گفتگو با شکوه شکوهی فر، پزشک و شاعر
ادب،مهربانی و تواضع
خودش اینگونه خودش را معرفی میکند:«دختری از خوزستانم متولد دزفول و پزشکم .. فارغالتحصیل از دانشگاه علوم پزشکی شیراز .. پدر و مادرم هر دو فرهنگی بودند. پدرم دبیر ادبیات که سال ۸۴ آسمانی شدند و مادرم دبیر ریاضی که هنوز زیر سایه ایشان هستم .. یک برادر دارم که متخصص بیهوشی است و یک خواهر که دکترای مدیریت کشاورزی است. از همان ابتدا یعنی دوران دانشآموزی به رشته ادبیات علاقهمند بودم اما پدرم اجازه ندادند که ادبیات بخوانم». خوب بشنوید از این عشق به ادبیات که چه کرده است:« سال ۹۵ ؛ بسیار اتفاقی با استاد مجتبی سپید آشنا شدم. ایشان من را دعوت به گروه آموزشی ادبی و شعر خودشان کردند. بهسرعت غزل و تمام قوالب شعر و عروض را فراگرفتم. بهطوریکه از مهرماه ۹۶ ؛ عروض تدریس میکردم و آموزش شعر داشتم. علاوه بر سرایش و تدریس ؛ مدیر برگزاری ۳ همایش شعر بنام همایش عشق بودم که در تهران با داوری اساتید شعر برگزار شد و جوایز بسیار زیادی هم به برندگان اهدا شد. الآن در حال فارغالتحصیلی از کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه آزاد واحد دزفول با معدل بالای 19 هستم. عنوان پایاننامه من هم: بررسی تطبیقی کهنالگوهای شاهنامه فردوسی با کهنالگوهای اشعار چهار شاعر معاصر؛ احمد شاملو، سیاوش کسرایی، سیمین بهبهانی و حسین منزوی است». چه در کلینیک عکسبرداری چشم سراغ خانم دکتر رفته باشید و چه نرفته باشید، حتما مایل هستید تا پاسخهای «شکوه شکوهی فر» را بخوانید.
شکوه شکوهی فر را چقدر میشناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله و یا یک شعر تعریف کنید، آن جمله و یا آن شعر کدام است؟
به نظرم خودشناسی فرآیندی است که در تمام عمر فعال خواهد ماند حتی در لحظه مرگ یعنی انسان حتی در لحظه مرگ به مرحله جدیدی از خودشناسی خواهد رسید. من در این لحظه بهاندازه تمام تلاشها؛ سستیها؛ شکستها؛ پیروزیها؛ آرزوها؛ ترسها؛ امیدها و .. بهاندازه تمام تجربیاتم خودم را میشناسم و بهاندازه تمام موقعیتهایی که تجربه نکردم خودم را نمیشناسم ... بیتی از استادم«مجتبی_سپید» که بسیار دوست میدارم شاید معرف من باشد. «من آن گلم که جهانش نه در گلستان است / زمان رویش من چله زمستان است»
شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
از وقتیکه به یاد دارم یعنی از زمان مدرسه ابتدایی، عطش شدیدی برای کتاب خواندن داشتم ؛ فقط کتاب هم نه؛ مجله؛ روزنامه و هر نوشتهای حتی جزوههای درسی بزرگترها ... بنابراین کتابخوانی از ابتدا به عنوان یک علاقه در وجودم نهادینه شد ... الگوی خاصی ندارم از خواندن لذت میبرم پس میخوانم!
شده است کتابهایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟
به یاد ندارم کتابی را نیمهکاره رها کرده باشم بله اگر شروع بخواندن کتاب یا مطلبی کنم حتما تا پایان ادامه خواهم داد .
چه الگویی برای مطالعه پیشنهاد میکنید؟
الگوی پیشنهادی برای کتاب خواندن فقط برای افرادی که با کتابخوانی مأنوس نیستند کارساز است چون کتابخوانها که راه را یافتهاند. و اما کسانی که کمتر مأنوساند بهترین کار یافتن زمینه علاقهمندی است ... به چه علاقهمندیم ؟ تاریخ؛ جغرافی؛ سیاست؛ شعر؛ نقاشی؛ داستان؛ چه چیز؟ اول با کتابهایی آغاز کنیم که در مورد علاقههای ماست و بعدها کمکم ساعات کتابخوانی را بیشتر و زمینهها را گسترش دهیم. به نظرم رفتن به کتابفروشی و لمس کتاب بسیار انگیزه ساز و دلانگیز خواهد بود حتما حتما رفتن به کتابفروشیها را بین گردشهای هفتگی جا بدهیم در مواقع استراحت هم همانگونه که این روزها همگی عادت به همراه داشتن موبایل و مجازی داریم یک کتاب سبک؛ مجله یا هر چیز خواندنی همراهمان باشد تا کمکم با کتاب هم انس پیدا کنیم.
شما سراغ شعر رفتید یا شعر سراغ شما آمد؟
حس میکنم شعر از ازل با روحم عجین بوده؛ من و شعر به سراغ هم نرفتیم از ابتدا با هم متولد شدیم!
بیشتر در کدام قالبها، طبعآزمایی کردهاید؟
در تمام قالبها مینویسم اما قالب موردعلاقهام غزل است و غزلسرا محسوب میشوم
آیا نوع قالب شعری و نوع مضمون آن، رابطه مستقیمی و انحصاری دارند؟
رابطه مستقیم و انحصاری خیر! اگرچه انتخاب درست قالب به شاعر در زیباتر رساندن محتوا و مضمون کمک خواهد کرد اما هیچ قالبی منحصرا به مضمون خاصی منحصر نبوده و نیست .. مثلا در قالب مثنوی ؛ شاهنامه فردوسی با مضمون حماسی؛ بوستان سعدی با مضمون عاشقانه و مثنوی معنوی مولانا با مضمونی عارفانه است .. در قصیده؛ غزل؛ چارپاره و سایر قالبها شعر همچنین است.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟
رابطهام با فضای مجازی وابسته به فعالیتهای ادبیام دارد ؛ به غیر از ادبیات و شعر وابستگی خاصی به مجازی ندارم و بسیار کمرنگم .
نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کردهاید؟
در مورد قسمت دوم سؤالتان باید عرض کنم که اصلا شعر را از فضای مجازی در سال ۹۵ و با گروه آکادمی ادبی سخت و ممتنع استاد سپید در تلگرام شروع کردم و بنابراین سرودن را با مجازی شروع کردم؛ ادامه دادم و آموختم و هنوز و همچنان مینویسم و خواهم نوشت .
چه فرصتهایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار میگیرد؟
به نظرم فضای مجازی تیغی دو لبه است. اگر فضا؛ افراد و گروههای درستی انتخاب شوند بیگمان در پیشرفت شاعر و نویسنده و اهل ادبیات کمککننده خواهد بود در غیر این صورت حتی میتواند آفت شعر و ادب هم باشد .
شعر و پزشکی در شما همدیگر را یاری کردهاند و یا دو همسایه غریب بودهاند؟
اگر پزشکی با شعر غریبه میبود محکوم به شکست بود چون شکوه و شعر در هم تنیده و جداناشدنی است.
دوران کودکی و نوجوانی شما چقدر با کتاب همراه بود؟
بسیار کتاب میخواندم. انواع کتابها و مجلات بخصوص مجلات حل جدول و چیستان و حتی علاقه داشتم که روزنامهها را بلندبلند مثل اخبار تلویزیون برای پدر و مادرم بخوانم.
چه بازیهایی میکردید؟
به اقتضای سن بازیهای متنوعی میکردم. اما در نوجوانی شطرنج؛ نام و شهرت؛ حدس اعداد و اینگونه بازیهای ذهنی و سرعتی بیشتر موردعلاقه خودم و برادرم بود بهطوریکه همیشه و همهجا کاغذ و قلم همراهمان بود.
از بین بازی و کتاب کدامیک بیشتر در شما تأثیرگذار بودند؟
هم کتاب همبازی در پرورش شخصیتم نقش داشتند بازی بستر پرواز تخیل کودکانه است.کودک در بازی به هر نقشی درمیآید نقشهایی که نویسنده و کارگردانش خود کودکاناند و کتابها بالهای پرواز تخیلاند .
به جز متون کلاسیک فارسی، آثار شاعران و نویسندگان معاصر را هم دنبال میکنید؟ کار کدامیک را بیشتر دوست دارید و میپسندید؟
بله بسیار زیاد ... متون کلاسیک اگرچه جایگاه والایی دارند اما هر مخاطب جدی باید با شعر و ادبیات معاصر خودش آشنا باشد .اشعار استاد شهریار؛ استاد حسین منزوی و استاد مجتبی سپید را بسیار دوست میدارم.
چقدر از کارهای ترجمه و آثار ادبیات جهان بهره میبرید؟ کدام شاعران معاصر جهان را بیشتر دوست دارید؟
خواندن آثار ترجمه شده ادبی بسیار بستگی به توانایی مترجم دارد. مترجم در واقع حلقه اتصال نویسنده و خواننده است. پس اگر وظیفه خود را بهدرستی ادا نکند پیوند عمیقی بین نویسنده اثر و خواننده رخ نخواهد داد. من هم به عنوان یک خواننده به میزان توانایی مترجمان از آثار ترجمه شده بهره میبرم. بخش ترجمه از ادبیات را همپای سایر قسمتها نیافتم البته بحث مترجمی نوپا محسوب میشود و امیدوارم بهزودی به جایگاه دلخواه مخاطبین برسد .سیلویا پلات؛ تدهیوز ؛ میلان کوندرا ؛ ویرجینیاولف؛ لوبلاتنی؛ نزارقبانی و بعضی دیگر از شاعران جهان را خواندهام اما شیرکوبیکس و الیاس علوی را بیشتر دوست میدارم .
ادبیات عامه چه جایگاهی در مطالعات و همچنین بستر سرایش کارهایتان دارد؟ در این مورد چقدر از فرهنگ و ادبیات خوزستان و دزفول استفاده کردهاید؟
مسلما همه ما متأثر از محیط پیرامون هستیم مسلما واژههایی مثل نخل؛ کارون؛ نفت؛ شرجی و بلم در وجود یک خوزستانی ریشه دارند. ادبیات عامه هر استانی نشأت گرفته از همینهاست. در بعضی سرودههایم با اشاره مستقیم و بعضی جاها با تأثیرپذیری غیرمستقیم ردپای خوزستان را میتوان یافت .
در شعر، از طنز هم بهره میبرید؟
شعر طنز هم نوشتم اما بهطورجدی دنبال نکردم و طنزنویس محسوب نمیشوم.
یک شاعر در کنار مهارت نوشتن، چه مهارتهای دیگری هم باید داشته باشد؟
مهارت نوشتن آخرین مهارتی ست که شاعر به آن نیازمند است! شاعر بیش از نوشتن به خواندن نیازمند است. مطالعه و حتی حفظ اشعار و ابیات فاخر و ارزشمند. به دایره واژگان وسیع؛ قدرت تخیل؛ به نگاه تیزبینانه به هر چیزی!! از پرندگان هوا گرفته تا زندگی روزمره تا احوالات شخصی و ...به توانایی پیوند احساس و کلام؛ به گسترش اطلاعات عمومی و اطلاع از افتوخیزهای گوناگون اجتماعی؛ سیاسی؛ ادبی؛ اقتصادی و ... کشور خودش و سایر کشورها. هر چه یک شاعر قبل از سرایش از تجربیات و تواناییهای بیشتری برخوردار باشد بخصوص سایر هنرها مثل موسیقی و نقاشی و تئاتر و...؛ و اندوختههای ادبی بیشتری داشته باشد؛ احتمال اینکه اشعار زیباتری خلق کند بیشتر خواهد کرد.
چه شد که گذراندن دوره دانشگاهی رشته ادبیات را در برنامه کاری خود قرار دادید؟ آیا نمیتوانستید همین مطالعه را بدون طی کردن دوره دانشگاهی داشته باشید؟
شعر را در گروه تلگرامی آکادمی ادبی سخت و ممتنع آغاز کردم. خیلی بهسرعت جلو رفتم و البته وقت بسیار زیادی را صرف شعر میکردم. بنا بر توصیه اکید استادم استاد مجتبی سپید وارد دانشگاه ادبیات شدم تا این دوره را بهصورت آکادمیک هم طی کنم . در خصوص یادگیری مطالب باید عرض کنم که در واقع برعکس بود یعنی من آنقدر در محضر استادم شعر و ادبیات فراگرفته بودم که توصیه کردند مدرک دانشگاهی هم بگیرم و الآن که پایاننامه کارشناسی ارشدم را مینویسم هنوز در خصوص شعر؛ نقد ادبی؛ سبکشناسی و بخصوص در زمینه عروض و قافیه مطلب جدیدی در دانشگاه نیافتم .
اگر قرار باشد تنها یک شعر از آثار خودتان را انتخاب کنید، آن شعر کدام است؟
«خالی است آسمانِ شب زده ات / از « فروغ « ستاره ات وطنم / مثل « آغاز فصل سرد» اشکی ست/ صورتِ ماهپارهات وطنم!/ نقش خون است رد خودکارم/ اشکِ خون است آنچه میبارم/ تا کجا درد تازه بشمارم ؟ / از غم بی شمارهات وطنم!/ از کویرت گرفته تا دریا/ نوش دارو نمیشود پیدا / میکشد چنگ بر دل دنیا/ ضجههای دوبارهات وطنم!/ در دلت بغضِ آب و آبادی ست / آرزویت نمردن شادی ست / تا کجا جستجوی آزادی ست / نیت استخارهات وطنم؟!/ حرف قلب تو را نمیخواند/ از پشیمانیات چه میداند ؟ / اثر جوهری که میماند / رویبند اشارهات وطنم !/ از تولد، زمانه زندان ست / پدرش بر کف خیابان ست / مادرش بینوا، پشیمان ست / نورس گاهوارهات وطنم !/ باز حولِ « تولدی دیگر « / زیر درد سکوت زجرآور / رنگ « عصیان « کشیده بر دفتر / شعر پر استعارهات وطنم!/ آبوخاکت بهشت زرخیز ست / بهت آسا و فتنهانگیز ست / پایکوب قُشون چنگیز ست / لالههای بهارهات وطنم !/ غم نخور وحشیانه میتازد / به صفوفش اگر که مینازد/ وقت میدان، مصاف میبازد / دشمن بدقوارهات وطنم!/ میرسد باز اوج دورانت / آرشی از دل دلیرانت / وارث غیرت شهیدانت / میشود راه چارهات وطنم !/ پیش چشمِ دسیسهباز جهان/ بین جنگ شرافت و شیطان / مشعل اتحاد؛ جاویدان/ در دل پر شرارهات وطنم!». این غزل را فروردین ۱۴۰۱ نوشتم.
اولین و مهمترین درس شاعری چیست؟
ادب ؛ مهربانی و تواضع
همایشهای عشق چگونه شکل گرفت و دنبال چه اهدافی بود؟ فکر میکنید این کار باید ادامه پیدا بکند یا نیازی به تداوم آن احساس نمیشود؟
همایشهای عشق در زمستان ۹۶ شکل گرفت. همایشهایی کاملا مستقل بدون وابستگی به هیچ ارگان یا نهادی با تلاش و زحمات اعضای آکادمی ادبی سخت و ممتنع تحت مدیریت استاد مجتبی سپید و باهدف گردهمایی شاعران مستقل از تمام ایران و معرفی شاعرانی که کمتر دیدهشدهاند یا اصلا دیده نشدهاند. اهدای جوایز و لوح و تندیس و بخصوص معرفی و اهدای جوایز به شاعران نوقلم که بخش جداگانه و ویژهای داشت. همایش عشق ۴ نوبت در تاریخهای مختلف در تهران برگزار شد و امیدوارم همچنان ادامه داشته باشد .
شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه بهخصوص را چه میدانید؟ سهم نویسندگان و شاعران دراینبین چقدر است؟
دلایل کم خواندن کتاب خود بحث مفصلی است که چرا هر طیف سنی کمتر بهسوی کتاب تمایل دارند . باید نسلها را موردمطالعه و مقایسه قرارداد؛ شرایط و تغییرات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتی جنگ و ... که به نظرم ایکاش با متخصصین این امر مورد واکاوی قرار میگرفت. بسیار سؤال مهمی است که با پاسخهای سطحی مثل قیمت کتاب یا مشکلات اقتصادی یا تمایل به فضای مجازی و ... شخصا من را اقناع نمیکند .