زندگینامه احمد میرعلایی؛ از آفتابی شدن تا خاموشی بر سنگ
احمد میرعلایی (Ahmad Miralaei) مترجم و نویسنده مشهور و پرکار ایرانی است که با ترجمه آثار بزرگان ادبیات جهان به فارسی تأثیری بسیار عمیق در شناساندن آنها به مخاطبان ایرانی داشته است. او فرودین 1321 در اصفهان متولد شد و از سرشناسان «جنگ ادبی» اصفهان بود. به مناسبت سالروز تولدش مروری به زندگینامه میرعلایی از تولد تا قتل او خواهیم داشت و آثارش را مرور خواهیم کرد:
احمد میرعلایی |
|
نام | احمد |
نام خانوادگی | میرعلایی |
شهرت | مترجم |
ملیت | ایرانی |
شغل / پیشه | استاد دانشگاه اصفهان |
تاریخ تولد | 1321/01/21 |
محل تولد | اصفهان - ایران |
تاریخ درگذشت | 1374/08/02 |
محل درگذشت | اصفهان - ایران |
فهرست مطالب
احمد میرعلایی کیست؟
احمد میرعلایی (Ahmad Miralaei) مترجم، نویسنده و روشنفکر مشهور ایرانی است که به واسطه ترجمه های زیاد و البته باکیفیت اش از بزرگان ادبیات جهان به فارسی بسیاری از آنان را برای نخستین بار به جامعه فارسی زبان شناساند. او را می توان یکی از سرشناس ترین اعضای جمع «جنگ ادبی اصفهان» دانست که از سال های 1346 تا 1355 سردبیری مجله آن را نیز به عهده داشت. او که به واسطه فعالیت و عضویتش در «کانون نویسندگان ایران» در برابر سانسور انتقادهای بسیاری داشت و از امضا کنندگان بیانیه «ما نویسنده ایم» نیز بود در دوم آبان 1374 توسط «عده ای منحرف» به قتل رسید.
زندگینامه احمد میرعلایی
تولد، ادامه تحصیل در اصفهان، انگلستان، فرانسه و بازگشت به ایران
احمد میرعلایی دوم فرودین ۱۳۲۱ در اصفهان به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلاتش در دبیرستان ادب تحصیلات، تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه اصفهان را تا پایان مقطع کارشناسی ادامه داد. میرعلایی با کسب رتبه اول و دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه لیدز انگلستان رفت و مدرک فوق لیسانس در رشته ادبیات و زبان انگلیسی را از آنجا گرفت. میرعلایی برای دریافت دکتری ادبیات انگلیسی وارد دانشگاه سوربن شد اما آن را نیمه تمام گذاشت و به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۶، به مدت 2 سال به عنوان عضو سپاه دانش به سیستان و بلوچستان رفت و در آنجا خدمت کرد. میرعلایی از سال ۱۳۴۸ به صورت مداوم به تدریس ادبیات انگلیسی در دانشگاه های اصفهان، هنرهای دراماتيك، صنعتی اصفهان، هنر، آزاد و کراچی پرداخت.
آغاز فعالیت ادبی
میرعلایی نخستین تجربه فعالیتهای ادبی خود را از سن نوجوانی و در مدرسه شروع کرد. همراه با دوستانش در مدرسه حلقهای ادبی تشکیل داده بودند و اولین تجربههای خود را با نوشتن در قالب روزنامه دیواری دبیرستان انجام دادند.
نخستین ترجمه او در دوران دانشکده منتشر شد و به مرور به یکی از نامآورترین مترجمان آثار ادبی بزرگان ادبیات جهان در ایران تبدیل شد. بسیاری از مشهورترین نویسندگان دنیا از جمله میلان کوندرا، بورخس، اوکتاویوپاز، مارکز و نایپول برای اولین بار توسط ترجمههای او به مخاطب ایرانی معرفی شد. در زمان قتلش علاوه بر دهها مقاله در نشریات ادبی، ۲۲ کتاب منتشر شده داشت.
میرعلایی در فاصله سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۵ سردبیری مجلههای کتاب امروز، فرهنگ و زندگی، آیندگان ادبی و جنگ اصفهان را برعهده داشت.
او همچنین ۴ سال در مؤسسه انتشارات فرانكلين ويراستاری آثار ادبی بود و از سال ۱۳۵۵ تا 1359 سرپرستی خانه فرهنگ ایران در هند و پاکستان را به عهده داشت. او پس از انقلاب و بازگشت از هند و پاکستان، به زادگاه خود اصفهان رفت و در آنجا کتابفروشی و مرکز نشر آفتاب را در سال ۱۳۶۸ تأسیس کرد که بعدها به زنده رود تغییر نام یافت که علاوه بر فروش، به شکل محدود، کتاب نیز منتشر می کرد.
کتابفروشی زنده رود از معدود مراکز رفت و آمد و گپ و گفت روشنفکران و دگراندیشان در اصفهان بود. همچنین فصلنامه زنده رود که یک فصلنامه تخصصی در حوزه نشر و ترجمه بود را نیز منتشر می کرد.
طبع و ذوق فراوان میرعلایی در ترجمه شعر ستودنی بود. بازگردان کتاب های سنگ آفتاب سروده اوکتاویو پاز، ایکور سروده گاوین بنتاک به بهترین توسط او انجام شد.
میرعلایی همچنین قصد داشت مجموعه آثار ویلیام شکسپیر را به فارسی ترجمه کند، چرا که معتقد بود آنچه از شکسپیر ترجمه شده لحن و زبان یکدستی ندارد. او در اواخر عمرش خودش را برای این کار آماده میکرد و همچنین قصد داشت جایزه ادبی زنده رود را در اصفهان راه اندازی کند که فرصت این کار را پیدا کند کشته شد.
ازدواج و فرزندان
احمد میرعلایی در سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و سه دختر به نام های لیلی، شیرین و شهرزاد شد.
قتل احمد میرعلایی
احمد میرعلایی از جمله نویسندگان و روشنفکرانی بود که در سری قتل های موسوم به قتلهای زنجیرهای توسط «عوامل خودسر» وزارت اطلاعات و در صبح روز دوم آبان ماه ۱۳۷۴ هنگامی که از منزلش به سوی کتابفروشی محل کارش در حرکت بود ناپدید و جسم بیجان او در حدود ساعت ۱۰ شب در کوچههای خیابان میر اصفهان پیدا شد.
پول نسبتا زیادی که قرار بود آن روز در کتابفروشی به کسی بدهد هنوز در جیبش بود. محل پیدا شدن جنازه به خانه زاون قوکاسیان، فیلمساز ارمنی اهل اصفهان و از دوستان میرعلایی خیلی نزدیک بود. سناریوی مدنظر قاتلان احتمالا این بود که میرعلایی به همراه رفیق ارمنی اش بیش از حد الکل مصرف کرده و در پی آن سکته کرده است. مامور پزشکی قانونی رد دو تزریق را روی دست میرعلایی دیده و مرگ را مشکوک اعلام کرده بود. حتی از پیکر نمونهبرداری کرده بود و به تهران فرستاده شد. اما نتایج نمونهبرداری هرگز به دست خانواده او نرسید. بعدها معلوم شد که او را به وسیله تزریق انسولین از ناحیه دست راست به قتل رسانده اند.
او از امضاکنندگان متن نامه ما نویسندهایم و همچنین متن اعتراض به دستگیری سعیدی سیرجانی بود. علاوه بر فعالیتهای فرهنگی فوق بسیاری ملاقات او با وی.اس. نایپول در سفرش به ایران را از دلایل خشم نیروهای امنیتی میدانند. او اواخر عمرش به پسرعموی پدرش، مودب میرعلایی گفته بود که تهدید میشود و مدام آگهی مرگ سعیدی سیرجانی را برای او میفرستند.
آثار احمد میرعلایی
نام اثر | نام نویسنده | سال انتشار |
شیاطین | وایتینگ جان | 1347 |
ویرانههای مدور | خورخه لوئیس بورخس | 1349 |
چیتی چیتی بنگ بنگ | یان فلمینگ | 1350 |
سنگ آفتاب | اکتاویو پاز | 1350 |
ای.ام. فاستر | ای.تی. مور | 1351 |
الف و داستانهای دیگر | خورخه لوئیس بورخس | 1351 |
عرفان مولوی | عبدالحکیم خلیفه | 1352 |
اسب عالی | مریل جین | 1352 |
درباره ادبیات | اکتاویو پاز | 1353 |
هزارتوها | خورخه لوئیس بورخس | 1355 |
خدای عقرب | ویلیام گلدینگ | 1355 |
ژان پل سارتر | هانری پیر | 1355 |
کنسول افتخاری | گراهام گرین | 1356 |
طوق طلا | برنارد مالامود | 1356 |
کودکان آب و گل | اکتاویو پاز | 1361 |
هند، تمدن مجروح | وی. اس. نایپول | 1362 |
کلاه کلمنتیس | میلان کوندرا | 1362 |
از چشم غربی | جوزف کنراد | 1363 |
مرگ و پرگار | خورخه لوئیس بورخس | 1364 |
عامل انسانی | گراهام گرین | 1365 |
باغ گذرگاههای پیچاپیچ | خورخه لوئیس بورخس | 1368 |
بیلی باد، ملوان | هرمان ملویل | 1369 |
درخت و خاطره | دوارد مورگان فورستر | 1374 |
چهارباب اسکندریه | ژوستین، بالتازار، مونتوليو، و کلیا | اجازه نشر نگرفت |
شور | وینترسون جانت | منتشر نشد |
دیر راهبان، | کاسترو، فررایرا | منتشر نشد |
ترجمه ملکوت به انگلیسی | بهرام صادقی | منتشر نشد |
ترجمه پشت شیشه، به انگلیسی | علی خدایی | منتشر نشد |
ترجمه بارانهای عیش به انگلیسی | رضا فرخ فال | منتشر نشد |
خوانش ترجمه احمد میرعلایی از سنگ آفتاب
صفحه ویکی پدیای احمد میرعلایی می تواند توسط مخاطبان مطلع از این مترجم و روشنفکر نام آشنای ایرانی کامل تر شود.