سعید راد: سلبریتی باید همدرد مردمش باشد
هنرپیشه خوشتیپ سالهای دور و ستاره پیشکسوت این روزهای سینما. بازمانده از نسل فردین و ملکمطیعی. بازیگری که مثل خیلی از همکارانش چندسالی تن به هجرت اجباری داد و بعدتر برای همکاری با ناصر تقوایی و بعد «دوئل» احمدرضا درویش به ایران برگشت. پیش از ورود به محل گفتوگو او را در خیابان دیدم. در فاصله کوتاهی که از تاکسی پیاده شد تا به دفتر برسد با چندین و چند نفر عکس یادگاری گرفت. افرادی که بعد از اینکه از او فاصله میگرفتند از نوستالژیهایشان با این ستاره سالهای دور میگفتند. یکی از «عقابها» میگفت و دیگری «سفر سنگ»، آن یکی از نقش به یادماندنیاش در «تنگنا» میگفت و دیگری کاراکتر «صادق کرده» را یادآوری میکرد. فیلمهایی که سالها از آنها گذشته اما هنرپیشه آنها هنوز هم مثل همان سالهای ستاره بودنش محبوب است.
قرارمان گفتوگو درباره سریال «دل» بود. اولین تجربه نمایش خانگی بازیگر باسابقه و قدیمی سینمای ایران سعید راد. در هفتهای که خبرها یکی پس از دیگری بد از آب درمیآمد و حالمان چندان خوش نبود. گفتوگویمان درباره سریال «دل» با غم و غصهای شروع شد که با سانحه سقوط هواپیما روی سرمان آوار شده بود و از احساسات رقیق ایرانی گفتیم. آقای بازیگر اما به نظر میرسید هر چند دل پری دارد اما دوست ندارد خیلی دراینباره حرف بزند. هر آنچه هم که گفته شد بعدتر و در ویرایش گفتوگو و به خواست مصاحبهشونده حذف شد. آنچه پیش روی شماست گفتوگوی ساده و صمیمی ما با سعید راد است.
به گذشته برگردیم. شما پیش از انقلاب تعدادی فیلم اعتراضی کار کردید. با آقای کیمیایی، تقوایی و نادری که از بدنه روشنفکری سینما بودند، همکاری کردید. آن زمان این فیلمها تاثیرگذار بودند. الان چنین فیلمهایی داریم؟
فیلم «سفر سنگ» که داستان «سنگ و سرنا»ی آقای بهزاد فراهانی بود را با آقای کیمیایی کار کردیم که یک فیلم انقلابی بود.
میگویند آن فیلم انقلاب را پیشبینی کرده بود.
بله. به هر حال فیلمساز باید جلوتر از خودش را ببیند. من وقتی فیلم را برای نمایش به تبریز بردم، در سالن سینما دیدم که مردم حیرت کردند که چطور این فیلم ساخته شده. فیلم اجازه نمایش هم نداشت و وقتی تظاهرات مردمی در همه شهرها فراگیر شد اجازه اکران پیدا کرد. فیلمهای ما آن زمان انتقادی بود. من معتقدم این همه سوژه درباره جنگ داریم که میتواند خیلی چیزها به جوانها بگوید. شما یادتان نمیآید هنگامه جنگ، جوانهایی که جبهه میرفتند حیرتانگیز بودند. چنین عشقی هیچ جای دنیا ندیدهام که جوان از خانهاش فرار کند تا به جبهه برود، چیزی در او تکان خورده بود. عرق ملی خیلی بها داشت. فیلم «دوئل» را با آقای درویش کار کردم. چرا این مدل فیلمها دیگر ساخته نمیشود؟ ایشان هم جلوتر از زمانه خود را دیدند. الان متاسفانه بخش مستقل بودجه ندارد و فیلمهای آپارتمانی تولید میکند که فیلمهای بدی نیستند، اما قدرت اعتراض در آنها نیست. این رویکرد غلط است و مردم خودشان باید قضاوت کنند. اگر قرار باشد فکر کنیم سیستم از دو فیلم لطمه میخورد، شوخی است. مردم ما در تنگنای اقتصادی هستند و اینها عکسالعملهای کوچکی نیست. ما باید احساساتمان را برای پیروزیهایمان خرج کنیم. این خیلی بد است که ورزشکارهای ما به کشورهای دیگر میروند.
مهاجرت را در کارگردانهایمان هم داریم. شما با امیر نادری کار کردید و سینمای ایران سالهاست او را ندارد.
امیر نادری نابغه است. یکی از بزرگترین فیلمسازهای دنیا است، اما رفته. چرا آقای بیضایی رفت؟ چرا آقای تقوایی فیلم نمیسازد؟ باید چک بکشند برای آقای تقوایی و بگویند ده سال بعد فیلمت را بیاور. من وقتی از خارج برگشتم اولین فیلمم در قشم با ناصر تقوایی بود. نادری دومی نخواهد داشت، او هنرمندی خودساخته است. امیر استاد من است و هر چه در سینما بلدم از او یاد گرفتهام. مثل این میماند که اسکورسیزی بخواهد در ایران فیلم بسازد نمیتواند. ما هم آن طرف نمیتوانیم موفق باشیم. نادری یک ویس برای آقای جیرانی فرستاده بود، وقتی شنیدم بغضم گرفت. همان آدم با همان جوشش و منش سابق بود. برای اینکه خالص و راست است. نادری تنها کسی است که هیچوقت ندیدم دروغ بگوید. آن طرف دنیا هم مصیبت کم نکشیده. آقای تقوایی و آقای بیضایی را هم نداریم. الان فیلمسازهای ما خیلی خوب شدند. بازیگرها هم همینطور، اما غیبت بعضیها تلخ است.
با سریال «دل» برای اولین بار شبکه نمایش خانگی را تجربه کردید.
باید روزی این فضا را تجربه میکردم. واکنشهای مختلفی هم بعد از توزیع سریال در فضای مجازی دیدم که اغلب ناعادلانه بود. فضای مجازی به شما قدرتی میدهد که تصمیم بگیری بگویی یک فیلم خوب یا بد است. برای تولید این سریال تلاش شده، گروه تولید خوبی داشتیم ولی آن چیزهایی که در فیلمهای سینمایی میدیدم برای من اینجا اتفاق نیفتاد.
منظورتان این است که بحث صنعت و اقتصادی سینما در نمایش خانگی هست ولی هنرش نیست؟
اصلا کاملا دنیای متفاوتی با سینما دارد. عکاسی است که شما در آن حرف هم میزنید.
از بازی خودتان در سریال «دل» راضی هستید؟ نسلهای مختلفی از بازیگرها در این پروژه حضور دارند.
شاید بعضی چیزها در این پروژه را دوست نداشتم، اما بقیه به این جنس کار عادت کردهاند و کارشان را انجام دادند. بازیگرها هم کارشان را انجام دادند، ولی من اصلا تفکر دیگری داشتم و حاصل کار، چیز دیگری شد.
شما فکر میکنید پروژه «دل» نتیجهای که میخواسته، نگرفته؟
میدانم مردم از این سریال استقبال کردهاند. عوامل اصلی حتما روی این کست فکر کردند. چون سرمایهگذاری کردند و اگر ضرر میکردند لطمه بدی میخوردند. حامد بهداد بازیگر خیلی خوبی است. من دو، سه کار خوب از او دیدم. «آرایش غلیظ»، «قصر شیرین» و «روز سوم». بازیگرهای دیگری که من با آنها در این سریال همکاری کردم سیستمشان همین است که آرام حرف میزنند، خوب گریه میکنند و... آن زمان میگفتند هندی، الان میگویند ترکی. مثل پاورقیهای آن زمان است، اما مردم میپسندند.
این روزها حال و هوای اغلب ما خوب نیست. جامعه درگیر اندوه و غم است. صحبت های ما هم متاثر از همین فضا بود. حرفی اگر باقی مانده...
در شرق مخصوصا ایران جنبه احساساتی شخصیت ما بیش از منطقمان است. در تمام این سالها و روزهایی که بر ما گذشته، این اتفاقات، سیل، زلزله، سقوط هواپیما، افرادی که در کرمان جان باختند که به نظر من خیلی جانگداز بود، احساسات ما را متبلور و زخمی کرده. این مواقع آنقدر رقیق هستیم که باعث میشود نتوانیم منطقمان را به کار ببریم. این با ما نهادینه شده و اصلا به حکومتها مربوط نیست. جامعه ما روزهای تلخی را پشت سرگذاشته، همه داغداریم و من از این فرصت استفاده کرده همدردیام را با خانوادههای سوگوار اعلام میکنم.