رب النوع فوتبال تاس مياندازد
در كنار بحث فيزيك كوانتوم نظريه ديگري مطرح شد با عنوان سيستم آشوب. سيستم آشوب را معمولا با يك مثال تشريح ميكنند: توفان در كانادا نتيجه به هم خوردن بالهاي يك پروانه در آفريقاست. به بيان ديگر هر اتفاق كوچكي ميتواند نتايجي بينهايت غير قابل پيشبيني به وجود بياورد. حتما براي خودتان هم پيش آمده. در شرايطي قرار داريد و وقتي ميخواهيد به عقب برگرديد و ببينيد چطور شد كه به اينجا رسيديد، به يك باره متوجه ميشويد كه يك تصميم كوچك، يك تماس تلفني، يك تاخير، يك ملاقات ناگهاني در خيابان باعث شده كه يك عالمه اتفاق دومينووار پشت سرش رخ بدهد و شما را به اينجايي كه هستيد برساند. شما نميتوانيد بفهميد كه اگر آن روز خاص، آن اتفاق خاص رخ نميداد چه سرنوشتي براي شما پيش ميآمد. سيستم آشوب در كنار اصل عدم قطعيتي كه دانشمندان فيزيك كوانتوم مطرح كردند، باعث شده خيليها ديگر نتوانند نظم مشخصي را براي دنيا و اتفاقاتش در نظر بگيرند. همهچيز اتفاق است.
براساس همين عدم قطعيت نوشتهاي كه در ادامه ميآيد نميتواند بهطور كامل اثبات يا رد شود، بلكه صرفا ميخواهد شرايطي را متصور شود كه امكان داشت به وقوع بپيوندند، اما هرگز رخ نداد و هيچوقت هم رخ نخواهد داد. درست مثل انداختن يك تاس در بازي تخته. شما تاسي را به هوا پرت ميكنيد و تاس هنگام نشستن عددي را نشان ميدهد. واضح است كه اگر يك ثانيه زودتر يا ديرتر اين كار را انجام ميداديد، يا تاس را به سمت ديگري پرت ميكرديد، عدد به دست آمده ميتوانست متفاوت شود. اما شما هرگز نخواهيد فهميد كه آن عدد چه عددي ميشد. گرچه مطلعيد كه از شش حالت هم خارج نيست. پس ميتوانيد با توجه به احتمال هر كدام از اعدادي كه امكان وقوع داشتند، ادامه بازي را بازسازي كنيد. مشخص است كه اين فقط يك امر انتزاعي است، چون جريان اصلي بازي در همان لحظه پرتاب تاس تعيين شده و ديگر قابل برگشت نيست. همچنين هميشه شرايط حاصلشده بين شش حالت محدود قرار نميگيرد و وقتي مقياس بزرگتر شود حالتهاي مختلفي كه امكان وقوع دارند خيلي خيلي بيشتر ميشوند. مثلا در فوتبال. هر كدام از اتفاقاتي كه در زمين مسابقه فوتبال رخ ميدهد مثل پرتاب كردن يك تاس است. نتيجه هر امري ميتواند تا انتهاي تورنمنت يا حتي تا سالها تاثيرگذار شود. يعني يك جريان را به وجود آورد كه وقتي ريشه يابياش ميكنيم ممكن است برگرديم به سالها قبل و يك اتفاق خواسته يا ناخواسته. اگر آن خطا اتفاق نميافتاد، اگر آن گل به خودي زده نميشد، اگر آن كرنر به اشتباه گرفته نميشد جريان آن بازي چهطور پيش ميرفت. مثلا فكر كنيد كه اگر مارادونا آن گل را با دست به انگليس نميزد يا داور متوجه خطاي هندش ميشد، الان دنياي فوتبال و قصههايش چه شكلي بود. مثلا فكر كنيد كه پنالتي زيدان به بوفون در فينال برلين بعد از برخورد به زير تيرك گل نميشد و بازي اصلا به وقت اضافه كشيده نميشد و زيدان با كله نميرفت توي سينه ماتراتزي. مطمئنا يك سري اتفاقات سلسهوار بعد از آن واقعه هرگز رخ نميداد. كسي چه ميداند. دنيا اين شكلي است. البته اينكه همهچيز را آنقدر غيرقابل پيشبيني در نظر بگيريم منتقدان خيلي سرسختي هم دارد. مثلا اينشتين در نقد به نظريه فيزيك كوانتوم و آراي نيلز بور كه ميخواست از طريق بحث درباره اوربيتالها و احتمال حضور الكترون، نسبيت و احتمال را جايگزين قطعيت فيزيك كلاسيك كند، گفت: خدا تاس نمياندازد!
بر اساس همين نوع تفكر ميخواهيم ببينيم اگر عليرضا بيرانوند پنالتي كريس رونالدو را مهار نميكرد، ممكن بود چه اتفاقاتي رخ بدهد. هرچند فقط بحث پنالتي نيست. ميتوان گفت اگر بوهدوز گل به خودي نميزد، اگر دخهآ مقابل رونالدو آن اشتباه بچگانه را مرتكب نميشد و مهمتر از همه اگر مهدي طارمي توپ را در آخرين لحظات به تور دروازه پاتريسيو ميرساند چه اتفاقاتي بعدش رخ ميداد. و اگرهاي بسيار ديگري. اما ما پنالتي رونالدو به بيرانوند را به عنوان يك مثال گلدرشت از بين همه اتفاقات فوتبال انتخاب ميكنيم تا با بررسي روي ديگر سكهاش كه همان گل شدن توپ بود، ببينيم چه اتفاقاتي ممكن بود به وقوع بپيوندد.
رونالدو حركت ميكند و توپ را وارد دروازه ميكند. نتيجه ميشود دو بر هيچ. با توجه به روند بازي و قدرت هجومي ايران، بعيد است كه ما بتوانيم دو گل عقبافتادگي را جبران كنيم. از آن طرف مراكش اسپانيا را متوقف كرده. پس با احتساب بازيهاي روز پاياني گروه دوم، تيم پرتغال به عنوان تيم اول از گروهش صعود ميكند و ماتادورها پشت سرشان راهي مرحله بعد ميشوند. طبق جدول پرتغال بايد مقابل روسيه بازي كند و اسپانيا به مصاف اروگوئه برود. البته ما الان ميدانيم كه اسپانيا به مصاف روسيه رفته و در ضربات پنالتي شكست خورده و پرتغال هم با درخشش كاواني مغلوب اروگوئه شده. اما به نظر ميرسد با توجه به تجربه فوتبالي ما، اگر اسپانيا به مصاف اروگوئه ميرفت و پرتغال برابر ميزبان قرار ميگرفت، ميتوانست شرايط متفاوت شود.
اسپانيا مقابل روسيه بازي هميشگي خودش را به نمايش گذاشت. پاسهاي فوقالعاده زياد و حوصله سربر. شيوهاي از بازي، كه اگر نگوييم قبلا راه مهارش توسط مورينيو و سيمئونه كشف شده بود، لااقل كيروش چند روز قبلش به خوبي نشان داده بود كه چطور بايد مقابل اين تيم دفاع كرد و گل نخورد. هم راه تاكتيكياش را نشان داده بود و هم اعتماد به نفسش به وجود آمده بود براي تيمهاي ضعيفتر. كه اگر اين شكلي دفاع كنيد آنها هيچ كاري از دستشان برنخواهد آمد. روسيه هم همين كار را كرد. توپ را دو دستي داد دست اسپانياييها و گفت تا فردا صبح براي خودتان پاس كاري كنيد. ماتادورها بيش از هزار پاس در بازي با ميزبان به ثبت رساندند، اما تكگلشان از گل كاستا به ايران هم اتفاقيتر از آب در آمد و بعد هم استاد پيكه زحمت كشيد و آن پنالتي را تقديم حريف كرد تا بازي با نتيجه يك- يك تمام شود. هيرو هم نشان داد كه چرا او را از اول سرمربي اسپانيا نكرده بودند و سمت مدير تيم را به او داده بودند! اما فكر ميكنيد اگر اروگوئه مقابل اسپانيا قرار ميگرفت ماجرا همين شكلي پيش ميرفت؟ بعيد است. چرا كه اولا اروگوئه به هيچ عنوان نوع دفاع ايران و روسيه را مقابل اسپانيا انجام نميداد. يعني در شأن خودش نميديد كه بخواهد اين طور اتوبوس پارك كند مقابل دروازه. ثانيا بازيكنان اروگوئه ميآمدند كه گل بزنند و برنده باشند. آنها قهرمان دو دوره جام جهاني بودند و اين توانايي بردن در نود دقيقه را در خودشان ميديدند. باز بازي كردن بازيكنان اروگوئه بيشترين چيزي بود كه هافبكها و بازيكنان سرعتي اسپانيا ميخواستند و احتمالا موقعيتهاي به مراتب بيشتري نصيبشان ميشد. در بازي احتمالي اسپانيا اروگوئه شايد اروگوئه ميبرد شايد اسپانيا، اما شرايط مطمئنا با بازي اسپانيا- روسيه متفاوت ميشد.
از آن طرف پرتغال اگر ما را ميبرد، به روسيه ميخورد. پرتغال مقابل اروگوئه نشان داد كه شايد تيم ضعيفتري نباشد، يعني اختلاف فاحشي بين دو تيم نباشد، اما زورش هم نميرسد و شايد بيشترين كاري كه ميتواند بكند گرفتن يك تساوي در وقتهاي قانوني بازي باشد. هرچند اروگوئه واقعا تعداد موقعيت زيادي نتوانست خلق كند و هوش بالاي مهاجمان اين تيم، كار را براي ياران كريس رونالدو سخت كرد. اما بازي پرتغال مقابل روسيه داستان متفاوتي پيدا ميكرد. اولا تيم پرتغال برعكس اسپانيا اصلا حوصله پاس كاريهاي طولانيمدت را نداشت و خيلي سريع ميخواست موقعيتهايش را تبديل به گل كند و ثانيا روسيه هم مقابل پرتغال به سبك بازي مقابل اسپانيا دفاع نميكرد. چون تيم حريف خيلي بهدنبال مالكيت توپ بالا و پاسهاي متوالي نميرفت. در نتيجه ميشد حدس زد كه پرتغال احتمالا با سبك بازي متفاوتش ميتوانست روسيه را ببرد. البته شايد باز هم اتفاقات فوتبالي طور ديگري رقم ميخورد.
در مجموع الان كه بازيها برگزار شده و دو تيم صعودكننده از گروه مرگ از گردونه رقابتها خارج شدند، شايد هردوشان آرزو ميكردند كه با آن تيم ديگر گروه يك روبرو ميشدند. البته كه الان گفتن اين حرف خيلي راحت است. اما به هر حال اين اتفاق هرگز رخ نداده و نخواهد داد. چون آن لحظهاي كه رونالدو پنالتي را به سمت دروازه بيرانوند شليك كرد، دروازهبان تيم ما با شيرجهاي تماشايي او را در امر گلزني ناكام گذاشت. يك رويداد، شبيه يك دومينو باعث بروز رويدادهاي بعدي شد. اتفاقاتي كه در سرنوشت جام جهاني و شايد خيلي اتفاقات ديگر نقش داشته باشد ميتواند مانع بردن توپ طلا توسط رونالدو شود. ميتواند باعث اخراج سرمربي پرتغال شود. ميتواند روي ادامه روند فوتبال اسپانيا و فدراسيون و سرمربياش تاثير بگذارد و كلي واقعه ديگر؛ وقايعي كه برخي از آنها رخ داده و باقي ماندهاش را هيچ كس فعلا نميداند. ما فقط ميدانيم كه سيستم آشوب راه افتاده و ديگر هيچكس نميتواند جلويش را بگيرد.
در فيزيك كوانتوم ديگر خبري از قطعيت نيست. چرا كه حركت دقيق و محل حضور آن چيزي را كه مبنا قرار ميگيرد، يعني كوچكترين ذره كه همان الكترون است نميتوانيم دقيقا مشخص كنيم. در فضاي فيزيك كوانتوم بحث اوربيتال مطرح است و احتمال حضور الكترون. بر اساس همين مساله ساده اما مهم، خيليها به اين نتيجه رسيدند كه نميتوان قطعيتي براي رخدادهاي زندگي در نظر گرفت. اصل عدم قطعيت هايزنبرگ در همين دوران مطرح شد: غيرممكن است كه همزمان سرعت و مكان الكترون يا هر ذره ديگري با دقت يا قطعيت دلخواه معين شود. به عبارت سادهتر مبناي دنيا احتمالات است و هرگز نميتوان با قطعيت گفت كه نتيجه يك حركت چه خواهد شد.
آن لحظهاي كه رونالدو پنالتي را به سمت دروازه بيرانوند شليك كرد، دروازهبان تيم ما با شيرجهاي تماشايي او را در امر گلزني ناكام گذاشت. يك رويداد، شبيه يك دومينو باعث بروز رويدادهاي بعدي شد. اتفاقاتي كه در سرنوشت جام جهاني و شايد خيلي اتفاقات ديگر نقش داشته باشد ميتواند مانع بردن توپ طلا توسط رونالدو شود. ميتواند باعث اخراج سرمربي پرتغال شود. ميتواند روي ادامه روند فوتبال اسپانيا و فدراسيون و سرمربياش تاثير بگذارد و كلي واقعه ديگر؛ وقايعي كه برخي از آنها رخ داده و باقي ماندهاش را هيچ كس فعلا نميداند. ما فقط ميدانيم كه سيستم آشوب راه افتاده و ديگر هيچكس نميتواند جلويش را بگيرد.