جستجو
رویداد ایران > رویداد > خوانندگان ایرانی رمان را ترجیح می‌دهند

گفتگو با فاطمه سلیمانی ازندریانی، داستان‌نویس

خوانندگان ایرانی رمان را ترجیح می‌دهند

فاطمه سلیمانی ازندریانی متولد سال 1362، دانش‌آموخته اقلیم‌شناسی و داستان‌نویس است. کارشناسی کتاب، همکاری با خبرگزاری و مجلات، همکاری با گروه معارف صداوسیما و داوری کارها را در کنار تدریس داستان‌نویسی از جمله فعالیت‌های اجرایی این نویسنده هستند. با هم پاسخ‌های سلیمانی را می‌خوانیم:



فاطمه سلیمانی ازندریانی متولد سال 1362، دانش‌آموخته اقلیم‌شناسی و داستان‌نویس است. مجموعه داستان اجتماعی «خاکستری یک کابوس»، رمان «به سپیدی یک رویا»، مجموعه داستان اجتماعی «رد سرخ جامانده بر فنجان»، داستان بلند «یک خوشه انگور سرخ»، رمان «طلوع روز چهارم»، زندگی‌نامه داستانی «یک روز بعد از حیرانی» و رمان اجتماعی «دلی که نداشتی»، عنوان کتاب‌های منتشر شده وی است. نامزد جایزه پروین اعتصامی، برگزیده جشنواره کتاب‌خوانی رضوی، برگزیده جایزه بین‌المللی کتاب سال رضوی، برگزیده همایش سوختگان وصل، برگزیده همایش گنج پنهان، برگزیده همایش جلوه سوگ و برگزیده همایش گنج پنهان هم مجموعه جوایز وی تا کنون را تشکیل می‌دهند. کارشناسی کتاب، همکاری با خبرگزاری  و مجلات، همکاری با گروه معارف صداوسیما و داوری کارها را در کنار تدریس داستان‌نویسی از جمله فعالیت‌های اجرایی این نویسنده هستند. با هم پاسخ‌های سلیمانی را می‌خوانیم:
فاطمه سلیمانی را چقدر می‌شناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله تعریف کنید، آن جمله  کدام است؟
آن قدری می‌شناسمش که نقطه قوت‌هایش را تقویت کنم و سعی کنم به نقطه‌ضعف‌هایش غلبه کنم. می‌دانم که از سوءتفاهم و ناامیدی متنفر است. اگر قرار باشد در یک جمله تعریفش کنم می‌گویم کسی است که در بی‌نظمی یک نظم خاص برای خوش دارد.
شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
من غیر از نویسنده بودنم علایق متنوعی دارم. به‌واسطه فعالیت حرفه‌ای هم  باید همه چیز بخوانم. از تاریخ و فلسفه گرفته تا رمان و کتاب‌های سیاسی و پژوهشی و به‌خاطر ذهن نامنظمی که دارم با الگوی خاصی مطالعه نمی‌کنم و گاهی چند کتاب را به طور موازی پیش می‌برم. اما گاهی لازم است به‌خاطر پروژه‌های کاری سیر مطالعاتی داشته باشم. توفیق اجباری.
شده است کتاب‌هایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟
بله خیلی پیش‌آمده که کتابی که دوست نداشتم را تمام کنم. مخصوصا سال‌های قبل. انگار که تعهد دارم نسبت به نویسنده. اما الآن خودم را مجبور نمی‌کنم مگر این که مثلا قرار باشد کتاب را برای نقد یا کارشناسی بخوانم.
چه الگویی را پیشنهاد می‌کنید؟
چون من با الگوی خاصی مطالعه نمی‌کنم شاید پیشنهاددادنم درست نباشد. اما اگر مطالعه پژوهشی نیست و تفننی هست پیشنهاد می‌کنم که همه کتاب‌های یک نویسنده پشت‌سرهم خوانده نشوند؛ چون جهان‌بینی نویسنده روی مخاطب اثر می‌گذارد مخصوصا روی قشر جوان و نوجوان. البته الگوی پیشنهادی هم دارم؛ ولی اولا بستگی به مخاطب دارد. ثانیا یک مبحث مفصل است. در حد و اندازه یک یادداشت چند صد کلمه‌ای. چون فقط یک الگو نیست چند الگو است بنا بر نیاز مخاطبان مختلف .
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
بارها به این سؤال پاسخ دادم و جوابش هم مفصل است. اما یک خطی‌اش می‌شود علاقه، قرارگرفتن در موقعیت درست و بعد تلاش، تلاش، تلاش و تلاش... 
به نظر شما اولین و مهم‌ترین درس نوشتن چیست؟
اولین و مهم‌ترین درس نه فقط در نوشتن در هر کاری آهسته و پیوسته پیش رفتن است. یعنی تلاش مستمر و خسته نشدن. البته نفس خسته شدن ایرادی ندارد. ولی باید به خستگی غلبه کرد.  حالا این تلاش در حوزه نوشتن می‌شود کتاب‌خواندن مستمر و مداوم. کلاس رفتن و شرکت در کارگاه‌های تخصصی. شرکت در جلسات نقد و گفتگو و نشستن پای صحبت اساتید. در معرض نقد قرارگرفتن. خسته نشدن. نوشتن و بازنویسی مداوم و امید داشتن.
تهدیدها و فرصت‌های فضای مجازی برای یک نویسنده و خواننده چیست؟
تهدید هدررفتن وقت، معتادشدن به متن‌های کوتاه، ضعیف‌شدن املا، قرارگرفتن در معرض اخبار فیک و... در دنیای مجازی حجم داده‌ها بالاست اما قدرت تحلیل کم است.  اما دنیای مجازی یک فرصت طلایی هم هست. آدم‌ها در این فضا همدیگر را پیدا می‌کنند. در حوزه ما مخاطب و نویسنده با هم تعامل می‌کنند و  هر دو راحت‌تر و سریع‌تر در جریان اخبار و رویدادهای این حوزه قرار می‌گیرند. بعضی از فرصت‌های همکاری از دنیای مجازی شکل می‌گیرند.
شما تجربه نوشتن و استفاده از این فضا را داشته‌اید؟
بله صفحه من نسبتا فعال است و تعامل خوبی با مخاطب داشتم. من یک سری استوری آموزشی داشتم که همان‌ها منجر شد به نگارش یک سلسله مطالب آموزشی در نشریه شیرازه. البته هنوز همه مطالب تمام نشده و انتشار آن‌ها ادامه دارد. احتمالا بعدها تبدیل به کتاب بشود.
به چه اثری داستان اجتماعی می‌گویند؟
داستانی که در فضای امروزی جامعه اتفاق بیفتد و داستان به دغدغه آدم‌های امروزی بپردازد. البته ممکن است آن موضوع فقط دغدغه یک جمع کوچکی از اجتماع باشد یا مسئله‌ای که افراد زیادی با آن مواجه نشدند؛ اما دغدغه نویسنده هست. یا شاید دغدغه او هم نیست؛ اما آن موضوع برایش جذاب است یا اینکه فکر می‌کند ممکن است برای مخاطب جذاب باشد.چه شد که شما این گونه نوشتن را برای 3 اثر خود انتخاب کردید؟
دلیل خاصی نداشت. به‌عنوان یک نویسنده هروقت یک موضوع ذهنم را درگیر کند برایش داستان می‌سازم. گاهی این داستان‌ها در حد ایده می‌ماند و گاهی پرورش پیدا می‌کنند.
کتاب «به سپیدی یک رویا» چگونه متولد شد؟
پیشنهاد از طرف ناشر بود. چون هم از علاقه من به امام رضا (ع) خبر داشتند و هم از علاقه‌ام به تاریخ و من هم بلافاصله پیشنهاد را قبول کردم.
چه کسانی و چه موضوعاتی بیشتر در کتاب «یک خوشه انگور سرخ» دیده می‌شوند؟
یک خوشه انگور سرخ از زمان ورود امام جواد (ع) به بغداد شروع می‌شود تا کمی پیش از شهادت حضرت. عباسیان نقش پررنگی در این کتاب دارند. به قول تعزیه‌خوان‌ها اشقیا. مخصوصا که ام فضل راوی کتاب است. دختر مأمون و همسر امام. کاخ مأمون و معتصم یکی از لوکیشن‌های اصلی این کتاب است.
 «طلوع روز چهارم» از کجا شروع شد و در آن به چه افرادی اشاره شده است؟
از کجا شروع شد؛ یعنی ایده‌اش از کجا شکل گرفت یا شروع داستان از کجاست؟ ایده که باز هم بر اساس یک پیشنهاد شکل گرفت. یا یک کتاب درباره فاطمه بنت اسد یا کتابی درباره چهار بانوی آسمانی. مثلا چهار داستان سی چهل‌صفحه‌ای در یک کتاب. اما در نهایت تصمیم گرفتم همه شخصیت‌ها را وارد یک داستان بکنم و بهانه روایت و شروع داستان هم ولادت حضرت امیر (ع) بود و ورود فاطمه بنت اسد به خانه کعبه.
وضعیت کتاب‌های داستانی در ایران بیشتر تألیفی هست یا ترجمه؟ چرا؟
از نظر عنوان هم کتاب ترجمه زیاد داریم هم کتاب تألیفی. اما در حوزه داستان کتاب‌های ترجمه تیراژ بالاتری دارند و به گمانم در حوزه روایت کتاب‌های تألیفی.
قهرمانان شما چقدر در شهر و در اطراف شما وجود دارند؟
بستگی دارد به نگاه ما. شاید از نظر عده‌ای قهرمان باید یک ویژگی مافوق بشر داشته باشد. اما به نظر من هرکسی که یک جایی  یک باری را بلند می‌کند قهرمان است. یکی در حوزه فرهنگ یکی در حوزه سیاست یکی اقتصاد و یکی حوزه پژوهش. ولی از بین همه آنها جوان‌های مستعدی که می‌توانستند بروند؛ اما همین‌جا ماندند تا وطنشان را آباد کنند. اینها باید مدال طلای قهرمانی بگیرند. اما یک پدر کارگر و یک مادر سرپرست خانوار و یک دانشجو در یک منطقه محروم همه قهرمان‌اند و اصلا هم  تعدادشان کم نیستند.
یک نویسنده در کنار مهارت نوشتن، چه مهارت‌های دیگری هم باید داشته باشد؟
هر مهارتی که تجربه زیسته او را بالا ببرد خوب است. از بافتنی و نقاشی گرفته تا مثلا مهندسی هوافضا. اما اگر منظورتان مهارت تخصصی در حوزه نوشتن است نویسنده باید بلد باشد خوب بخواند. باید تحلیل و نقد بلد باشد. از همه مهم‌تر تسلط به دستور زبان فارسی و داشتن دایره لغات بالا. اگر خودش ویراستاری هم بلد باشد که بهتر.
داستان کوتاه چه جایگاهی در میان کارهای شما دارد؟ فکر می‌کنید این گونه ادبی تا چه اندازه می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند؟ وضعیت رمان در بین خوانندگان ایرانی چطور است؟ شما برای نوشتن بین داستان کوتاه و رمان، کدام را انتخاب می‌کنید؟
من دو مجموعه داستان دارم که هرکدام شامل ده داستان هستند. در ایران داستان کوتاه مخاطب زیادی ندارد. اما آنهایی که به هر دلیلی مجموعه داستان‌های من را خواندند آنها را دوست‌داشتن. خوانندگان ایرانی رمان را ترجیح می‌دهند. نوشتن داستان کوتاه این‌طوری نیست که من بنشینم یک‌مرتبه ده تا داستان پشت‌سرهم بنویسم برای یک کتاب. داستان کوتاه در لحظه‌های خاص خلق می‌شود و نویسنده بعد از بازنویسی آنها را کنار هم می‌گذارد. برای من فرقی ندارد. ولی به‌خاطر بازار بد داستان کوتاه به طور ناخودآگاه رغبت من برای نوشتن داستان کوتاه کم شده است. خیلی وقت است که داستان کوتاه ننوشتم.
متن کامل را در سایت رویداد امروز بخوانید

برچسب ها
نسخه اصل مطلب
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.