مهسا بهادری: سال گذشته ساترا از برخی برخی پلتفرمهای نمایش خانگی (VOD) شکایت کرد؛ اما در نهایت این شکایت با قرار منع تعقیب روبهرو شد. یکسال از آن ماجراها گذشت تا اینکه چند روز پیش خبر رسید ساترا قصد دارد مجلس را دور بزند و در نهایت هم شب گذشت(سه شنبه ۳۰ خرداد) سازمان صداوسیما با رایزنی در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بدون حضور نمایندگان مجلس و دولت، و بدون توصیف و تشریح «صوت و تصویر فراگیر» و حتی بدون نام بردن از «ساترا» مسئولیتهای جدیدی برای خود تدارک دیده تا در صورت تصویب در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی، بدون داشتن قانون مصوب، مسئولیتهای «ساترا» را قانونی جلوه دهد!
بر اساس خبر رسمی که در سایت شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شده: «بر اساس این ماده واحده، حیطه اختیارات و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی در این حوزه مشخص و برای فعالان بخش خصوصی بهویژه در پلتفرمهای پخش صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی معین شد که در چه بخشهایی باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در چه بخشهای دیگری باید از سازمان صداوسیما مجوز اخذ کنند. همچنین بند دیگری از این الزامات که اصول و سیاستهای ساخت و پخش صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی را به شکلی دقیقتر مشخص میکند، به تصویب رسید.»
در این جلسه مقرر شد در حوزه سیاستها و ضوابط ساخت و پخش صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی، مقررات لازم برای ساماندهی این عرصه با عنایت به سیاستها و اصول تعیین شده از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی، از سوی مسئولان مربوط به شکل لایحه تهیه و برای تصویب به عنوان قانون به مجلس شورای اسلامی ارسال شود.
به بهانه اینکه آیا این کار از لحاظ قانونی ماهیت درستی دارد و مورد پذیرش همگان هست یا خیر، به گفتوگو با کامبیز نوروزی، حقوقدان پرداختیم که این اقدام را به نوعی نادرست تلقی میکند و در ادامه متن آن را میخوانید.
آیا این ماجرا روند قانونی خودش را طی کرده یا خیر؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی بر اساس یک تفسیر کاملا نادرست حقوقی خودش را صالح میداند که مصوباتش در حکم قانون لازمالاجرا است، اما در هر حال بیهیچ شکی، شورای عالی انقلاب فرهنگی نمیتواند مصوبهای داشته باشد که با قوانین جاری کشور مغایرت داشته باشد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قانون مشخص و دقیقی دارد که پارهای از مصوبات واحده جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، تعارض دارد با آن چیزی که در قوانین آمده است.
به عنوان مثال در همین مقدمه ماده واحده که اشاره دارد به اینکه سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی در حوزه محصولات و کالاهای فرهنگی، در اجرای... ی.
منتهی تمام این حوزهها در قوانین ما تعریف شده و تکلیف آنها هم مشخص است، این فکر مقررات نویسی به جز اینکه فضای فکری فرهنگی را آشفتهتر کند، نتیجه دیگری ندارد و عمدتا منجر به این میشود که انواع و اقسام تعارضهای حقوقی و فرهنگی در این حوزه افزایش پیدا کند و وضعیت از این چیزی که هست بدتر شود.
نکتهای که درباره شبکه نمایش خانگی وجود دارد این است که به بخش خصوصی تعلق دارد آن وقت در چنین شرایطی که صداوسیما از پس مسئولیتهایی که بر دوشش گذاشته شده بر نمیآید، چگونه میخواهد مدیریت این بخش را بر عهده بگیرد؟
متاسفانه نهادهای حاکمیتی در تمام عرصههای فرهنگی و تولید محصولات فرهنگی یک سیطره بسیار گسترده دارد، هیچ کالای فرهنگی از موسیقی گرفته تا کتاب و نمایشنامه و فیلم بدون عبور از هفتخان پر پیچ و خم سازمانهای دولتی قابل انتشار نیست و اصولا دولت اصرار دارد که بر تمام این موارد سیطره داشته باشد که البته موجب سختی کار فرهنگی در ایران هم شده است؛ اما در این مصوبه ماجرا از این قرار است که تنظیمگری، صدور مجوز و نظارت بر نمایش خانگی را به سازمان صداوسیما سپرده است.
دربخش سوم این مصوبه نوشته شده که صدور مجوز نظارت و تنظیم مقررات تبلیغات و آگهی در حوزه صوت تصویر فراگیر بر عهده سازمان صداوسیما است و برای هماهنگی بیشتر دو نماینده از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در شورای ذیربط در سازمان صداوسیما حضور خواهند داشت. واقعا صداوسیما به دنبال چه چیزی است؟
سازمان صداوسیما متشکل از دو رسانه به نام رادیو و تلویزوین است، اینها دو رسانه خاص هستند و شبکه نمایش خانگی هیچ ارتباطی به تلویزیون پیدا نمیکند. درست است که کاربران از طریق دستگاهی به نام تلویزیون آثار تولید شده را تماشا میکنند، اما این به آن معنا نیست که شبکه نمایش خانگی همان تلویزیون است. در ایران بر اثر تاثیر قابل نقدی که وجود دارد میگویند رادیو و تلویزیون طبق قانون اساسی باید انحصارا در اختیار حکومت باشد، الان هم به این شکل اعمال میشود، اما در حال حاضر شبکه نمایش خانگی یک رسانه کاملا متفاوتی است که در مدیوم متفاوتی هم ارائه میشود و سپردن نظارت و صدور مجوز این مدیوم به سازمان صداوسیما کاملا غیر حرفهای و نادرست است.
در واقع شورای عالی انقلاب فرهنگی قصد این را داشته که انحصار رادیو و تلویزیون را به نوعی به شبکه نمایش خانگی هم تسری بدهد و دامنه سانسور را از طریق مدیریت صداوسیما، بر شبکه نمایش خانگی توسعه دهد، این در حالی است که صداوسیما حوزه نفوذش را به شدت از دست داده و به شدت دچار ضعف است. صداوسیما مدتهاست که در زمینه تولید سریال و سرگرمی با اقبال روبه رو نمیشود بماند که بخش اعظمی از مرجعیت رسانهای خودش را هم به صورت گستردهای از دست داده است.
مبانی چنین مصوباتی به چه صورت شکل میگیرد؟
حوزه فرهنگی در ایران از لحاظ حقوقی دچار یک گسیختگی تمام عیار است و دلیل اصلی این گسیختگی هم سازمانهای حکومتی هستند. زیرساخت سیاسی ایران مایل نیست که واقعیتهای فرهنگ در ایران را باور کند و بپذیرد. در جامعه حوزه فرهنگ در اختیار مردم است، اینکه کتاب بخوانند و بنویسند، روزنامه بخوانند و بنویسند، فیلم و نقاشی و شعر تولید کنند در واقع در تمام حوزهها این مردم هستند که کالای فرهنگی را تولید و مصرف میکنند. کالای فرهنگی چاه نفت نیست که فقط دولت روی آن سیطره داشته باشد؛ اما به دلیل عدم درک درست از وضعیت فرهنگی ایران و عدم پذیرش آن از جانب مسئولین مدام مقرراتی را میگذارند که هیچ سازگاری با وضع موجود ندارد و مدام وضعیت را دچار انواع و اقسام تعارضهای حقوقی میکند و هرچه این وضعیت بیشتر پیش میرود میزان کنترل دولت و نهادهای فرهنگی بر عرصه دولت کمتر میشود و این مصوبه هم مصداق بارز یکی از همین قوانین است.
۵۷۲۴۵