا گرفته اما حتی یکبار هم از متخصصان حوزه شهری دعوت نشده تا حرفهایشان را بزنند و مردم، ضرورت مدیریت هماهنگ و یکپارچه شهری را از زبان آنها بشنوند. در واقع شوراها برای قانع کردن افکارعمومی کاری نکرده اند و این ظرفیتشان را به کار نگرفتهاند.
اگر مدیریت شهر، هماهنگ و یکپارچه شود دقیقا چه اتفاقی رخ میدهد؟
این دو فایده عمده دارد، یکی کاهش هزینههای اداره شهر و دیگری مطلع شدن مردم از خدماتی که قرار است دریافت کنند و هزینههایی که باید بپردازند. برای توضیح بیشتر یک مثال میزنم. سالهاست میبینیم درمحلههای مختلف شهرحتی در مناطق نوساز شهری هر روز یک اداره و دستگاه دولتی در خیابانها کندهکاری میکنند و ضمن سلب آسایش مردم و خدشهدار کردن زیبایی بصری شهر، هزینههایی را نیز تحمیل میکنند. اما اگر شهر مدیریت یکپارچه و هماهنگ داشت کارهای زیرساختی یکبار برای همیشه انجام میشد و درنهایت زیر پوشش آسفالت میرفت. نمونه دیگر این که امروز مردم برای دسترسی به خدمات مجبورند مسیری طولانی را طی کنند حال آن که اگر مدیریت هماهنگ و یکپارچه باشد، هزینهها کاهش مییابد.
مدیریت ناهماهنگ و بحران آب
بحران آب و بحران درمدیریت آب درکشورمان را تقریبا همه قبول دارند. بخش عمدهای از آب کشور درشهرها استفاده میشود اما آیا درهمه سالهایی که گرفتار کم آبی و خشکسالی بوده ایم کسی تلاش کرده تا در ساختمانهایی که کنتور مشترک آب وجود دارد این کنتورها را جدا کند تا هر خانواده بتواند مصرفش را مدیریت کند؟ این یک نمونه ساده از مدیریت هماهنگ شهری است که ما نداریم و هزینههای مادی و معنوی فراوانی را از بابتش متحمل میشویم. در موضوع تخلفات رانندگی خودروها هم نبود مدیریت یکپارچه کاملا لمس میشود بهطوری که بخشی از جریمههای رانندگی باید برای اداره امور شهر در اختیار شهرداریها قرار بگیرد در حالی که عملا این منابع مالی وصول نمیشو
لایحه مدیریت یکپارچه شهری را شاید بتوان از بلاتکلیفترین لوایح کشور دانست. سابقه نگارشش به سال93 میرسد، درست است؟
بله، این لایحه سال 93 در وزارت کشور تهیه شد ولی با گذشت چهار سال هنوز از دولت خارج نشده و به مجلس نرسیده است.
چرا؟ مشکل چیست؟
به نظرم هنوز درک مشترکی مبنی بر اینکه این لایحه باید با اولویت مورد توجه قرار گیرد در دولت و مجلس ایجاد نشده است. شاید یکی از موانع کار نیز این باشد که مجموعهای از دولت که قرار است با این لایحه بخشی از وظایفشان را به حوزه شهری واگذار کنند حساسیت نشان میدهند که به اعتقاد من این یک چالش فرهنگی است. البته برای به ثمر رسیدن این لایحه، فراکسیون مدیریت شهری مجلس ابراز علاقه کرده ولی این موضوع درکلیت مجلس در اولویت نیست.
چرا باید لایحه مدیریت یکپارچه شهری برای دولت و مجلس مهم باشد؟
اجرای مدیریت یکپارچه و هماهنگ شهری برای پیشبرد منافع ملی و محلی همچنین کاهش هزینهها و ایجاد آسایش روحی و روانی برای شهروندان ضروری است. امروزه در دنیا به این نتیجه رسیدهاند که برای استفاده حداکثری از ظرفیتها و کاهش هزینههای اداره شهر، مجموعههای خدماترسان باید هماهنگ و همسو با یکدیگر کار کنند، از سوی دیگر شهروندان هم باید حس کنند خدماتی که در شهر ارائه میشود برمبنای اصول تعریف شده است و همه دستگاههای یک شهر یکدیگر را حمایت میکنند.
امروزه دستگاههای مختلف برای خدماتی که به مردم ارائه میدهند، وجوهی را بعضا قانونی و غیرقانونی دریافت میکنند مثل آموزش و پرورش یا نظام بهداشت و درمان درحالی که کسی نیز پاسخگوی مردم نیست.
دریافت وجوه غیرقانونی؟ ماجرا دقیقا چیست؟
همه میدانیم که آموزش و پرورش یک دغدغه عمومی است، بهداشت و درمان هم همینطور. اما میبینیم که مدارس مختلف با نامهای گوناگون ایجاد شده و هرکدام با دریافت وجوهی سلیقهای اقدام به ثبتنام میکنند. امروز در آموزش و پرورش مصادیقی از تبعیض را میتوان مشاهده کرد، در سیستم بهداشت و درمان هم وضع به همین منوال است و هزینههایی از مردم دریافت میشود که مردم نمیدانند دقیقا برای چه خدماتی میپردازند.
ربط این موضوع با لایحه مدیریت یکپارچه شهری چیست؟
درشرح وظایف شورایعالی استانها و شورای اسلامی استانها آمده که اینها باید برای رفع تبعیض در برنامههای عمرانی و رفاهی پیشنهاداتی ارائه دهند، مصادیق تبعیض هم بصراحت در اصل 48 قانون اساسی آمده است. بنابراین اگر شوراها بهعنوان نماینده مردم مثلا بر سیستم آموزش و پرورش نظارت کنند، تبعیضها حذف میشود اما شوراها به هیچوجه از این ظرفیت خود استفاده نمیکنند.
در واقع شما دارید به تشکیلات متبوعتان انتقاد میکنید!
ضمن حفظ احترام برای همه مجموعههای شورایی از روستا، بخش و شهرستان تا شورایعالی استانها باید بگویم به صورت خاص، شورای اسلامی استان و شورایعالی استانها یا فرصت کافی پیدا نکرده اند یا وقت نگذاشته اند تا این مسائل را به دغدغه عمومی تبدیل کنند. این یکی از اشکالاتی است که ما با آن روبهرو هستیم. زمانی که یک مدیر میخواهد برنامهای را اجرا کند، باید بین اعضای آن سازمان درک مشترکی ایجاد شود تا همه افراد، برنامه را متعلق به خودشان بدانند و به ضرورت اجرای آن پی ببرند. اما معتقدم شورای اسلامی استان و شورایعالی استانها در ایجاد دغدغه در حوزه مدیریت شهری موفق نبودهاند.
فکر میکنید این که لایحه مدیریت یکپارچه شهری تاکنون به ثمر نرسیده نیز به تعلل شورایعالی استانها و شورای اسلامی استانها مربوط میشود؟
قانون شوراها درسال 75 مصوب و نخستین دوره شوراها درسال 77 برگزار شد که میشود 20 سال. دراین سالها اما چه در شوراهای روستا، چه بخش، چه شهر و درنهایت شورایعالی استانها آن چیزی که بهعنوان وظایف شوراها تعیین شده کمتر مورد توجه قرارگرفته است. درقانون شوراها در مواقعی اختیار ورود شوراها به حوزه مسائل شهری داده شده ولی عملا شوراها ورود نکردهاند. همچنین وزارت کشور درباره برنامه عملیات نوسازی، عمران و اصلاحات شهر نیز دستورالعملی ابلاغی دارد که هدفش ایجاد فضایی برای حرکت به سمت مدیریت حداقل هماهنگ شهری بوده که در مواجهه با این ابلاغیه نیز شوراها به وظایفشان عمل نکردهاند.
پس اگر شوراها، حتی شورایعالی استانها به وظایفشان در مدیریت شهری عمل نمیکنند مشغول چه کاری هستند؟
شوراها باید مسائل و مشکلات استان را بررسی کنند و برای رفع تبعیضها در برنامههای عمرانی و رفاهی، راهکار و پیشنهاد ارائه دهند، اما بروید بررسی کنید که تابه حال چه کردهاند. نوع نگاه شوراییها بویژه شورایعالی استانها باید به سمتی برود تا به مسائل شهر بپردازند نه این که صرفا به دنبال رفع مشکلات اجرایی شهرداریها باشند.
یعنی میگویید تشکیلات شوراها از صدر تا ذیل فقط به رتق و فتق امور شهرداریها مشغولاند؟
بله، شاهدش هم این که اگر شوراها از نمایندگان مجلس میخواستند که در حوزههای اساسی برنامه ریزی، نظرات آنها را بخواهند یا از دولت و دستگاههای اجرایی مطالبهگری میکردند تا امروز بخش عمدهای از مدیریت یکپارچه شهری محقق شده بود.
شوراهای اسلامی بویژه در شهرهای بزرگ و بویژه در تهران درگیر مسائل سیاسی شدهاند. فکر نمیکنید یکی از دلایل غفلت از وظایف اصلی همین باشد؟
گرچه این حرف را تا حدی قبول دارم ولی معتقدم آن را نمیتوان یک قاعده کلی برای همه شوراها دانست. با این حال ترجیح میدهم اینطور توضیح دهم که چون حساسیت و ضرورت توجه به ماموریتهای اصلی شوراها را برجسته نکردهایم در جاهایی به سمت مسائل سیاسی گرایش ایجاد شده است. شاید انحراف از ماموریتهای اصلی به علت نبود آموزش در درک این ضرورتهاست.
خب چه نهادی باید این آموزشها را ارائه دهد؟
در درجه نخست شورایعالی استانها.
و چرا از حوزه آموزش در شورایعالی غفلت میشود؟
اینکه درگذشته چگونه بوده را نمیدانم ولی شورایعالی خودش با محدودیتهای زیادی روبهروست. مثلا وقتی یک عضو شورایعالی که در دستگاهی دولتی شاغل است میخواهد برای تشکیل جلسه مثلا سه روز ماموریت بگیرد این اجازه به او داده نمیشود یا وقتی در کمیسیونها باید از کارشناسان توانمند استفاده شود محدودیتهایی بر سر راه است. شورای استانها اکنون حتی برای محل استقرار خود دچارمشکل هستند، ضمن این که باید منصفانه گفت انجام دادن کارهای سخت، نیاز به تلاش مجدانه دارد درحالی که برخی ترجیح میدهند مثلا برای یافتن راهکار برای رفع تبعیضها به کارهای آسان و دمدستی بپردازند.
پس میشود این برداشت را از گفتههایتان داشت که به ثمر رسیدن لایحه مدیریت یکپارچه شهری نیاز به تلاش مضاعف دارد و عدهای نمیخواهند تلاش کنند!
بله شاید بشود این تعبیر را هم داشت ولی معتقدم برای حل این مشکل هم میشود از شوراها شروع کرد. امروز در یک شهرکوچک اجرای کارهای هماهنگ میان دستگاهها کار سختی نیست. پس میشود همگرایی و یکپارچگی را از شوراهای شهر شروع کرد چون در این کار هرچه قدر تاخیر شود به همان اندازه سرمایههای شهری، استانی و ملی هدر میرود.
شما میگویید باید کار را از شورای شهر شروع کرد ولی لااقل درتهران رئیس این شورا معتقد است این تشکیلات هیچ کاره است!
من البته نمیتوانم وکیل ایشان باشم ولی برداشتم این است که منظور آقای هاشمی این بوده اثرگذاری ای که شوراها در برخی کشورها دارند درکشور ما وجود ندارد. واقعیت این است موانعی برای پیشبرد امورشوراها وجود دارد. این نهاد 20 سال است در کشورمان پا گرفته اما حتی یکبار هم از متخصصان حوزه شهری دعوت نشده تا حرفهایشان را بزنند و مردم، ضرورت مدیریت هماهنگ و یکپارچه شهری را از زبان آنها بشنوند. در واقع شوراها برای قانع کردن افکارعمومی کاری نکرده اند و این ظرفیتشان را به کار نگرفتهاند.
اگر مدیریت شهر، هماهنگ و یکپارچه شود دقیقا چه اتفاقی رخ میدهد؟
این دو فایده عمده دارد، یکی کاهش هزینههای اداره شهر و دیگری مطلع شدن مردم از خدماتی که قرار است دریافت کنند و هزینههایی که باید بپردازند. برای توضیح بیشتر یک مثال میزنم. سالهاست میبینیم درمحلههای مختلف شهرحتی در مناطق نوساز شهری هر روز یک اداره و دستگاه دولتی در خیابانها کندهکاری میکنند و ضمن سلب آسایش مردم و خدشهدار کردن زیبایی بصری شهر، هزینههایی را نیز تحمیل میکنند. اما اگر شهر مدیریت یکپارچه و هماهنگ داشت کارهای زیرساختی یکبار برای همیشه انجام میشد و درنهایت زیر پوشش آسفالت میرفت. نمونه دیگر این که امروز مردم برای دسترسی به خدمات مجبورند مسیری طولانی را طی کنند حال آن که اگر مدیریت هماهنگ و یکپارچه باشد، هزینهها کاهش مییابد.
مدیریت ناهماهنگ و بحران آب
بحران آب و بحران درمدیریت آب درکشورمان را تقریبا همه قبول دارند. بخش عمدهای از آب کشور درشهرها استفاده میشود اما آیا درهمه سالهایی که گرفتار کم آبی و خشکسالی بوده ایم کسی تلاش کرده تا در ساختمانهایی که کنتور مشترک آب وجود دارد این کنتورها را جدا کند تا هر خانواده بتواند مصرفش را مدیریت کند؟ این یک نمونه ساده از مدیریت هماهنگ شهری است که ما نداریم و هزینههای مادی و معنوی فراوانی را از بابتش متحمل میشویم. در موضوع تخلفات رانندگی خودروها هم نبود مدیریت یکپارچه کاملا لمس میشود بهطوری که بخشی از جریمههای رانندگی باید برای اداره امور شهر در اختیار شهرداریها قرار بگیرد در حالی که عملا این منابع مالی وصول نمیشو