زوج موفق حاتمی - نعمتالله؛ اتحاد چاق و لاغر سینما
در سینمای جهان و ایران بارها شده که کارگردانی با یک تیم مشترک بازیگری یا عوامل فنی مشخصی کار کند. شبیه به یک تیم، چراکه سینما تجربه یک کار گروهی است و عموما همکاریهای گروهی اینچنینی نتایج جالب توجهی بهدست دادهاند. در سینمای ایران همواره گروهبندیهایی وجود داشته است. همانطور که بسیاری از کارگردانان بزرگ بعد از اولین تجربه همکاری با یک بازیگر، بارها این همکاری را تکرار کردهاند.
. همانطور که بسیاری از کارگردانان بزرگ بعد از اولین تجربه همکاری با یک بازیگر، بارها این همکاری را تکرار کردهاند. مسعود کیمیایی عموما با قهرمانانش مانند بهروز وثوقی، فرامرز قریبیان، فریبرز عربنیا و محمدرضا فروتن چنین رابطه هنری طولانی داشته. یا کارگردان جوانی مانند محمدحسین مهدویان با یک کست و تیم فنی ثابت آثارش را میسازد.
یکی از نمونههای جالب همکاریهای متداوم اینچنینی در سالهای اخیر، مربوط به حمید نعمتالله و لیلا حاتمی میشود. آنها سومین همکاری مشترک خود یعنی «قاتل و وحشی» را بهتازگی به پایان رساندهاند که باید منتظر رونمایی از آن در جشنواره فجر امسال باشیم. به این بهانه همکاریهای این دو کارگردان و بازیگر ویژه را مرور کردهایم.
«بیپولی»
اولین همکاری حمید نعمتالله و لیلا حاتمی در فیلم دوم نعمتالله یعنی «بیپولی» رقم خورد. فیلمی که همانطور که از نامش پیداست، درباره مشکلات اقتصادی زوج جوانی با بازی بهرام رادان و لیلا حاتمی بود که بهتازگی ازدواج کرده و با بیپولی دست و پنجه نرم میکنند. این خط داستانی اولیه بهانهای بود برای پرداختن به عادات بد فرهنگ مدرن ایرانی که پر است از مصرفگرایی، کالاوارگی و چشم روی همچشمی. چیزهایی که در طول فیم زوج جوان را از زندگی طبیعی و عادیشان دور میکرد و هردم فاصله میانشان را گسترش میداد.
شکوه با بازی لیلا حاتمی، اولین کاراکتر زنی است که نعمتالله آنرا خلق میکند و جلوتر در همه آثار او تکرار میشوند. هرچند در «بوتیک» فیلم قبلی نعمتالله هم یک کاراکتر زن قوی بهنام اتی با بازی گلشیفته فراهانی حضور داشت، اما جنس او در فیلمهای بعدی نعمتالله تکرار نشد.
شکوه زنی سادهلوح بود... متکی به مردش و همه قواعد سنتی اجتماعی که هر زنی از نسل او با آنها بزرگ شده و در ناخودآگاهش وابستگی نسبی به آنها دارد. او یک سویه آرام داشت و البته یک نوع خنگی بسیار دلنشین که شاید «خنگ» واژه درستی برایش نباشد... چیزی میان سادهلوحی و خنگی. او در عین اینکه سعی میکرد زندگیاش را سر و سامان ببخشد و خودش، همسر و فرزند نوزادشان را از زیر بار بیپولی بیرون بیاورد، اما بسیار ساده و سرخوشانه به زندگی نگاه میکرد و واکنش نشان میداد.
لیلا حاتمی بهخوبی موفق شده بود شکوه را طوری بازی کند که این خنگی یا سادهلوحی دلنشین، برای تماشاگر جا بیفتد. احتمالا در صحنهای که او با یک نان و اندکی پنیر بهخانه میآید و زیر باران خیس شده و دم در با دیدن همسرش ناگهان میزند زیر گریه و لب به شکوه میگشاید همان لحظهای بود که نعمتالله تجلی کامل زنی که در فیلمنامه و روی کاغذ پرداخته بود، را در فیلم بازیافت.
«رگ خواب»
بعد از «بیپولی»، نعمتالله به سراغ فیلم «آرایش غلیظ» رفت. هرچند از لیلا حاتمی خبری نبود، اما شخصیت زن اصلی این فیلم هم شبیه به شکوه «بیپولی» پرداخت شد. زنی وابسته به مردان، با نگاهی سنتی که همزمان میخواهد امروزی و مدرن هم باشد، اما برای خوشحال زندگی کردن به شانههای مردی که حامیاش باشد نیاز دارد.
هرچند کاراکتر در فیلمنامه پیشرفت کرده بود و بسیطتر شده بود، سرگردانیاش میان سنت و مدرنیته بیشتر بهچشم میآمد و آن خنگی دلنشین را هم داشت، اما طباطبایی در اجرای نقش نتوانست به آن شکوهی که حاتمی ساخته بود، حتی نزدیک هم شود. این بود که نعمتالله برای ساخت زنانهترین فیلمش، دوباره بهسراغ لیلا حاتمی رفت.
مینا در «رگ خواب» کاملترین زن در میان همه شخصیتهایی است که نعمتالله در فیلمهایش خلق کرده. زنی که اینبار بیشتر از همیشه سعی دارد از سنتهای مرسوم فاصله بگیرد و مدرن زندگی کند، بیش از همه زنان عاشقپیشه است و مردش را میستاید و البته بیش از زنان پیشین نعمتالله هم در منجلاب فرو میرود و شکست سختتری میخورد.
در فیلمی که یک تراژدی اندوهناک از فراز و نشیب استقلال یافتن یک زن تنها در جامعه مردسالار ایران بود، لیلا حاتمی یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامه کاری خود را ارائه داد و زیر دستان توانمند نعمتالله شکوفا شد. هرچند تصویری که عموما در فیلمهای ایرانی از حاتمی دیدهایم زنی آرام و تودار بوده است و او در اجرایش هم همواره اغراق و برونگرایی را تا حد ممکن کاهش میدهد، اما در «رگ خواب» یک بازی برونگرایانه را از خود بهنمایش میگذارد که پر از لابه، ناله، فریاد و درهم شکستن و استفراغ! است.
اما کنترل خوب نعمتالله باعث شد که این برونگرایی هرگز بدل به اغراق نشود و در ذوق تماشاچی نزند. تا همین امروز مینا یکی از کاراکترهای لیلا حاتمی است که تماشاگر بیش از باقی نقشآفرینیهایش آنرا باور کرده و باهاش همدردی میکند. این بازی سیمرغ بلورین را هم برای لیلا حاتمی بهارمغان آورد.
«قاتل و وحشی»
سومین همکاری این فیلمساز و بازیگر، اما بهنظر از تجربیات قبلی جدیتر و جالبتر میآید. حالا آنها بهخوبی از یکدیگر شناخت پیدا کردهاند و اخلاقات همدیگر را میشناسند. شواهد پشت دوربین نشان میدهد که صمیمیت و نزدیکیشان بیشاز پیش است و لیلا حاتمی برای رفع مشکات مالی که فیلم در حین تولید با آن برخورد، تلاش زیادی کرد؛ همه اینها نوید یک همکاری غافلگیرکننده را میدهند. همچنین نشان میدهد که این فیلم و همکاری جدید برای هردو معنای ویژهتری دارد.
اگر عکسهای پشت صحنه «رگ خواب» را رصد کنید، میبینید که در طول کار حاتمی و نعمتالله مدام درحال همفکری و سروکلهزدن برای رسیدن به بهترین ایده و ایدهآلترین صحنه ممکن هستند. همکاری که فراتر از رابطه مشخص و از پیش تعیینشده بازیگر و کارگردان است و بیشاز هرچیز نمایاگر یک کار گروهی است. هرجه باشد سینما در نهایت ثمره یک کار گروهی است. باید منتظر ماند و دید سومین همکاری آنها چطور از آب درآمده و آیا سیر صعودی همکاریهای پیشین را ادامه خواهند داد. هرچه باشد تا سه نشه، بازی نشه!
یکی از نمونههای جالب همکاریهای متداوم اینچنینی در سالهای اخیر، مربوط به حمید نعمتالله و لیلا حاتمی میشود. آنها سومین همکاری مشترک خود یعنی «قاتل و وحشی» را بهتازگی به پایان رساندهاند که باید منتظر رونمایی از آن در جشنواره فجر امسال باشیم. به این بهانه همکاریهای این دو کارگردان و بازیگر ویژه را مرور کردهایم.
«بیپولی»
اولین همکاری حمید نعمتالله و لیلا حاتمی در فیلم دوم نعمتالله یعنی «بیپولی» رقم خورد. فیلمی که همانطور که از نامش پیداست، درباره مشکلات اقتصادی زوج جوانی با بازی بهرام رادان و لیلا حاتمی بود که بهتازگی ازدواج کرده و با بیپولی دست و پنجه نرم میکنند. این خط داستانی اولیه بهانهای بود برای پرداختن به عادات بد فرهنگ مدرن ایرانی که پر است از مصرفگرایی، کالاوارگی و چشم روی همچشمی. چیزهایی که در طول فیم زوج جوان را از زندگی طبیعی و عادیشان دور میکرد و هردم فاصله میانشان را گسترش میداد.
شکوه با بازی لیلا حاتمی، اولین کاراکتر زنی است که نعمتالله آنرا خلق میکند و جلوتر در همه آثار او تکرار میشوند. هرچند در «بوتیک» فیلم قبلی نعمتالله هم یک کاراکتر زن قوی بهنام اتی با بازی گلشیفته فراهانی حضور داشت، اما جنس او در فیلمهای بعدی نعمتالله تکرار نشد.
شکوه زنی سادهلوح بود... متکی به مردش و همه قواعد سنتی اجتماعی که هر زنی از نسل او با آنها بزرگ شده و در ناخودآگاهش وابستگی نسبی به آنها دارد. او یک سویه آرام داشت و البته یک نوع خنگی بسیار دلنشین که شاید «خنگ» واژه درستی برایش نباشد... چیزی میان سادهلوحی و خنگی. او در عین اینکه سعی میکرد زندگیاش را سر و سامان ببخشد و خودش، همسر و فرزند نوزادشان را از زیر بار بیپولی بیرون بیاورد، اما بسیار ساده و سرخوشانه به زندگی نگاه میکرد و واکنش نشان میداد.
لیلا حاتمی بهخوبی موفق شده بود شکوه را طوری بازی کند که این خنگی یا سادهلوحی دلنشین، برای تماشاگر جا بیفتد. احتمالا در صحنهای که او با یک نان و اندکی پنیر بهخانه میآید و زیر باران خیس شده و دم در با دیدن همسرش ناگهان میزند زیر گریه و لب به شکوه میگشاید همان لحظهای بود که نعمتالله تجلی کامل زنی که در فیلمنامه و روی کاغذ پرداخته بود، را در فیلم بازیافت.
«رگ خواب»
بعد از «بیپولی»، نعمتالله به سراغ فیلم «آرایش غلیظ» رفت. هرچند از لیلا حاتمی خبری نبود، اما شخصیت زن اصلی این فیلم هم شبیه به شکوه «بیپولی» پرداخت شد. زنی وابسته به مردان، با نگاهی سنتی که همزمان میخواهد امروزی و مدرن هم باشد، اما برای خوشحال زندگی کردن به شانههای مردی که حامیاش باشد نیاز دارد.
هرچند کاراکتر در فیلمنامه پیشرفت کرده بود و بسیطتر شده بود، سرگردانیاش میان سنت و مدرنیته بیشتر بهچشم میآمد و آن خنگی دلنشین را هم داشت، اما طباطبایی در اجرای نقش نتوانست به آن شکوهی که حاتمی ساخته بود، حتی نزدیک هم شود. این بود که نعمتالله برای ساخت زنانهترین فیلمش، دوباره بهسراغ لیلا حاتمی رفت.
مینا در «رگ خواب» کاملترین زن در میان همه شخصیتهایی است که نعمتالله در فیلمهایش خلق کرده. زنی که اینبار بیشتر از همیشه سعی دارد از سنتهای مرسوم فاصله بگیرد و مدرن زندگی کند، بیش از همه زنان عاشقپیشه است و مردش را میستاید و البته بیش از زنان پیشین نعمتالله هم در منجلاب فرو میرود و شکست سختتری میخورد.
در فیلمی که یک تراژدی اندوهناک از فراز و نشیب استقلال یافتن یک زن تنها در جامعه مردسالار ایران بود، لیلا حاتمی یکی از بهترین نقشآفرینیهای کارنامه کاری خود را ارائه داد و زیر دستان توانمند نعمتالله شکوفا شد. هرچند تصویری که عموما در فیلمهای ایرانی از حاتمی دیدهایم زنی آرام و تودار بوده است و او در اجرایش هم همواره اغراق و برونگرایی را تا حد ممکن کاهش میدهد، اما در «رگ خواب» یک بازی برونگرایانه را از خود بهنمایش میگذارد که پر از لابه، ناله، فریاد و درهم شکستن و استفراغ! است.
اما کنترل خوب نعمتالله باعث شد که این برونگرایی هرگز بدل به اغراق نشود و در ذوق تماشاچی نزند. تا همین امروز مینا یکی از کاراکترهای لیلا حاتمی است که تماشاگر بیش از باقی نقشآفرینیهایش آنرا باور کرده و باهاش همدردی میکند. این بازی سیمرغ بلورین را هم برای لیلا حاتمی بهارمغان آورد.
«قاتل و وحشی»
سومین همکاری این فیلمساز و بازیگر، اما بهنظر از تجربیات قبلی جدیتر و جالبتر میآید. حالا آنها بهخوبی از یکدیگر شناخت پیدا کردهاند و اخلاقات همدیگر را میشناسند. شواهد پشت دوربین نشان میدهد که صمیمیت و نزدیکیشان بیشاز پیش است و لیلا حاتمی برای رفع مشکات مالی که فیلم در حین تولید با آن برخورد، تلاش زیادی کرد؛ همه اینها نوید یک همکاری غافلگیرکننده را میدهند. همچنین نشان میدهد که این فیلم و همکاری جدید برای هردو معنای ویژهتری دارد.
اگر عکسهای پشت صحنه «رگ خواب» را رصد کنید، میبینید که در طول کار حاتمی و نعمتالله مدام درحال همفکری و سروکلهزدن برای رسیدن به بهترین ایده و ایدهآلترین صحنه ممکن هستند. همکاری که فراتر از رابطه مشخص و از پیش تعیینشده بازیگر و کارگردان است و بیشاز هرچیز نمایاگر یک کار گروهی است. هرجه باشد سینما در نهایت ثمره یک کار گروهی است. باید منتظر ماند و دید سومین همکاری آنها چطور از آب درآمده و آیا سیر صعودی همکاریهای پیشین را ادامه خواهند داد. هرچه باشد تا سه نشه، بازی نشه!