شماره 189
درآمد کم شده و خرج زیاد!
«پول را بردار و فرار کن» این یک توصیه جدی است. حتی اگر «موزها»، «در خواب فرورفته» باشند و «عشق و مرگ» به هم رسیده باشند. اینها را میخواستم ادامه بدهم تا شاید چیزی سرهم کنم درباره آثار وودی آلن! اما چون دیدم این سرهم کردنها چندان جوابی نمیدهد و تنها به یک متن بیمعنا ختم میشود، ناامید و دلشکسته درست مانند مرغ داغدیده، سراغ مقام کبابی رفتم و بدون این که به موضوع اشاره کنم دائما از زمینوزمان نمایشگاه کتاب ایراد گرفتم. ایشان هم یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من کردند و گفتند: کدام پایت لنگ میزند که به میللنگ پراید همسایه ایراد میگیری؟! و من از این کنایه و ابهام و جناس هیچچیز دستگیرم نشد که نشد! خلاصه گفتگو با ایشان هم جوابی نداد که نداد! شب که خدمت همسرجان رسیدم و خیلی راحت بهجای کمشدن درآمد و زیادشدن مخارج، ماجرا را از سیر تا پیاز گفتم، همسرجان کتابی را که داشتند میخواندند به من نشان دادند غافل از این که درآمد کم شده و خرج زیاد! و همسر جان گفتند: کتاب گفتوگو با وودی آلن به همت اریک لکس به رشته تحریر درآمده و با ترجمه گلی امامی از سوی انتشارات کتاب پنجره به چاپ رسیده است. این کتاب حاصل دو سال همکاری و مشارکت اریک لکس و وودی آلن و سی و هشت سال نزدیکی و آشنایی آنها است که نتیجه آن فراهم آمدن مجموعهای از گفتوگوها در زمینههای مربوط به فیلمسازی و سینما از ایده، نوشتن، بازیگری، فیلمبرداری، کارگردانی، تدوین و موسیقی متن است. آن چه در اثر حاضر جای گرفته برای خواندهشدن نیاز بهتوالی یا ترتیب خاصی ندارد و عرصهای وسیع و خودآموزنده از زندگی و کار آلن است که چگونگی پیشرفت او بهعنوان نویسنده و کارگردان را نمایان میکند و نشان میدهد که فیلمها و سینمای او چه حرفی برای گفتن دارد و بعد بدون درخواست من و بنا به عادت همیشگی خوب خودشان توضیحات زیر را نیز اضافه کردند چه اضافهکردنی درست مثل اضافهکردن نمک توسط خانم به نیمرویی که آقا از شدت گرسنگی پخته است! اریک لاکس نویسنده آمریکایی است در سال 1966 از کالج هابارت فارغالتحصیل شد و دارای مدرک زبان انگلیسی بود این در حالی است که ما خودمان خیلی فارغالتحصیل زبانهای مختلف ازجمله انگلیسی داریم و چیزهای دیگری گفتند که ذکر آن چندان لازم نیست؛ بلکه اصلا جایز نیست. اما بشنوید از گلی امامی، مترجم این کتاب: گلرخ ادیب محمدی در سال ۱۳۲۱ در تهران متولد شد. بهواسطه شغل پدر در شهرهای مختلفی زندگی کرد و دیپلم خود را در دبیرستان ۲۱ آذر اصفهان گرفت. سپس به تهران نقلمکان میکند و دانشجوی دانشکده هنرهای تزئینی تهران میشود. او سپس به اصرار پدر به آلمان میرود و در مدرسه مترجمی اشمیت مشغول به تحصیل میشود. ۲ سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۴ برای تکمیل دوره تحصیلش در آلمان به انگلستان عزیمت و همان جا با کریم امامی ازدواج میکند و پس از ازدواج راهی ایران میشود. اصلا از این زندگینامهها سرتان را بیرون بیاورید تا برویم با هم بخشی از جملههای کتاب را بخوانیم: خوشاقبال بودهام، استعدادی برای کمدی داشتهام که طی دههها از آن طریق توانستهام زندگیام را تأمین کنم. در همه رسانهها هم کارکردهام نثر، تلویزیون، رادیو، طنز پیشپردهای، برادوی، فیلم در انگلستان، اروپا و امریکا اجرا داشتهام. با فرانسه وحشتناکم. در فرانسه مردم را به خنده انداختهام. این کاری است که بهراحتی میتوانم انجام بدهم. نه این که استعدادم را ارج نگذارم، یا برای قابلیت کمدیام ارزشی قائل نشوم. همیشه فکر کردهام کمدی فوقالعاده است و همواره از کار کمدی و نوشتن آن لذت بردهام. ولی ارجحیتی شخصی دارم و برای درامی موفق ارزش بیشتری قائلم تا یک کمدی موفق.