علیمردانی: صداپیشگیام در نقش تختی را عمداً پنهان کردم
چندی پیش بخش اول گپ و گفت با محمدرضا علیمردانی مجری و الهام حاتمی تهیهکننده و کارگردان برنامه "چهل تیکه" را منتشر کردیم که با بازتابهای فراوانی هم مواجه شد. در آن گزارش اولیه به احیای نوستالژیها و رفتار هنرمندانه این برنامه تلویزیونی با مقوله خاطرهبازی اشاره کردیم. برنامهای که در فصل اولیهاش شخصیتهای هنرمند و برنامههای رادیویی، تلویزیونی و سینمایی را صرفاً در قالب آیتمهایی پخش میکرد و الهه پرسون مجری آن برنامه بود اما نه متمرکز بلکه پلاتویی! حالا در فصل جدید الهام حاتمی تهیهکننده و کارگردان با دکور جذابی که خودش هم نوستالژی و خاطرهبازی را به رخ مخاطب میکشد برنامهای ساخته که میهمانش وارد لوکیشن "چهل تیکه" میشود و با صداپیشه و بازیگری کاربلد و حرفهای به نام "محمدرضا علیمردانی" گفتوگو میکند.
جالب است که در این چند وقت اخیر خصوصاً در شب یلدا، بعد از مدتها بیماری با محمدعلی کشاورز گفتوگو کرد؛ در کنار جذابیتهای گفتوگو، مولاناخوانی و حافظخوانی استاد هم قابل توجه بود. سهشنبه تا جمعه هر هفته روی آنتن میرود و به تعبیر تهیهکننده و کارگردانش قرار است به فصلهای بعدی هم برسد. برنامهای که خاطرات هنرمندان مرور میشوند و به دهه شصتیها نگاه قابل توجهی کرده است. خندهها و گریهها توأمان میشود؛ جایی نصرالله رادش و نادر سلیمانی میآیند و همه لحظات شادی و نشاطند و جایی هم در عین خاطرهبازی، همانند گفتوگوی با غلامحسین لطفی، گریه این هنرمند پیشکسوت همه را تحت تأثیر قرار داد.
کار سخت الهام حاتمی کارگردان و تهیهکننده "چهلتیکه" جمعآوری آرشیو و تصاویر و صوتها و فیلمهایی است که حتی خود آن هنرمند قدیمی از آن بیخبر است و به تعبیر خود این کارگردان بارها میهمانان با تصاویر و فیلمهایی خاکخورده و قدیمی شوکه شدهاند. "چهل تیکه"، فراتر از یادآوری و مرور خاطرات، همقدم شدن با زندگی هر هنرمند است که با کولهباری از خاطره و تجربه به امروز رسیده است. "چهل تیکه" راوی سفر زندگی سرمایههای انسانی فراموش شدهای است که از دید مدیرانِ امروز، پنهان ماندهاند. درست مثل کُمد شلوغی که کنار و گوشهاش قیمتیترین و ارزشمندترین چیزها از نظر دور ماندهاند.
کارگردان "چهلتیکه" اعتقاد دارد که این برنامه تلویزیونی تا زمانی روی آنتن خواهد ماند که از تکرار برنامه بدون هیچ حرف تازهای پرهیز کند. ما در برنامه سعی کردیم هر چند قسمت، کار جدیدی برای مخاطب به نمایش بگذاریم، که مطمئنم جای خود را به خوبی در میان بینندگان باز خواهد کرد. ما در این برنامه سعی کردهایم به سراغ سرمایههای تلویزیون رفته و آنها را مجدد به قاب تلویزیون آورده و گفتوگوی جذابی با آنها داشته باشیم.
بازیگر باید در همه مواقع و موقعیتها بازیگر باشد
* و اگر همین بازیگر در کار اجرا موفق نبود؟
یعنی هنوز کار دارد نه اینکه بازیگر خوبی نیست؛ یعنی به عبارت دیگر بازیگر تکبعدی است مثل بازیگرانی که تا آخر عمر از برخی از نقشها بیرون نمیآیند و همان لایه بازیگریشان را به رخ مخاطب میکشند؛ از این نمونه فراوان داشتیم، اما آلپاچینو و داستین هافمن هر نوع نقش و کاراکتری را از خودشان بروز دادهاند؛ از زن شدن، پیر شدن، در نقش معتاد و اوتیسم و رقصنده و خیلی کاراکترهای دیگر. بازیگر لازم باشد مجری میشود، مسئول و سرطانی را هم بازی میکند. بازیگر آنقدر باید توانا باشد خودش را با شاخههای مختلف هنری، به باورپذیری قالب کاراکترها برساند.
برخی انتخابهایم از روی ناچاری بوده است
* نمونه ایرانی هم داریم؛ بازیگری که همه نوع لایههای کاراکتری بازیگری را ایفا کرده باشد و یا از پس آن برمیآید؟
من نمونههای ایرانی ندیدم؛ در نمونه خارجی ببیشتر دیدم اما بازیگر ایرانی دیدهام که در این راستا تلاش میکند. حالا احتمالاً با همین قضاوتها مواجه شدهاند. در همه جای دنیا اعتقاد دارند بازیگر باید همهفنحریف باشد؛ یعنی سوارکاری، نقاشی، شمشیربازی، خوانندگی، نوازندگی، اجرا و خیلی چیزها را کاربردی بداند؛ به عبارت بهتر جزو درسهای بازیگری است. حتی بسیاری از استانداردها و دروس بازیگری را در دانشگاهها تدریس نمیکنند و من رفتم خودم یاد گرفتم؛ چون میخواستم درست و اصولی، بازیگر شوم و بازیگر بمانم.
کار زیاد کردم اما به جرأت میگویم تا قبل از سریال "پایتخت" هرچه در سینما و تلویزیون انتخاب میکردم به دلیل غم نان بوده است. ناچار شدم و چون انتخاب دیگری نداشتم به سراغ کارهای دیگر رفتم؛ صداپیشگی و تدریس میکنم.
چطور "بائو" سریال پایتخت شدی؟
* یعنی این کاراکتر و نقش را دوست نداشتید؟
جالب است بدانید در سریال "مأمور بدرقه" هم همینطور دوست نداشتم قبول کنم. محسن تنابنده سر سریال "پایتخت" که من را دعوت کرد به من گفت خودم ماندهام چرا در این سه سری قبل یاد تو نیفتادم! چون در سریال "مأمور بدرقه" تو تنها کسی بودی که با لهجه و گویش مازنی بازی کردی. یادم است به من سر سریال "پایتخت" 4، زنگ زد گفت چند انیمیشن داریم خوابهای ارسطو که عجیب و غریبند و میخواهیم صدا و دوبلهاش را مدیریت کنی. بعد از دو روز به من زنگ زد نقشی داریم که دنبال بازیگران دیگر رفتم اما این نقش در شکل و شمایل و تیپسازی تو میگنجد و آن نقش "بائو" اتفاق افتاد.
بعدها هم محسن تنابنده در پاسخ به سؤالی که پرسیده شد چرا سراغ محمدرضا علیمردانی رفتید این موضوع را گفت که من خودم ماندم چرا در سریهای قبل "پایتخت" به سراغ علیمردانی نرفتم. ما با هم، همکلاسی و همدانشگاهی بودیم و با هم کار میکردیم. سر فیلمبرداری سریال "مأمور بدرقه" وقتهایی محمدرضا تنها کسی بود که مازنی بازی میکرد؛ به یکباره یادم آمد که لهجه را راحت میگیرد و بسیاری هم برای نقش "بائو" تست داده بودند.
بعدها فهمیدم که سیروس مقدم با تکیه بر صحبتهای محسن تنابنده، قبول کرد که من "بائو" سریال "پایتخت"4 باشم. وگرنه این نقش هنوز هم کاندید داشت اما محسن تنابنده به آقای مقدم گفته بود خیالتان راحت باشد که به خوبی از پس این نقش برمیآید.
روزهایی که از بالای ستارخان تا کشتارگاه پیاده میرفتم
* البته که جای ژانر وحشت و سریالهای ترسناک در تلویزیون خالی است؟
قبول دارم که اصلاً چنین سریالهایی نداریم، پتانسیلی درون من است که خودم را آرام میکنم.
* پس ژانر وحشت را دوستدارید تجربه کنید؟
برای همه این روزها و کارها تلاش کردهام. روزهایی بوده که پول نداشتم و از بالای ستارخان تا کشتارگاه پیاده میرفتم تا به سمت خانه بروم.
بیشتر بخوانید
با هادی کاظمی پیاده میرفتیم و تمرین میکردیم
* خانه کجا بود؟
مسعودیه سه راه افسریه. تمام این مسیر را تمرین میکردم در بسیاری از مواقع با هادی کاظمی (بازیگر) با هم بودیم و پیاده میرفتیم و تمرین میکردیم. پول نداشتم، بچه پایینشهر بودم. امیدوار به موفقیت و پدر و مادرم میگفتند ما را خسته کردی این چه کاری است.
* دوست صمیمیات هادی کاظمی بود؟
هادی کاظمی، مجید آقاکریمی، آتیلا سرور و عباس حبیبی دوستان آن دوره بودند و هنوز هم با هم صمیمیایم.
* الان که خودتان برنامهای را اجرا میکنید که از نوستالژی و خاطره حرف میزند؛ از دورهای صحبت میکنید که آنقدر قدرت هنری داشتهاند که تاکنون دیده میشوند و نوستالژی شدهاند. و امروز کماکان از پستوهای آرشیو بیرون میآیند و پخش میشوند. چرا این اتفاق الان نمیافتد؟
شاید من و شما این موهایمان را سفید کنیم دیگر این حس را نداشته باشیم. هرچه پخش شود میگوییم نوستالژی است. بسیاری هم در آن دوره فکر نمیکردند بارها کارشان دیده شود. این احساسی که ما الان داریم قطعاً این دوستان دیگر ندارند، 20 سال دیگر هرچه کاشتیم برایمان خاطرهانگیز میشود.
باید بگذارند با حوصله سریال و برنامه بسازند
* آقای علیمردانی یکی از نکات قوت سریالهای آن دوران به فیلمنامه برمیگردد. کارگردانها بیشتر جای مانور داشتند و امروز با طرح و چند قسمت فیلمنامه سریال جلوی دوربین میرود. حتی با بازیگران صحبت میکنیم اطلاع ندارند آینده کاراکتری که ایفا میکنند به کجا میرسد. و نقطه ضعف دیگر که بارها نقد میشود و کمتر مورد توجه دستاندرکاران است شتابزدگی که در ساخت سریالها وجود دارد.
من از زمانی که کار کردهام همین منوال بوده است. از نوروز 1376 که با داریوش کاردان کار میکردیم و چند تجربه دیگر و به جرأت میتوانم بگویم از نیمه دوم دهه 1370 تا الان هرچه کار بوده همینطوری بوده است؛ کارها زمان ندارند و کمتر مجال به کارگردان و بازیگران برای باورپذیری و شخصیتپردازی داده میشود. حالا امکان دارد در این راستا به برخی هم فرصت بیشتری دادند که مجال برای ارائه کار بهتری داشته باشند؛ باید بگذارند کارگردان، بازیگر و عوامل برای ساخت سریال یا برنامه، با حوصله، دقت، نوآوری و خلاقیت کار کنند.
* سریالهای طنزمان هم همین طوری شده است که کمتر به آنها میخندیم به قول برخی باید نگاه کنیم و نمیتوانیم ببینیم. شوخیها به سمت لودگی میرود تا طنز محتوایی؟
با چند سریال طنز هم واقعاً خندیدیم. "پایتخت"5 و قبل از آن "نون.خ" سعید آقاخانی.
مهران مدیری مرا به "قهوه تلخ" دعوت کرد
* کار مهران مدیری چه بوده است؟
فصل دوم سریال "قهوه تلخ" و فیلم سینمایی "ساعت پنج عصر" بود. در برنامه "دورهمی" هم که دعوتم کرد گفتم دو مرتبه شما افتخار دادی دعوتم کردی اما افتخار نصیبم نشد که با شما کار کنم.
بیشتر بخوانیدشروع پخش "آخر خط" تلویزیون/ روایت علی مسعودی از کاپشن "حاج احمد کاظمی"
- ماجرای امنیتی تلویزیون از "یکشنبه" شروع میشود + تیزر
- برزو ارجمند و سحر ولدبیگی در "کتونی زرنگی" تلویزیون + عکس
- شروع "سنجرخان" با محمدحسین لطیفی/ به نظرم ساخت فیلم "حاج قاسم" حقّ حاتمیکیا است
- آخرین اخبار از سریالهای الفویژه تلویزیون/ از شروعِ سلمان تا پایان نگارشِ شهید صیاد شیرازی
* جالب است که در کارنامهتان نقشهای جدی هم بازی کردهاید مثلاً فیلم "هفتماهگی" هاتف علیمردانی یا فیلم "حراج"...
حراج که اصلاً دو سکانس است و دیالوگ آنچنانی هم ندارد. آنقدر از این فیلم و کارگردانش ناراحتم که ندیدم.
نمیخواستم کسی بفهمد من تختیام
* یک جایی شنیدم که دوبلور پیشکسوتی میگفت صداپیشگان دوست دارند مردم متوجه نشوند فلان نفر جای فلان شخصیت صحبت کرده است. این اتفاق برای خودتان افتاد و دوست نداشتید بدانند صداپیشه شخصیت تختی در فیلم سینمایی "غلامرضا تختی" خود شما بودید و ناشناخته بماند؟
اوایلی که "غلامرضا تختی" ساخته شد و به جشنواره فجر آمد در فرش قرمز هم شرکت نکردم و اعتقاد داشتم بگذارید مردم ذهنیت نداشته باشند و ندانند جای این قهرمان ملی چه کسی صحبت میکند. با این ذهنیت تماشاگر این فیلم نشود که صدای تختی منم! به جای اینکه غرق در شخصیت "تختی" شود با خودش میگوید این علیمردانی است. نه تنها فرش قرمز نرفتم بلکه پستی هم نگذاشتم و در مطبوعات هم حرفی نزدم. آقای ملکان به من گفت صحبت کنم اما من دلیلم را گفتم و از این نگاه حرفهایام تشکر کردند.
اولین گزینه اجرای برنامه "چهلتیکه"
* خانم حاتمی، محمدرضا علیمردانی اولین گزینه شما به عنوان مجری "چهلتیکه" بود؟
من سه گزینه داشتم که هر سه هم سن و سال بودند. برایم سن مهم بود و هر سه جذابیت اجرا داشتند؛ یکی از آنها در همان اول راه حذف شد و دو نفر باقی ماندند. با آدمهای مختلف مشورت کردم، برای من روحیات شخصیت افراد هم مهم است. واقعاً نمیتوانم با هر آدمی کار کنم. برخی واقعاً آدمهای سختکوشیاند که میتوانند با هر آدمی کار کنند. من نمیتوانم و اگر از آن فرد انرژی خوبی نگیرم نمیتوانم کار کنم و به طورکل ترجیح میدهم با آن آدم کار نکنم.
علیمردانی چقدر دستمزد میگیرد؟
* البته که آقای علیمردانی از خاطرهبازی خوشتان آمد؟
کار را که دوست دارم اما کماکان نه ایدهآل من است و نه ایدهآل خانم حاتمی؛ ما خیلی بهتر از این فکر میکردیم و ایدههایمان هم بهتر است؛ از طرفی گروه، گروه خلاقیاند و تصویر و آرشیو و هنرمند را میشناسند.
* خانم حاتمی! دستمزدشان چقدر است؟
ما به هم قول دادهایم اینها راز بماند؛ آقای علیمردانی از من خواستند.
* غرض از این سؤال، میخواستیم بدانیم که آیا مثل سلبریتیها به علیمردانی دستمزد میدهید؟
این را برای بار دوم میگویم ایشان در این برنامه پای یک جمله ایستادند و واقعاً رفاقت کردند و آمدند و اینکه آمدند باعث شد اتفاقات خوبی هم بیفتد.
"چهلتیکه" هیچ نسخه دیگری ندارد
* خانم حاتمی! برخی از برنامهسازیها مثل سریالسازی به اینجا رسیدهاند که همشکلند و شاهد فقدان خلاقیتیم. فکر کردهاید برای ادامه و حفظ برند "چهلتیکه" در فصلهای آینده چه خلاقیتها و نوآوریهایی داشته باشید که به تکرار نیفتید؟
شاید این نکته را همواره فراموش کردهام که بگویم "چهلتیکه" هیچ نسخهای در هیچ جای دنیا ندارد، این برنامه برای خودمان است و اولینبار است کسی این کار را میکند.
محمدرضا علیمردانی: من هم صحبت خانم حاتمی را قبول دارم در هیچ جایی چنین برنامهای تولید نشده است که تلویزیونی با آثار قدیمی خودش، خاطرهبازی کند.
حاتمی: البته شبکهای در تلویزیون فرانسه، برنامهای آدمهای قدیمی را میآورند و فقط با آنها صحبت میکنند. اما در "چهلتیکه" ایرانی مردم آهنگهای قدیمی را میشنوند، هنرمندان و تیکههای قدیمیشان را میبینند. اینجا فقط گفتوگو محور، برنامه را جلو نمیبریم. اگر "چهلتیکه" در فصلهای بعدی ادامه داشت قصد داریم خلاقیتهای جدیدی داشته باشیم که ترجیح میدهم کم و کیف آن را در آینده بگویم. اینکه در قسمت موسیقیهایمان یا استندآپ کمدی، با ایدههای جدید، تغییراتی میدهیم. من ادعایی ندارم شاید این کار برای من آزمون و خطا بود و جاهایی تجربه کسب کردم. در این 60 برنامهای که ضبط شد به اندازه 30 برنامه تجربه کسب کردم.
شخصیتهایی به "چهلتیکه" میآیند که کولهباری از تجربه دارند
* آقای علیمردانی شما بفرمایید که تلویزیون برای حفظ برندهایش باید چهکار کند؟
بدون تعارف باید پول بگذارد و به آدمهای کاربلد و اعتماد پس داده، کار واگذار کند. اینها خط قرمزها و ممیزیها را میدانند و بیننده و دستاندرکاران تلویزیونی را راضی میکنند.
* چهلتیکه آرام آرام تبدیل به یک برند خاطرانگیز برای تلویزیون میشود...
واقعاً من تلویزیون را خیلی دوست دارم شاید در آینده رویاهای دیگری داشته باشم اما تلویزیون را خیلی دوست دارم و این برنامه را خیلی دوست دارم؛ به این دلیل که به نظرم اتفاقات خوبی میافتد زمانی که شخصیتهایی با کولهباری از تجربه میآیند و نکاتی را میگویند که میتواند برای نسل بعد تأثیرگذار باشد و بیشترین جملهای که من شنیدم این است که هر برنامهای پشت صحنه خوبی داشته باشد کارها به سرانجام خوبی میرسند و خوشبختانه ما در "چهلتیکه" پشت صحنه خوبی داریم. در این برنامه، آدمها راجع به یک چیز حرف میزدند که حال خوب باید در زندگی داشته باشیم. اتفاقی که امروز میافتد هرچه میدویم از هیچچیز لذت نمیبریم اما گاهی اتفاقات ساده در زندگی به انسان لذت میدهد. اتفاقی که گذشتگان برایشان اتفاقات سادهتر لذتبخشتر بود.