در مسیر ترقی معکوس
انتخاب امیر قلعهنویی بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی را باید نوعی بازگشت به عقب فوتبال ایران محسوب کرد. فوتبالی که با کی روش پوشت اندازی کرد اما دوباره در مسیری اشتباه افتاد و ظاهرا قرار است به همین منوال ادامه دهد. مسیری که بعید به نظر میرسد تیم ملی را بهجایی برساند. البته سابقه اینگونه عقبگردها البته در فوتبال ایران کم نبوده و نخواهد بود و علت را هم باید در بیبرنامه بودن فدراسیون فوتبال ایران جستجو کرد. فوتبالی دیمی که لحظهای برایش برنامهریزی میشود و هرگز از برنامه بلندمدت خبری نبوده است. از سوی دیگر پروسه انتخاب سرمربی برای تیم ملی ایران حداقل در چند سال اخیر بهاندازهای عجیبوغریب بوده که انتخاب امیر قلعهنویی را هم باید در همین چهارچوب ارزیابی کرد. همانگونه که فدراسیون فوتبال در یک حرکت دور از انتظار از هفت مربی لیگ برتری برنامه خواست و نامهایی در این فهرست جا گرفته بودند که با هیچ متر و معیاری شایسته نشستن بروی نیمکت تیم ملی را نداشتند. تازه برخی مربیان معترض شدند که چرا نام آنها در میان گزینهها نیست. همین موضوع نشاندهنده چرخه معیوب انتخاب سرمربی تیم ملی است که چه ماجراهای که نیافریده است. ازجمله انتخاب ویلموتس با آن غرامت سنگین و یا رفتن سراغ کی روش برای یک دوره کوتاه چندماهه. پروسهای که صدای همه را درآورد و البته پاسخها به این اعتراضها بیش از آنکه روشنگری باشد، سفسطه بود و بس. در این چند ماه گذشته هم دوباره همان تسلسل خستهکننده دوباره آغازشده و تا سرانجام قرعه به نام قلعهنویی درآمد. این در حالی است که در فوتبال روز دنیا و بهویژه تیمهای ملی به فاصله بسیار کوتاهی پس از پایان کار یک سرمربی، جایگزین او مشخصشده و حتی در برخی موارد پیش از پایان کار سرمربی مشغول کار فرد جایگزین آماده آغاز به کار است. بهطور مثال ژاپنیها مدتهاست تصمیم گرفتهاند با مربی بومی کار تیم ملی شان را پیش ببرند و همچنان هم به این سیاست وفادار ماندهاند. پس از جدایی آلبرتو زاکرونی از راس تیم ملی ژاپن پس از جام جهانی 2014 و یک دوره کوتاه فعالیت خاویر آگیره، آنها دو جام جهانی 2018 و 2022 را به مربی بومی به میدان آمدند و کاملا هدفمند کارشان را ادامه میدهند؛ اما در فوتبال ایران که هیچچیز سر جایش نیست نه مشخص است از سرمربی داخلی چه میخواهیم و نه در انتخاب سرمربی خارجی هدف مشخصی را دنبال میکنیم. بهطور مثال اگر در جام جهانی 2022 با یک مربی ایرانی و یا اسکوچیچ نتیجهای جز آنچه اتفاق افتاد پیش میآمد؟ اصلا بازگرداندن کی روش با چه نیتی صورت گرفت که دیگران از پس انجامش برنمیآمدند. حالا هم که قرار است سال آینده به امیر قلعهنویی در جام ملتهای آسیا حاضر شویم همان مشکلات پابرجا باقیمانده است. ازجمله اینکه برنامه سرمربی پیشین استقلال و تیم ملی برای حضور در این رقابتها چه بوده و اصلا قلعهنویی در این سالها چه دست آوردهایی داشته که دوباره سراغ او رفتهایم؟ تنها پاسخی قانعکننده به چنین پرسشها را باید در قالب روزمرگیهای فوتبال ایران جستجو کرد و بس.