گفتگو با زهرا عبدی، نویسنده کتابهای کودک و نوجوان داستان؛
داستان؛ عمیق بودن را یاد میدهد
زهرا عبدی متولد ۱۳۶۳ تهران، دانشآموخته کارشناسی پژوهشگری علوم اجتماعی و نویسنده کتابهای کودک و نوجوان است. از وی تا کنون بیش از هشتاد جلد کتاب کودک و نوجوان منتشر شده است. دراینبین میتوان به مجموعه «قصههای من و رایا»، مجموعه «قصههای کهن فارسی»، مجموعه دوازدهجلدی «شکرگزاری»، مجموعه ششجلدی «قصههای بهیادماندنی»، مجموعه «چهاردهمعصوم»، مجموعه «ماجراهای قطره ریزه»، مجموعه «با ستارهها»، مجموعه «قصههای پیامبر و کودکان» و مجموعه دوازدهجلدی «آشپزخانه پرماجرا» اشاره کرد. ایشان مدیرعامل مؤسسه فرهنگی هنری داستان طلوع جمعه هستند. با هم پاسخ¬های عبدی را میخوانیم:
زهرا عبدی را چقدر میشناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله معرفی کنید، آن جمله کدام است؟
خودم را خیلی کم و دیر شناختم. دیگران به من میگویند: فعال، پرانرژی و عجیب غریب!
شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟ شده است کتابهایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟ چه الگویی را بهویژه به نوجوانان پیشنهاد میکنید؟
زندگی شخصی من پر از ماجرا بوده و هست. هر روز یک ماجرای تازه رخ میدهد، گاه تمام برنامههایم را کنسل میکنم تا بتوانم بحران را مدیریت کنم. هرگز نتوانستم برنامه منظمی برای خواندن یا نوشتن داشته باشم. دوست دارم از مطالعه لذت ببرم. اگر از خواندن کتابی لذت نبرم زود آن را کنار میگذارم حالا چه سفارش استادم باشد چه اثری برگزیدة جشنواره! به نظرم نوجوانان برای انتخاب کتاب مناسب باید کتابهایی را که اساتید ادبیات کودک نوجوان پیشنهاد میدهند، مطالعه کنند.
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
از کودکی شعر مینوشتم و در کانونهای ادبی شعر تهران، عضو بودم. اما یک روز کاملا اتفاقی بهواسطه پیشنهاد دوستم به کلاس داستاننویسی رفتم. با تشویق آثارم توسط استاد و اعضای کلاس، تصمیم گرفتم ادامه دهم.
به نظر شما اولین درس داستاننویسی چیست؟
داستان؛ عمیق بودن را یاد میدهد.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کردهاید؟ چه فرصتهایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار میگیرد؟
برای سایت، شبکههای مجازی، تلویزیون، شبکه پویا، رادیو... مدتها برنامهنویسی و تولید محتوا داشتیم. اما هرگز هیچکدام لذت چاپ اثر در کتاب را ندارند.
داستاننویسی آیا آموزشدادنی هست؟ استادان شما در داستاننویسی چه کسانی بودهاند؟ آن را به کسی هم آموزش دادهاید؟
داستان، مادر همه قالبهای ادبی است. برای نویسندگی باید ساختار داستان را بهخوبی شناخت. باید این شبکه استدلالی را بهخوبی بلد شد. باید داستانهای خوب را خواند. بعد از آن ما یا داستاننویس خوبی خواهیم شد یا میرویم سراغ سایر قالبها. ولی وقتی ساختار داستان را خوب بشناسیم بهخوبی میتوانیم به سایر قالبها مسلط باشیم. من اساتید خوبی داشتم، شاگردان خوبی هم داشتم. تعدادی از شاگردان قدیمیام الان خودشان نویسندهاند و یا انجمن ادبی تشکیل دادند.
نوشتن برای نوجوانان چه فرق اساسی با نوشتن برای دیگر سنها دارد؟ شما کدام را بیشتر دوست دارید؟
نگارش برای این گروه سنی، دقتی بسیار میخواهد. معمولا افراد در این دوره، تمایل دارند آثار بزرگسالان را مطالعه کنند. هر کتابی را نمیپسندند. یک اثر برای اینکه محبوب نوجوانان شود باید از نظر محتوایی و ادبی کیفیت خوبی داشته باشد و به دغدغههای آنها پاسخ دهد..
جایزههای ادبی چه فرصتها و چه تهدیدهایی را برای یک نویسنده ایجاد میکند؟ شما با کدام یک از اینها روبرو بودهاید؟
اگر با نویسندگان بزرگ صحبت کنید، اکثر آنها خواهند گفت: عضویت در کتابخانه، فعالیت در یک انجمن یا گروه ادبی، دیدار با یک نویسنده و یا برگزیده شدن در جشنوارههای کوچک و بزرگ ادبی برای آنها ایجاد انگیزه کرده است. در خانواده من، هیچکسی فرهنگی هنری یا ادبی نبود. برگزیده شدن در جشنوارهها موجب میشد تا بتوانم برای مدتی در کنار اساتید این رشته باشم. این رویدادها تأثیر بسیار خوبی در زندگی من داشتند. دنیای بیکران ادبیات، زندگی من را متحول کرد.
شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
این حرف را قبول ندارم. من ناشران و توزیعکنندگان کتابی را میشناسم که با رصد، شناسایی و تسخیر موقعیتهای مناسب توانستهاند بازار خوبی به دست بیاورند. از طریق انتشارات و کتابفروشی ثروت بسیاری به دست آوردهاند. مخصوصا در زمینه کتاب کودک نوجوان، آمار خوبی در این زمینه وجود دارد. منتها بعضی از افرادی که در پخش کتاب قوی هستند در تولید محتوا ضعیف هستند. بعضی از افرادی که تولید محتوای قوی و با کیفیتی دارند در پخش کتاب، ضعیف هستند. این معادلة ناقص، مخاطب را فراری میدهد. شما مطمئن باشید اگر کتابی باکیفیت، توسط شبکه توزیع مناسب به دست مردم برسد، استقبال خواهند کرد. اگر همانطور که در بعضی مسائل فرهنگی سرمایهگذاری و برنامهریزی داریم دلمان به حال کتاب هم میسوخت، حال و روزگارمان بهتر از اینها بود. بهخاطر پایینبودن سرانه مطالعه، به هر قسمتی از این سیستم، نقد وارد است به جز به مردمش!
جایگاه زنان نویسنده بهویژه در ادبیات داستانی را چطور جایگاهی میدانید؟
نیاز به حمایت دارند. کودکان، نوجوانان، زنان و هرکسی که استعداد و علاقه دارد تا در این زمینه فعالیت کند حق دارد برایش بستری فراهم شود تا به علاقهاش بپردازد. تا به بهترین شکل، استعدادش پرورش یابد و بتواند تولید محتوا داشته باشد. تولید محتوا برای کتاب، روزنامه، سایت، تلویزیون، رادیو و ... حتی یک کانال یا صفحهای مجازی! یک قصهگوی کوچک، بهمرورزمان میتواند جهان تازهای را خلق و به آنسوی مرزها روانه سازد.
برای بیان مفاهیم بلند مذهبی و ملی تا چه اندازه میتوان از ابزارهای هنرهای کلامی مانند داستان استفاده کرد؟
قطعا هر پیامی، هر نکتهای در قالب هنر به مخاطب منتقل شود، تأثیری عمیقتر خواهد داشت و ماندگار خواهد شد؛ از زمان و مکان عبور خواهد کرد، ماندگار و جاویدان خواهد شد. غیر از این دنبال راه دیگری نباشیم!
برای نوشتن یک داستان چقدر پژوهش میکنید؟
برای کارهای دینی قبل از نگارش اثر با اساتید مختلف مشورت میکنم. منابع مرتبط در آن زمینه را میخوانم. بعد از نگارش هم اثر را برای کارشناسان و پژوهشگران مختلف ارسال میکنم و نظراتشان را اعمال میکنم. هر اثر باید در زمینه محتوایی و ساختار ادبی بهدقت مورد بررسی و اصلاح قرار بگیرد.
جغرافیا، اقلیم و زادبوم شما چقدر در کارهایتان دیده میشوید؟
بهترین دوران زندگیام دوران کودکی و نوجوانیام بود که در منطقهای زیبا و سرسبز گذشت. کَن، منطقه پنج تهران. گردش در میان باغها، چیدن تمشک، ماهیگیری کنار رودخانه، چیدن میوههای تازه از درختان سبز، پرورش کرمهای ابریشم... شکار پروانه و ملخ......طبیعت! طبیعت به من درسهای خوبی داد. برای پرورش اندیشه باید در دو مکان مطالعه داشت. کتابخانه و طبیعت! آن روزهای خوش و تجربههای زیبا و دلنشین باعث شده همیشه در سخنرانیها و در آثارم تأکید کنم که والدین کودکان را با طبیعت پیوند دهند و آنها را از این نعمت بینظیر، محروم ننمایند.
شما بیشتر کتاب میخرید یا امانت میگیرید؟
من هیچوقت پولدار نبودم! در کودکی، نوجوانی و حتی بزرگسالی همیشه خودم را به نزدیکترین کتابخانه میرساندم و یکعالمه کتاب امانت میگرفتم. وقتی کودک بودم با خودم میگفتم: آدمی که اینجا را ساخته چهقدر مهربان بوده! اینهمه کتاب را همینجوری اینجا توی قفسهها گذاشته، تا هرکدام را دلم خواست ببرم خانهام!
و سخن آخر
هیچکسی را اذیت نکنیم، حتی خودمان را!
همه قرار نیست نویسنده شوند. اما همه باید کتابهای خوب را پیدا کنند و بخوانند وگرنه ضرر میکنند!