گفتگو با خدیجه خانی، نویسندۀ دوزبانه؛
ذهنمان را کور نکنیم، آثارمان را تقلیدی نکنیم، متفاوت باشیم!
خدیجه خانی متولد 1358 و دانشآموختة کارشناسی حسابداری، حاصل تلاشهای او عبارتاند از رمان «نوزده تماس بیپاسخ» و مجموعه داستان ترکی «ایلان یوواسی»، مجموعه داستان فارسی «انارِ دلخون» و مجموعه داستانهای مشترکی چون «داستانهای پاییز»، «چهل داستان»، «هشت»، «ساوالان»، «نشریه امضای ارومیه» که برخی به زبان فارسی و برخی نیز به زبان ترکی نوشته شدهاند. خانی توانسته نام خود را بارها در جشنوارههای ملی و منطقهای نیز ثبت کند. از جمله اخیرا در جشنواره ملی رضوی در استان سمنان، برگزیده طرح رمانِ «بیست و هشت روز» شد. با هم پاسخهای خانی را میخوانیم:
خدیجه خانی را چقدر میشناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله تعریف کنید، آن جمله کدام است؟
خدیجه خانی با زندگی میجنگد که زمان را از دست ندهد و ناملایمات زندگی بهجای اینکه او را از پا در بیاورد، برعکس او را قویتر و بزرگتر میکند. در نهایت مهربان بودن و انسان بودن مهمترین اولویت او است و نیز از حواشی گریزان است و سعی دارد به مسائل اصلی بپردازد.
شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟ شده است کتابهایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟ چه الگویی برای مطالعه را پیشنهاد میکنید؟
از روی عادت هر روز کتاب میخوانم، حتی اگر چند صفحه هم بتوانم میخوانم و دیالوگهایی که به دلم مینشیند را در یک دفتر مخصوص با عنوانِ دفتر دیالوگ که دارم، یادداشت میکنم البته همراه با عنوان کتاب و نویسندۀ آن. نثر برای من خیلی مهم است اگر در صفحات اول نثر کتاب برایم دلنشین یا قابلقبول نباشد نمیتوانم ادامه بدهم. پیشنهاد میکنم کسانی که حوصلۀ خواندن کتاب را ندارند، حداقل برای یکبار هم که شده برای رفع بیخوابی در رختخواب چند صفحه حالا از هر کتابی که دم دست دارند امتحان کنند و خواهند دید چطور بهراحتی خواب به سراغشان میآید و به نظرم این روش استارت خوبی میشود برای عادتکردن به خواندن کتاب و کمکم جزو برنامۀ زندگیشان خواهد شد.
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ به نظر شما اولین و مهمترین درس نوشتن چیست؟
اوایل که شروع به نوشتن کردم از روی سرگرمی بود و بعدها تبدیل به عادت گردید و رفتهرفته نگاهم حرفهایتر شد. اولین و مهمترین درس نوشتن خودآگاهی است. اول خودمان را بشناسیم، کشف کنیم، بدانیم چه میخواهیم، اندیشهمان و تفکرمان چیست! از دنیای درون و بیرونی چه میخواهیم. آن گاه نوشتههایمان جای خود را پیدا خواهند کرد.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کردهاید؟ چه فرصتهایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار میگیرد؟
فضای مجازی گاها یک فرصت مناسب برای نویسنده ایجاد میکند تا از بازتاب تنشهای اجتماعی در حیطههای مختلف آگاه بماند و اطلاعاتش بهروز باشد. درهرحال باید توجه داشته باشیم که هنر زبان و ادبیات همیشه زنده است و برای ایجاد ظرفیتهای جدید باید از مسائل جامعه باخبر بمانیم و میتوان از دید آموزشی نیز به آن بپردازیم.
نوشتن حرفهای به زبان ترکی را از کی شروع کردید؟ تا کنون چه آثاری از ترکی منتشر کردهاید؟
ترکی و فارسی را همزمان شروع کردهام. آنطور نبوده که چند سال متوالی ترکی بنویسم و فارسی ننویسم. معمولا گاه ترکی نوشته و گاه فارسی نوشتهام. چندین داستان ترکیام در مجموعههای مختلف به چاپ رسیده است و یک مجموعه داستان کوتاه ترکی با عنوان ایلان یوواسی در دست چاپ است.
نوشتن به دو زبان چه فرصتها و چه تهدیدهایی پیش روی مؤلف قرار میدهد؟
به نظرم نوشتن در هر دو زبان ذهن را تقویت کرده و با واژههای مختلف روبرو میشویم و البته من شخصا برای اثر ترکی و فارسی یکزمان جداگانه تعیین میکنم و کار را همزمان پیش نمیبرم. مثال اینکه اول اثر ترکی را مینویسم تمام میکنم و یک تایم کوتاه ما بین ایجاد کرده و به سراغ اثر فارسی میروم.
شما در کدام یک از زبانهایی که مینویسید، تبحر بیشتری دارید و برایتان زباناصلی نگارش محسوب میشود؟
فکر میکنم به هر دو زبان به طور مساوی تسلط کافی دارم. هر دو را دوست دارم؛ چون هر یک در جایگاه خود برایم ارزشمند بوده و زبان ترکی را دوست دارم؛ چون زبان مادریام است، زبان فارسی را دوست دارم؛ چون زبان پدریام است. هر دو برایم شیرینتر از جان است.
باتوجهبه تسلط به دو زبان تا کنون به فکر ترجمه نبودهاید؟
کار ترجمه را دوست دارم و حتما در ردیف برنامهام قرار خواهم داد.
کتاب غیرفارسیزبان در ایران تا چه اندازه مخاطب جدی دارد؟
باتوجهبه شواهد زیاد طرفدار ندارد؛ اما بااینهمه ادامه خواهد داشت.
چه کسانی و چه مطالبی در کتابهای شما بیشتر دیده میشوند؟ قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده میشوند؟
شخصیتهای داستانهای من، معمولا کسانی هستند که ازجنگبرگشتهاند و یا در جنگ بودهاند و آسیبهای آن بر جامعه و تکتک اعضای خانواده و در پسِ این آسیبها عشق، جدایی، حسرت نیز وجود دارد و قهرمانان داستان را معمولا از اطرافیان یا از شهرم انتخاب میکنم؛ چون هر چه شناختم بیشتر باشد، نوشتنش نیز بر من آسانتر میشود.
در انتخاب موضوعات، چه موضوعاتی را در اولویت قرار میدهید؟
هر موضوعی که به تاریخ وصل شود را دوست دارم. حالا فرقی نمیکند تاریخ جنگ دفاع مقدس باشد یا جنگ چالدران باشد یا شاهان پیشین از جمله صفوی، هخامنشی... همان که بنمایة تاریخ داشته باشد برایم جذاب است.
نوزده تماس بیپاسخ به چه چیزهایی اشاره دارد؟
نوزده تماس بیپاسخ مستقیما به روابط تمامشدة اجباریِ انسان در یک دوره از زندگی اشاره میکند که موضوع بر اساس یک آیه از قرآن و بر محور آن میچرخد: (فرامیرسد روزی که آدمی میگریزد از برادرش، مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش) سوره عبس آیة 34-36
فکر میکنید نوزده تماس بیپاسخ در آثار بعدی شما هم ادامه پیدا میکند یا پرونده این فکر با این کتاب بسته شده است؟
چون موضوع اصلی کتاب، بهروز بود و مربوط به کرونا میشد، فکر میکنم به همین بسنده کرده و دیگر ادامه نخواهم داد. در ضمن آسیب روحی و روانی کرونا به حدی بوده که برای خواننده نیز خستهکننده میشود اگر ادامهدار بشود.
اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف و یا یک شعر از آثار خودتان را انتخاب کنید، آن پاراگراف و یا آن شعر کدام است و از کدام کتاب؟
از کتاب نوزده تماس بیپاسخ (پیرمرد که نای ایستادن ندارد سرش را تکان میدهد و میگوید: بشر جانسختتر از این حرف است که پا پس بکشد وگرنه بااینهمه بلا از وباگرفته تا سیل و زلزله و تصادفات وحشتناک باز هم به طرز عجیبی زندگی را دوست دارد.) سمعک را از گوشش درمیآورد و گوشهای پرت میکند: (خوب است آدم بعضی وقتها خاموش بماند!)
برای نوشتن یک اثر، چقدر و چه پژوهشهایی میکنید؟
برای نوشتن یک اثر قطعا مطالعات و تحقیقات لازم را همیشه قبل از شروع انجام میدهم و با اطمینان و خیال آسوده مینویسم تا بعدا نکتهای مبهم در آن وجود نداشته باشد.
روایت شما با روایتهای دیگری که شده چه تفاوتهایی دارد؟
همیشه کارم بر این مبنا بوده که تقلیدی نباشد و متفاوتبودن را تجربه کنم. سعی میکنم داستان را سادهتر و قابلدرک روایت کنم.
شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
دغدغۀ انسان و عدم آگاهی و در پی حل مشکلات بهجای فرار از مشکلات منجر به بیحوصلگی و تنبل شدن ذهن آدمها شده و در نهایت نتیجهاش میشود همین که نتوانند برای خواندن کتاب، وقت بگذارند. نویسنده تمام تلاش خود را مینماید تا یک اثر خوب بنویسد البته اثری که یک حس خوب و متعالی در خواننده ایجاد کند. در نهایت تصمیم با خواننده و سلیقۀ مخاطب است.
آسیبهای یک جایزه ادبی برای نویسنده و خواننده چیست؟ اگر قرار باشد شما جایزهای را طراحی کنید، آن جایزه با موضوع خلق اثر است یا نقد؟
جوایز ادبی برای نویسنده انگیزه ایجاد میکند؛ اما اگر کار به کاردان سپرده نشود و حقی پایمال بشود این برای نویسنده آسیبپذیر خواهد بود و اینکه دور از گروه بازی و باندبازی باشد. این ظرافتها باید چه در موضوع خلق اثر و چه در نقد مراعات شده و جوایز طراحی شده دور از تبلیغات بوده و اجتماعی بشود و حواشی جای اصل موضوع را نگیرد.
اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تأثیری در کارهای شما داشته است؟
بیتأثیر نبوده است و تجربۀ زیستی هر نویسنده اثرش را پررنگتر و قویتر میکند و من نیز از این قاعده مستثنی نبوده و سعی کردهام از اقلیم و جغرافیای زادبوم خود در داستانهایم استفاده کنم و این سؤال دربرگیرندۀ همان جملۀ معروف است که جهانی فکر کنیم و بومی بنویسیم.
به پرسه زنی چقدر اعتقاد دارید؟ کجاها پرسه میزنید؟
پرسه زنی در لابهلای خاطرات کودکی را خیلی دوست دارم و اگر این خاطرات دلتنگی برایم ایجاد کند، ترجیح میدهم در داستانهایم پرسه بزنم تا حس جدید به سراغم آمده و لذت ببرم.
در زندگی شخص خودتان یک دانای کل هستید؟
سعی میکنم هر چیزی که به امورات خودم و خانوادهام مربوط میشود از آن غافل نمانم و از هر جنبه آگاه بوده تا بتوانم تسلط کافی بر مسائل داشته باشم و رشتۀ امورات از دستم خارج نگردد.
چقدر با این تعریف که انسان را حیوان داستانگو میداند، موافق هستید؟
از جنبۀ داستانی اگر بخواهیم بپردازیم، در ادبیات کودکان از زبان حیوانات بیشتر به داستان پرداخته شده است، در ادبیات بزرگسال خیلی کمتر دیده شده و یک نمونه محض معرفی از جورج اورول کتاب قلعۀ حیوانات که در آن خصیصههای انسانی را آشکار کرده است و خیلی موردتوجه خوانندگان نیز قرار گرفت، میتوان نام برد و اما اگر غیرداستانی به این امر نگاه کنیم شخصا دیدگاه ارسطویی برایم تا حدودی قابلدرک است که میگوید؛ انسانیتِ انسان به حیوان بودن او یا به چیز دیگری ازاینقبیل نیست؛ بلکه به این است که در عین حیوان بودن، سخن میگوید و همچنین هر انسانی حیوان است؛ اما هر حیوانی انسان نیست. تفاوت انسان و حیوان در قوه عقل و ناطقبودن است.
اگر به شما نوشتن یک اثر با یک موضوع مشخص سفارش داده شود، آن را قبول میکنید؟ چرا؟
معمولا کار سفارشی را دوست ندارم و تا حالا هم پیش نیامده که بنویسم. مثال اینکه به آدمی که از غذا سیر است، اصرار بکنی تا چیزی بخورد. حالا اگر هم بخورد یا بالا میآورد یا معدهاش سنگینی میکند. آدم که گرسنه باشد، قطعا با اشتها و ولع خواهد خورد. باید این نیاز درونی عملا حس شود تا بتوان به نحو احسن انجام داد.
جایگاه زنان در حوزه ادبیات داستانی بهخصوص زنان شهرستانی را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد جایگاه زنان در داستان پررنگتر از شعر است و فرقی نمیکند یک زن شهرستانی یا غیر شهرستانی باشد. اندیشۀ قوی، پشت کوه هم باشد صدایش به همهجا خواهد رسید.
خودتان کتاب میخرید یا امانت میگیرید؟
خیلی کم پیشآمده، کتاب به امانت بگیرم. هر سال سعی میکنم هزینهای برای کتاب در نظر گرفته و حداقل چند کتاب به کتابخانهام اضافه کنم.
سخن آخر: داستان نمادی از جامعه است و به نظرم باید بر اساس تفکر و اندیشه باشد نه تشنج!
ذهنمان را کور نکنیم، آثارمان را تقلیدی نکنیم، سعی کنیم متفاوت باشیم.