عوامل سریال «وارش» همزمان با پخش قسمتهای پایانی این مجموعه ضمن اشاره به ظرفیتهای اقتباسی فیلمنامه این سریال، از ایدهها و داستانهایی گفتند که در کشوی مدیران خاک میخورند!
پخش سریال «وارش» اگرچه در همان قسمتهای ابتدایی با حواشی یک دیالوگ همراه شد و مردم خطه شمال را تا مرز عصبانیت و اعتراض در مقابل درهای مرکز صداوسیمای شمال کشور پیش برد، اما بعد از چند قسمت به یکی از سریالهای پرطرفداری تبدیل شد که بسیاری از مخاطبان در سراسر کشور آن را دنبال کردند.
المانهای مختلف از فضا و اقلیم بومی سریال گرفته تا شخصیتهای متضاد، بازی بهنام تشکر و علرضا کمالی در قسمتهای ابتدایی، قصه عاشقانه و سختیهای وارش بهعنوان بازیگر اصلی، دهه ۳۰ و فضای دور و قدیمی سریال و حتی مشابهسازی با «پس از باران» همه و همه از جمله ویژگیهایی بود که توانست به دیده شدن این مجموعه ضریب بخشد تا مورد اقبال مخاطبان قرار گیرد.
سریال «وارش» به کارگردانی احمد کاوری ساخته و از همان ابتدا بیان شد که اقتباسی از رمان «مهاجران» نوشته هاوارد فاست نویسنده آمریکایی است. اقتباسی که برخی از المانهای آن رمان، مثل شغل ماهیگیری و یا تم مبارزه که بر فضای کلی سریال احاطه داشت، در آن قابل رصد بود.
علیرضا کمالی، نیلوفر شهیدی، نسرین بابایی از گروه بازیگران، احمد کاوری کارگردان و کامبیز دارابی مجری طرح سریال در این نشست حضور یافتند و درباره متن و حاشیه پخش این مجموعه به سوالات پاسخ دادند.
مشروح قسمت نخست گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل سریال تلویزیونی «وارش» که شب گذشته (شنبه ۲۸ دیماه) قسمت پایانی آن روی آنتن شبکه سه سیما رفت را در ادامه میخوانید؛
* آقای کاوری آنطور که گفته شد، نگارش قصه سریال «وارش» که پیش از این با نام «بهترین سالهای زندگی ما» آن را میشناختیم، مربوط به ۱۰ سال پیش بوده است؛ چطور ساخت این قصه بعد از این مدت طولانی به شما رسید؟ کمی درباره پروسه انتخاب این فیلمنامه برای ساخت سریال توضیح دهید.
احمد کاوری: من و کامبیز دارابی مجری طرح سریال «وارش» پیش از این سر یک فیلم سینمایی بودیم و من تا حدودی در جریان پروسه این سریال بودم. خود من هم قرار بود فیلمنامه دیگری با نام «شب مهتاب» را که در سیمافیلم و در گروه نوجوان تصویب شده بود، بسازم که با تغییراتی در این گروه، ساخت آن به حالت تعلیق درآمد. سپس کامبیز دارابی خواست این فیلمنامه را بسازیم.
من فیلمنامه «وارش» را که خواندم، بسیار خوب بود اما قابلیت اجرا نداشت و تقطیعهای زیادی داشت. اصل قصه بسیار سخت و جذاب بود و حتی با توجه به تولیدات تلویزیون از نوعی تازگی برخوردار بود. حتی میتوان گفت شمایل تلویزیونی نداشت و من بعد از خواندن فیلمنامه با محمودرضا تخشید تهیهکننده سریال آشنا شدم، قرارداد بستیم و با هم جلساتی را برگزار کردیم. فیلمنامه هم فضای اقتباسی داشت و من به چنین فضایی علاقه مندم چون میدانم کاراکترها و قصهها از نوعی ثبات نمایشی برخوردار هستند. ظاهرا قبل از من هم به چند نفر دیگر پیشنهاد شده بود و من نفر چندمی بودم که بالاخره کارگردانی آن را بر عهده گرفتم.