عباس عبدی در یادداشتی نوشت: اظهارنظر درباره اتفاقاتي كه در اداره كل ارشاد اسلامي گيلان رخ داد، مستلزم رسيدگيهاي رسمي است كه يا انجام نميشود يا منتشر نميشود يا آنقدر طولاني ميشود كه اثرگذاري تحليل را از ميان ميبرد. بنابراين چارهاي نيست جز اينكه بايد به حواشي آن پرداخت. اولين چيزي كه از اين افشاگري نزد مخاطب ديده ميشود، تعجب و نگراني از آينده است. واقعيت اين است كه وسايل استراق سمع و تصويربرداري پنهان و حتي جعل عميق (ديپفيك) جوامع را وارد چالشي جدي كرده است و هر جامعهاي كه نتواند با آن مقابله كند، دچار عوارض جبرانناپذيري خواهد شد. اينكه عدهاي بتوانند از اين امكانات به راحتي استفاده كنند، دير يا زود ديگران را هم به استفاده از آن سوق ميدهند و جامعه را دچار بحران ميكند. اين اولين ثمره شوم استفادههاي غيرقانوني و بيمحابا از ابزار مزبور است. نكته بعدي كه براي خيليها مطرح شد، بحث آبروي خانوادگي است و اينكه خانواده چه گناهي دارند؟ واقعيت اين است كه خانواده نه تنها در اين مورد كه در بيشتر موارد ديگر نيز گناهي ندارند. كسي كه مرتكب قتل ميشود نيز خانوادهاش تحت فشار اخلاقي عمل او هستند، بايد زندان و حتي اعدام او را تحمل كنند در حالي كه هيچ گناهي نداشتهاند. به لحاظ فردي ميتوانيم اين ملاحظات را در ارزيابيها دخالت دهيم ولي هنگامي كه در سطح اجتماعي نگاه ميكنيم، متوجه ميشويم كه بايد انتخاب كرد و خوب و بد درهم است و بايد انتخاب كرد. مسكوت گذاشتن آن عوارضي جديتري دارد. مهمترين مساله اين است كه چگونه چنين كسي در ساختار گزينشي سفت و سخت شناسايي نشده است؟
چگونه ممكن است كه طي اين سالها در اطراف او سخنان و نجواهايي طرح نشده باشد؟ چگونه ممكن است كه حتي با مواجهه عادي نتوان وجود برخي مشكلات رفتاري را محتمل دانست، گرچه حتمي نباشد؟ اين يكي از نتايجي است كه از اين اتفاق ميتوان گرفت؟ تاكيد بر معيارهاي نامربوط به شغل و سختگيرانه پر گزينش و شكلگيري دورويي و ريا، موجب ميشود كه حقيقت افراد در پرده پنهان بماند و اين منحصر به يك نفر نيست، هر كس به تناسبي و در زمينهاي اين پوشيدگي ميان بود و نمود را دارد. اين واقعيت در افزايش جاسوسها نيز ديده شده است. ضرباتي كه طي چند سال اخير كشور خورده به واسطه امكان نفوذ از طريق رياكاري است. چگونه قابل تصور است كه كسي سردمدار ستاد حجاب و عفاف باشد بعد با چنين وضعي از كار بركنار شود؟
مساله فقط نفوذ نيست. مِيداني كه در آن رياكاري غالب باشد، خود به خود افراد را به اين ميدان سوق ميدهد و افراد شفاف و سالم را از دور خارج ميكند. فقط در محيط رياكارانه است كه چنين اشخاصي ميتوانند بالا بيايند.
يكي از مسائلي كه در اين باره گفته شد، اين بود كه چرا عملكرد و خطاي يك نفر را به پاي مجموعه وسيعي مينويسيد؟ اول اينكه اين فقط يك انحراف فردي مثل يك اقدام لحظهاي چون قتل نيست. اين انحرافي پنهاني است كه به علل غيرطبيعي مثل فيلمبرداري و شنود غيرمجاز روشن شده است و اگر بخواهيم با روش طبيعي شناخته شود، شدني نيست، پس انتظار ميرود كه بسياري از انحرافات و جرايم و تخلفات ديگر هم نزد بسياري از اين افراد باشد كه تطابقي با شعارهاي رسمي و ادعايي ندارد و قابل كشف نيز نيست. ولي چرا اين را به عهده جمع وسيعي از همفكران وي ميگذارند؟ براي اينكه آنان نهتنها او را محكوم نكردند، بلكه بهطور ضمني از او دفاع ميكنند و هنوز دنبال بازداشت و مجازات فيلمبردار و پخشكننده آن هستند. بله اين كار نادرست است، ولي فعلا مساله اصلي عمل انتسابي به آن فرد است كه آن را در زير يك عمل خلاف ديگر ميخواهيد ناديده بگيريد. اين حمايت ضمني محسوب ميشود به ويژه از طرف كساني كه خودشان در مورد ديگران از اين نوع برخوردها كم و كسر نميگذارند. نكته مهمتر اينكه چگونه به خود اجازه ميدهيد كه جايگاه ارشادي و هدايتي براي خود تعريف كنيد، در حالي كه نميتوانيد و نتوانستهايد حتي مديران وزارتخانه خود را هدايت كنيد، آن هم نه هدايتي در سطح عالي و متوسط، حتي در سطح خرد و پيش پا افتاده و پرهيز از محرمات بديهي. مديراني كه تا اين اندازه متخلف باشند از چه كار يا خلاف ديگري پرهيز خواهند كرد؟ اين رويداد نشان داد كه بسنده كردن بر تقواي دروني افراد راهگشاي اداره امور نيست، تا هنگامي كه نهادهاي نظارتي مستقل و رسانهها در صحنه نباشند، دليلي ندارد كه سرنوشت خود را به تقواي دروني اين و آن گره بزنيم، آن هم در وضعيتي كه رواج رياكاري مانع از سنجش هر گونه تقوايي ميشود.
صادقانه بايد گفت كه مهمترين نتيجهاي كه از اين اتفاق ناروا بايد گرفت، اين است كه مديران وزارتخانه دست از ادعاهاي عجيب و غريب خود براي هدايت جامعه بردارند. به جاي هدايت مردم و توليد فرهنگ اسلامي و انقلابي قدري به خود بپردازند. حالا هم ميخواهند ۴۰۰ نفر ديگر را به نام حزباللهي به وزارتخانه تزريق كنند، مگر نه اينكه نتيجه اين رويكرد جلوي چشم شماست، اين شوخيها را بگذاريد كنار، بگوييد كه ميخواهيد دوستانتان را بياوريد، همچنانكه پيشتر هم چنين بوده و نتيجه را همه ديدند. اگر يك ساختار پاسخگو و شفاف بود پس از اين واقعه كل سيستم زير و رو ميشد، ولي دريغ از تكان خوردن يك قطره آب در دل اين وزارتخانه.