فاطمه السادات مدنی، معلم و فعال کتابخوانی
کتابخانه، جای فراموش شده
فاطمه السادات مدنی، معلم ادبیات منطقه بندر کیاشهر است. طرح احداث کتابخانه در مدارس در یکی از بازدیدهای مدارس ابتدایی سال ۹۷ به ذهنش خطور کرد، آن سال کارشناس آموزش ابتدایی بود. با خانواده و دوستان، موضوع را مطرح کرد. در گام اول فراخوان زد و کاغذهای باطله فامیل و دوست و آشنا را جمعآوری کرد، کاغذها را فروخت حدودا ۵۰۰ هزار تومان شد بعد که دوستان و آشنایان و همکاران متوجه شدند هر کدام بهاندازه توان خودشان کمک کردند. مسئول کتابخانه بندر کیاشهر نیز، همپای وی در این کار فعالیت کرد کلاس خالی، خالی بود، پرده و موکت و قفسه و کتاب خریده شد و با کمک بچههای مدرسه، کتابها شمارهگذاری شد. بعد از افتتاح اولین کتابخانه کرونا از راه رسید و مسیر کار و فعالیت وی تغییر کرد و گروه مجازی کتابخوانی را در کنار گروه درسی تشکیل داد. حتما شما نیز مشتاق هستید که پاسخهای مدنی را با ما دنبال کنید.
فاطمه سادات مدنی را چقدر میشناسید؟ اگر قرار باشد او را در یک جمله معرفی کنید، آن جمله کدام است؟
حساس و پر تلاش و گاهی هم کمصبر.
چه شد که به کتاب علاقهمند شدید؟ دوران کودکی و نوجوانی شما چقدر با کتاب همراه بود؟ چه بازیهایی میکردید؟ از بین کتاب و بازی کدام در ساخت شخصیت شما تأثیر بیشتری داشتند؟
از نوجوانی به نوشتن علاقهمند بودم. اما بستر و فضایی برای تشویق و سوقدادن من به این سمت وجود نداشت. در دوران دبیرستان شروع کردم به شعر گفتن و شعرخواندن که باز هم برای ورود به دانشگاه آن را کنار گذاشتم. بعد از کارشناسی ارشد دیدگاهم نسبت به خیلی از مسائل تغییر کرد و شروع به مطالعه کردم. البته ورود به وادی رمان و داستان از سال ۹۶ با معرفی کتابهای پیج آقای یامینپور شروع شد که بعد با خانم مشایخ آشنا شدم و بعد هم با آقای اشتری استاد نویسندگیام. بازیهای خاصی نداشتم و یادم هم نیست. کتاب هم در مجموع اثرگذار است. اما آنچه روی شخصیت و افکارم اثر گذاشت و میگذارد مجموعه سخنرانیهای مصطفی امینی خواه است.
فضای مجازی چه فرصتها و تهديدهایی برای معرفی و شناخت کتابها دارد؟ شما تجربه کار در این فضا را داريد؟
در مورد فضای مجازی یک جمله تکراری و مهم وجود دارد که فضای مجازی «هم فرصت است هم تهدید» شاید برای بزرگسال چنین نسخهای جواب دهد. اما برای نوجوان پر چالش و کنجکاو بیشتر تهدید است اگر بیمحابا و بیبرنامه وارد این دنیا شود. جزئی از زندگیاش میشود و اعتیاد به زندگی مجازی دردسرها و مشکلات زیادی را برای خانواده و نظام آموزشی به وجود میآورد. من در صفحه اینستاگرام خود کتابهای مناسب نوجوانان و بزرگسالان را معرفی میکنم که بیشتر جنبه ترویجی دارد اگر نقدی هم به کتاب و نویسنده باشد در میان یادداشت اشاره میکنم. در گروههای مدرسه هم سعی میکنم کتاب معرفی کنم.
چه شد که معلم ادبیات شدید؟ از این انتخاب پشیمان نیستید؟
از زمانی که یادم هست سر زنگ انشا وقتی معلم موضوع دوست دارید در آینده چهکاره شوید را بهعنوان موضوع انشا میداد من در انشایم از آرزویم میگفتم که دوست دارم دکترای ادبیات بگیرم... به شعر و ادبیات خیلی علاقه داشتم چند دفتر شعر هم دارم که در نوجوانی به زبان گیلکی آنها را سرودهام. تا اینکه کارشناسی ارشد ادبیات خواندم و جذب آموزشوپرورش شدم تازه اینجا دردسر و ماجرای من برای معلم ادبیات شدن شروع شد. معلم ادبیات در منطقه کیاشهر مازاد بود چند سالی ابتدایی تدریس کردم حکم استخدامی من آموزگاری بود. برای تغییر حکم از آموزگاری ۵ سال کارشناس آموزش ابتدایی شدم بعد از ۵ سال که وارد متوسطه اول شدم باز معلم ادبیات مازاد بود سه سال قرآن و معارف تدریس کردم. بعد از سه سال ۱۲ ساعت ادبیات خالی شد و من پس از کشوقوسهای فراوان معلم ادبیات شدم. نه پشیمان نیستم بسیار دوستش دارم.
داستان طرح احداث کتابخانه از کجا شروع شد و به کجا رسید؟
بعد از افتتاح کتابخانه آموزش وارد مرحله جدیدی شد و بیماری همهگیر کرونا روند زندگی و آموزش را دگرگون کرد. در کنار گروههای درسی گروه مجازی دختران کتابخوان را ایجاد کردم با حضور دختران دبیرستانی شهدای امیر کیاسر، کار مجازی کتابخوانی را شروع کردیم. در شروع کتاب معرفی میکردیم و مستند میدیدیم و نقد میکردیم. در کنار کتابخوانی دخترانی بودند که علاقه زیادی به نوشتن داشتند در کنار خواندن نکات داستاننویسی را هم برایشان میگفتم. تا اینکه گروه را به دوستانم در کانون ادبی راوی گیلان که با کمک و راهنمایی استادم آقای حامد اشتری نویسنده کتاب قربانی تهران تأسیس شده، معرفی کردم. با مساعدت خانم بهناز کیا مسئول کتابخانه بندر کیاشهر جلسات نقد کتاب را شروع کردیم. اولین کتاب سلفی با خرابکار بود به نویسندگی خانم مشایخ، رمانی بومی باحال هوای انقلاب. کمکم این گروه بزرگتر شد و بچههای زیادی به گروه پیوستن از مدارس دیگر در ابتدا فقط دانشآموزان من بودند؛ اما از شهرهای دیگر هم مخاطب و علاقهمند داشتیم ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ هشتمین نقد کتاب را با کمک کانون ادبی راوی گیلان و کتابخانه ۲۲ بهمن بندر کیاشهر برگزار کردیم و این جریان به امید حق ادامه دارد. بعد از کرونا که مدرسه حضوری شد در دو مدرسه شهدای امیر کیاسر و فضیلت با کمک مدیران محترم، کتابخانه مدرسهای ایجاد کردیم قفسه مدرسه فضیلت را خانم زرگری مسئول کتابخانه اهلبیت آستانه به مدرسه تقدیم کردند کتابها و...را هم توسط خیرین و مدیر مدرسه خریداری کردیم. در مدرسه شهدای امیر کیاسر با کمک دانشآموزان کلاسی را که تقریبا شبیه انبار بود تمیز کردیم و کتابخانهای با حدود ۷۰۰ جلد کتاب تأسیس شد که در دهه فجر امسال افتتاح شد. مبالغ تأسیس این کتابخانه توسط خیرین و مدیر محترم تأمین شده است. روند احیای کتابخانههای مدارس با کمک خداوند متعال و عنایت اهلبیت ادامه دارد. چهارمین کتابخانه هم مربوط به مدرسه ابتدایی دکتر حشمت هست به مدیریت خانم علی دوست که قفسهها را آماده کردند ما هم کتاب جدید خریدم و با کتابهای قبلی قرار است که کتابخانه را احیا کنیم.
وضعیت کتابخانهها در مدارس چگونه است؟
مسئله مهمی که در ورود به مدارس برای من بسیار مهم است. وضعیت کتابخانههای مدارس است. این موضوع، مسئلهای مغفول و مهجور در آموزشوپرورش است که وضعیت خوبی ندارد. بیشتر کتابها و قفسهها قدیمی و زنگزده هستند که گردوغبار فراموشی سالها بر روی آنها نشسته و کسی سراغشان نمیرود. اگر هم بروند کتابها اکثرا قدیمی هستند برای نوجوانان دهه شصت.
برای انتخاب یک کتاب جهت معرفی به کودکان و نوجوانان به چه عواملی توجه میکنید؟
برای انتخاب کتاب نوجوان اولین کار این است که خودم بخوانم و یا از دوستان قابلاعتماد و نویسندهام پرسوجو میکنم و بعد به بچهها معرفی میکنم. باتوجهبه هجمههای مختلف فکری و فرهنگی و اعتقادی، اولویت من تقویت باورهای ملی و مذهبی است .
چرا ما زنگ کتابخانه و کتابخوانی نداریم؟ چرا کتابخانه یک مکان فرعی در مدارس و اجتماع دیده میشود؟
مشکل عمده بیمیلی نوجوانان، به مطالعه از مدرسه شروع میشود. در اکثر مدارس کتابخانه جای فراموش شدهای است که دیربهدیر به آن سر میزنند و شاید هم در طول سال تحصیلی کسی سراغش نرود. درصورتیکه در زنگ ادبیات و نگارش بهترین زمانی است که میتوان این ارتباط را برقرار کرد. معرفی متون کهن، نظم و نثر هم رمان کتب علمی و... مخصوص نوجوانان. حجم زیاد دروس و امتحانات خستهکننده در سال تحصیلی و تأکید زیاد بر کتب درسی، مدرسه را از داشتن چنین زنگی محروم کرده است.
نیازهای اصلی شهرستانها در امر کتابخانههای مدارس و عمومی چیست؟ فکر میکنید با این امکانات گسترش امر کتابخوانی در بین دانشآموزان، چقدر با موفقیت همراه است؟
مسئله بعدی عدم حمایت وزارت از کتابخانههای مدارس است که حداقل سالی یکبار باید بهروزرسانی شود. تا نبض کتابخانهها بتپد که سالها این اتفاق نیفتاده است. امکانات در منطقه ما بسیار ضعیف است حمایت دولتی قطعا وجود ندارد. هرچه هست و هر چه کردیم هر چند اندک از کمک خیرین و مدیران محترم است. در واقع ادارات در مناطق بودجهای برای این کار ندارند.
وضعیت کتاب بهخصوص کتاب کودک و نوجوان در ایران بیشتر به نفع کتابهای ترجمه است یا تألیفی؟ شما کدام را بیشتر معرفی میکنید؟ شما کدام را بیشتر در کتابخانهها دارید؟
باتوجهبه قیمت بالای کتاب و نبود کتابفروشی در منطقه بچهها بیشتر کتاب را از کتابخانه شهر یا کتابخانه مدارس امانت میگیرند و یا الکترونیک میخوانند. بازار دست کتابهای ترجمه شده است. این استقبال گاهی بدون پشتوانه تحقیق در میان خانوادهها رخ میدهد. بدون اینکه متوجه باشند چه خوراک ذهنی مسمومی برای فرزندان خود فراهم میکنند. من بیشتر آثار تألیفی را توصیه میکنم. البته آثار ترجمه شده را حتماً باید بخوانم و یا اینکه توصیه دوستان باشد.
دلیل کم خواندن کتاب در بین مردم و بهخصوص نوجوانان چیست؟ سهم نویسندگان در اين ميان چقدر است؟
قدم اول عدم شناخت نوجوان است. با فرمول ده سال قبل نمیتوان برای نوجوان امروزی خوراک ذهنی تولید کرد. نوجوان امروز چالشهای فراوانی دارد که بیشتر بیپاسخ مانده؛ چون کسی سراغشان نمیرود. کشف چالش و رفع آن مقدمه شناخت نوجوان و راهیابی به دنیای اوست. نوجوان امروز بیشترین ساعاتش را در دنیای مجازی زندگی میکند و در خوشبینانهترین حالت مشغول دیدن سریال و فیلمهای خارجی است. اگر هم اهل مطالعه باشد اولین گزینه او کتاب خارجی است. کتابهای ایرانی اغلب در گزینههای انتخابی او نیست. نویسندهای که قرار است برای نوجوان قلم بزند باید در دنیای نوجوان زیست کند کتابها و سریال و فیلمهایی را که اکثر نوجوانان میبینید دنبال کند. البته مهمترین دلیل این کاستی را باید در دانشگاههای ادبیات جستجو کرد. شاخه ادبیات کودک نوجوان در دانشگاهها چند نویسنده کودک و نوجوان تربیتکرده است؟ مسئله بعدی فراگیری فن داستاننویسی است. نویسنده در کنار علاقه و استعداد باید اهل تکنیک باشد. شروع و پایان رمان، گرهافکنی و گرهگشایی، ماجرا و کشمکش همه این موارد از واجبات داستان است در کنار طرح و پیرنگی که نوجوان امروز بپسندد و ضدارزش و تربیت نباشد نوجوان امروز سختپسند است؛ چون از هر ژانری بهترینهای خارجیاش را خوانده است نه وطنی... محتوا و سوژه بهوفور وجود دارد منتهی پرداخت داستان و خروجی آن مهم است. بهترین سوژهها هم شهید میشوند وقتی رمان پرداخت مناسب نداشته باشد و نویسنده صرفا گزارشگر ماجرا باشد. پس فراگیری فن داستانویسی و شناخت نیاز مخاطب در کنار موارد بسیاری دیگر میتواند شروع خوبی در این عرصه باشد.