جستجو
رویداد ایران > رویداد > دوستی با حرف های ماندگار

گفتگو با صدیقه محمدجانی، شاعر

دوستی با حرف های ماندگار

صدیقه محمد جانی، دبیر و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی و شاعر ساکن بابل است. از وی آثاری چون «دریا برایم قصه­ها دارد»، «پروانه دلش به عشق عادت دارد»، «کی آفتابی می شوی باران؟»، «سه‌گانی‌ها» و «خالکوبی خیال» منتشر شده است. وی در گفتگوی زیر که با ارجاعات فراوان شعری همراه است نکات جالبی درباره رباعی و سه گانی بیان کرده است. با هم پاسخ­های محمد جانی را می­خوانیم:

صدیقه محمد جانی، دبیر و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی و شاعر ساکن بابل است. از وی آثاری چون «دریا برایم قصه­ها دارد»، «پروانه دلش به عشق عادت دارد»، «کی آفتابی می شوی باران؟»، «سه‌گانی‌ها» و «خالکوبی خیال» منتشر شده است. وی در گفتگوی زیر که با ارجاعات فراوان شعری همراه است نکات جالبی درباره رباعی و سه گانی بیان کرده است. با هم پاسخ­های محمد جانی را می­خوانیم:

 

*صدیقه محمدجانی را چقدر می­شناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله یا یک شعر تعریف کنید، آن جمله  و یا آن شعر کدام است؟

از همان دوران کودکی و نوجوانی  هربار به شکلی، خودآگاهی و خدااگاهی، از دغدغه‌های من بوده و همین دغدغه، مرا از یک طرف به سمت مراقبه و از سویی به  مطالعه‌ طبیعت و کتاب­های مختلف ترغیب می‌کرد و در همین گیر و دار بود که در اواسط نوجوانی متوجه معدنی به نام شعر در وجودم شدم هر چند اعتراف می‌کنم تا کنون در کند و کاو این معدن _آن‌طور که باید و شاید_ نسبتا، سهل‌انگار بوده‌ام. این رباعی هم _که به مناسبت تولدم تقدیم کردم به خودم_ ، پاسخ شعری سوال شما: «یک دامن پاکیزه همه دلبری‌ام/ عطر خوش یاس می‌دهد روسری‌ام/ پیچیده‌تر از تاکم و در طالع من/ یک دهکده سادگی‌ست؛ شهریوری‌­ام»

 

*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟ شده است کتاب­هایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟ چه الگویی برای مطالعه به خصوص برای نوجوانان علاقمند به دنیای ادبیات و شعر پیشنهاد می­کنید؟

مطالعه یکی از بالاترین اولویت‌های من در زندگی، پس از رسیدگی به امور خانه و خانواده و مسائل شغلی است. لذتی که از خرید  کتاب‌های دلخواهم می‌برم شاید در هیچ خرید دیگری احساس نکنم. معمولا بعد از فراغت از کارهای واجب روزانه، مشتاقانه به خانه‌بهشتی‌ _یعنی کتابخانه‌ام_ می‌روم. به نظرم هر کتاب خوب، عصاره چندین سال فکر و احساس انسانی است که به رسالت و گوهر اصیل زندگی‌اش دست‌یافته و حقیقتا، قیمت معنوی هر کتاب، بی‌حساب است. توصیه‌ همیشگی‌ من به شاگردانم که در رده‌ سنی نوجوان هستند، مطالعه‌ کتابهایی است که در کنار لذت مطالعه، چشم‌انداز روشنی  فرارویشان بگشاید و موجب خودآگاهی و در نهایت خداآگاهی گردد. همگان به ویژه نوجوانان حتما باید در خرید و تهیه کتاب با افراد باتجربه‌ و مورد اعتماد مشورت کنند؛ چون هر کتاب حکم یک دوست را دارد؛ دوستی با حرف­های ماندگار!

 

*دوره کودکی و نوجوانی شما چقدر با کتاب همراه بود؟ چه کتاب­هایی را بیشتر می­خواندید؟ در این دوره چه بازی­هایی می­کردید؟ از بین بازی­ها و کتاب­ها، کدام یک در شخصیت آینده شما تاثیرگذارتر بودند؟

دوران کودکی من در خانه‌باغی بسیار وسیع در یکی از روستاهای سرسبز و  زیبای بابل، سپری شد که توصیفاتش را در برخی از  شعرهایم آورده‌ام. انگار سال­ها در متن یک شعر ناب و شاهکار، زندگی کرده‌ام و همیشه از این بابت شاکر خداوندم. در کودکی‌ مطالعاتم از حد کتاب­های درسی فراتر نرفت؛ در عوض بعد از درس و مدرسه  انواع بازی‌های گروهی دخترانه (عروسک‌بازی، لی‌لی ، کِشت‌بازی، تسبیح‌بازی و...)، مانوس شدن با جزئیات طبیعت روستا  و... در واقع نوعی مطالعه عملی برایم بود که در ناخودآگاهم ثبت و ضبط شده است و بعدها فهمیدم این کارها چقدر در افزایش تمرکز موثر بوده‌اند. اما در نوجوانی بیشتر کتاب¬های برادر بزرگترم را _که دانشجوی علوم اسلامی و به ادبیات نیز علاقه‌مند بود_ می‌خواندم و این خود زمینه‌ساز آشنایی‌ام با علوم مختلف دینی و تاریخی و ادبی از همان ابتدای نوجوانی شد.

  

*رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ حضور و ارائه اشعاراتان در این فضا را چقدر تجربه کرده­اید؟ این فضا چه تهدیدها و فرصت­هایی برای یک شاعر و ترانه سرا دارد؟

اولین شعرهای قابل چاپ در مجله‌  اطلاعات  هفتگی را در اواسط تا اواخر نوجوانی گفتم. پس از ازدواج در سن ۱۹ سالگی به دلایلی متاسفانه به تدریج شعر از متن زندگی‌ام به حاشیه کشیده شد و هرچند همچنان پناهگاه خلوتم بود اما  سالها  از این خلوت بیرون نیامد. تا این که سال ۹۰ برای نوشتن مقاله و  پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشد، ناگزیر شدم گشت‌و‌گذاری در فضای مجازی داشته باشم.. و در این گشت و گذارها، شعر از نهانگاه وجودم پرده‌ها را کنار زد و هوایی تازه کرد...فضای مجازی، فضایی پر از ابهام و گاه باتلاق‌گونه است که محتاطانه باید در آن قدم برداشت.  اما در مجموع  برای من  بسیار مبارک بوده و تجربیات  شیرینی  که در این ده‌ سال و اندی از این فضا کسب کرده‌ام بسیار بیشتر از تلخی‌هایش هست و از مهم¬ترین برکات این فضا برایم آشنایی با شاعران مطرح کشوری و شعرهایشان و همچنین دسترسی آسان  به  مقالات ادبی و کتاب­های ادبی الکترونیکی و صوتی و شرکت در دوره‌های آنلاین ادبی و پرورش افکار از جهات مختلف و... بوده است. از آسیب‌های مهم فضای مجازی برای همگان، غرق شدن در این فضا هست تا حدی که برخی آن­چنان در نقاب‌های مجازی گم می‌شوند که اگر خود واقعی‌شان را در آینه‌ای ببینند،  نمی‌شناسند!  و اگر روزی، هفته‌ای، ماهی به این فضا دسترسی نداشنه باشند احساس پوچی عمیق می‌کنند و این است آن تهدید جدی!

خوشبختانه  آگاهانه هرازگاهی از این فضا دور می­شوم تا همواره چتر من بر سر این فضا گشوده باشد نه بالعکس!

 

 

*شما سراغ شعر رفتید یا شعر سراغ شما آمد؟

در سال دوم  دبیرستان  دبیر ادبیات باتجربه‌ای  داشتیم به نام آقای بهروز  کیایی. گاه در کلاس شعری از دیوان شعرا یا مجله اطلاعات هفتگی را می‌خواند و من به تدریج احساس کردم تمام وجودم منتظر دقایقی است که این استاد، شعری از مجله یا کتابی بخواند...یک روز چند بیت شعر دست و پا شکسته نوشتم و به دبیرم نشان دادم که بسیار تشویقم کرد و از آن پس  مجله و کتاب شعرا را در اختیارم قرار می‌داد و من بیشتر آن شعرها را در دفتر، یادداشت می‌کردم که چندین دفتر شده بود.  به تدریج به تشویق همین دبیر، اشعارم را برای مجلات و برنامه‌های رادیویی می‌فرستادم و از بازنشر آن‌ها بی‌نهایت لذت می‌بردم. با این توضیح مختصر فکر می‌کنم شعر در من وجود داشت و کائنات هوشمند الهی نشانه‌هایی برای ردیابی آن در جهان بیرون قرار داد تا من پی به وجودش ببرم. جهان، آینه‌ تمام‌نمای وجود ماست.

 

 

*از میان رنج، مرگ و عشق کدام بیشتر در اشعار شما دیده می­شوند؟

شعرهای من موضوعات متنوعی را در بر می‌گیرد ولی از بین سه‌کلیدواژه‌ مطرح شده  در سوال شما، عشق در مفهوم عام آن، بسامد بیشتری دارد: «عشق چون با واژه، بازی می‌کند/ می شود شعری شگفت؛/ می‌توان با آن جهانی را گرفت».

 

  

* تجربه و سرایش شعر در قالب­های متفاوت چه امکان­هایی را در اختیار شاعر قرار می­دهد؟

گذشته از این که شعریت هر اثر، جدا از نوع قالب آن، بررسی می‌شود؛ هر قالب شعری خواه ناخواه ظرفیت‌های متفاوتی از جهت موضوع، لحن و کلیدواژگان، در اختیار شاعر قرار می‌دهد و به شخصه، فکر می‌کنم در حالت کلی هیچ قالب شعری بر دیگری برتری ندارد؛ اما به نظر می‌رسد از گذشته تا امروز،  در برخی قالب‌ها مثل _غزل و رباعی_ شعرهای به بادماندنی‌تری تا کنون سروده شده است که بر سر زبان‌ها مانده است. معمولا شاعرانی که در سرایش، قالب‌های مختلفی را  تجربه می‌کنند به تدریج  در یک قالب، بهتر از قالب‌های دیگر، می‌درخشند و شناخته می‌شوند و این برمی‌گردد به ویژگی‌های خلقی، شخصیتی و تجارب ادبی آن شاعر.

 

*چیزی به نام شعر سفارشی و شعر بازاری هم وجود دارد؟

مبحث جوششی یا کوششی بودن شعر یکی از مباحث مهم در نقد ادبی است که منتقدان نگاه‌های متفاوتی نسبت به این دو مقوله دارند اما مسلم است که در خلق هر اثر ناب هنری، به ویژه ادبی، کشش و  جوشش و کوشش به ترتیب، بسیار  موثرند. حتی شاعری مثلا مولوی که گفته می‌شود اکثر شعرهایش در حالت خلسه و بی‌خودی سروده شده،  قطعا نتیجه‌ خودسازی‌هایی‌ست که قبل از آن حالت، در خود نهادینه کرده بود. بنابراین در بین شعرهای سفارشی یا بازاری هم  گهگاه شعرهایی عالی و ماندگار سروده شده‌اند که معمولا در جشنواره‌ها و فراخوان‌های ادبی، اتفاق می‌افتد و شاعر ناگزیر است با توجه به موضوعات ارائه شده با تلفیقی از تجربیات ناخودآگاه و خودآگاهِ ادبی خود، شعرهایی بسراید.  واضح است که قوی یا ضعیف بودن شعرها، بیشتر بر می‌گردد به تجارب ادبی شاعر، نه سفارشی بودن موضوع آن. شعر یک هنر ادبی است و تا حدود بسیاری ذاتی؛ اما شاعر برای ورزیده شدن و خلق اثر ادبی باید ممارستِ مدام داشته باشد و این جز به صرف وقت زیاد، ممکن نیست. اما در پاسخ به سوال "دلیل ایجاد فرصت شعرهای سفارشی و بازاری چیست؟" باید گفت:عدم حمایت درست و اصولی هنرمندان این وادی.

متاسفانه در بین هنرها، شاعر  کمترین حمایت مالی را دارد و این به تنهایی کافی است که بسیاری افراد به این استعداد خود از همان ابتدا تا همیشه، بی‌توجه شوند. لازم به ذکر است که از معدود حمایت‌های اندک مالی که گهگاه شامل حال شاعران می‌شود، شرکت در همین فرخوان‌ها و جشنواره‌هاست. شایسته است. مسئولین ذی‌ربط، حداقل برای چاپ آثار خوب ادبی و...،  حامی مالی نشر کتاب مولفین باشند.  وضعیت نشر و ناشران کتاب به گونه‌‌ای است که چشم‌انداز دلخواهی فراروی مولفین کتاب گشوده نیست.

 

  

*چه ضرورتی برای وجود و حضور و سرودن شعر به زبان­های محلی به جز فارسی وجود دارد؟ خودتان هم به زبان محلی شعر می­گویید؟

هر یک از واژگان در هر زبانی به تنهایی، دنیای در خود دارد که نویسندگان و شاعران آن زبان، بیش از دیگران به رموز آن آگاهند و هر جمله‌ ناب  و هر شعر زیبایی که در یک زبان خاص، گفته یا سروده می‌شود، باعث ماندگاری آن زبان می‌شود زیرا بهترین ترجمه‌ آن جمله یا شعر، در بیان حق مطلب، ناتوان است.  چندی پیش در مقاله‌ای خواندم که برخی از ادب‌دوستان در دیگر  کشورها، زبان فارسی را آموختند فقط برای این که از خواندن  شعرهای شاعران مطرح ایرانی مثل حافظ شیرازی به زبان اصلی لذت ببرند و همین اشتیاق، در ما مسلمانان فارسی‌زبان نیز نسبت به زبان عربی برای درک و لذت  بیشتر  از آیات و مفاهیم قرانی پیداست. با این مقدمه فکر می‌کنم وجود و حضور شعر محلی، قطعا برای ماندگاری زبانِ بسیار  شیرین و پر‌راز و رمز اجدادی‌مان، ضرورت  بسیار دارد. متاسفانه خودم تبحری در این زمینه ندارم اما از خواندن به ویژه شنیدن شعرهای محلی بسیار لذت می‌برم.

 

 

*چرا سراغ رباعی رفته اید؟ دنیای رباعی چه چیزهایی دارد؟

رباعی از قالب­های اصیل ایرانی هست و وزن و آهنگی دلنشین و آسمانی  و هماهنگ با ذکر لا حول و لا قوه الا بالله، داشته و موضوعات مختلفی را  _از جمله فلسفه، حکمت، عشق، زندگی  مرگ و... _ به زیباترین شکل، در بر‌می‌گیرد. البته در بیشتر  دیوان‌های شاعران گذشته رباعیات در بخش آخر کتاب آمده و به نظر اولویت آخر داشته است؛ اما با گذشت زمان برخی از همان رباعیات به حافظه‌ جمعی سپرده شده است. یا فیلسوف و منجم و ریاضیدانی مثل خیام نیشابوری با تعداد اندک رباعیات، در فهرست شاعران مطرح ایرانی قرار گرفته‌است. اشتیاقم نسبت به این قالب از همان ابتدای سرودن شعر بود چون  خواندن رباعیات شاعران قدیمی مثل خیام و معاصران از جمله جناب آقای جلیل صفربیگی و بیژن ارژن و ایرج زبردست  مرا بسیار به وجد می‌آورد و هر بار  شوق و ذوقم را نسبت به این قالب شعری بیش از پیش برمی‌انگیخت. و بسیار خوشحالم که فرصتی دست داد و  در سال‌های اخیر در محضر آقای صفربیگی بسیار آموختم و بیشتر با راز و رمزهای رباعی و جهان‌بینی ادبی این رباعی‌سرای مطرح معاصر آشنا شدم.

 

*سه گانی چه نوع شعری است؟ بیشتر برای مضامین خاصی از آن استفاده می شود؟ از کی بین شاعران ما استفاده شده و آینده این نوع قالب را چطور می بینید؟ به نوعی معادل هایکو در ادبیات فارسی به حساب می آید؟

علاوه بر قالب‌های رباعی و دوبیتی و مثنوی که با توجه به پیشینه‌ کهنشان، خاص ادب فارسی‌ است، قالب کوتاه نوظهور سه‌گانی نیز پیشینه‌ای  بس کهن در خسروانی‌های دوره ساسانی دارد که البته چون بذری از پس قرن­ها به دست پژوهشگر و مبدع ادیب آقای دکتر علیرضا فولادی بازپروری و شکوفا شده ‌و با بوطیقایی مفصل و کاربردی در سال ۱۳۸۹ به جامعه‌ ادبی ایران معرفی شده و در مدت‌زمان کمی توجه شاعران بسیاری را به خود جلب کرده است.  قالب سه‌گانی، در فرم بیرونی و درونی، گستردگی و  تفاوت‌های آشکار با نمونه‌های معدود برجای مانده‌ خود از خسروانی‌ها و حتی نوخسروانی‌های زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث دارد. قالب سه‌گانی در فرم بیرونیِ شکیل، با سه‌مصراع یا سه سطر، در طرح قافیه‌های متنوع، در شاخه‌های کلاسیک و نیمایی و سپید سروده می‌شود و مانند قالب رباعی  معمولا در سطر سوم کوبشی و بسته است و از اصول مهم این قالب، کشف و اتفاق شاعرانه، برابری صورت و معنی و برخورد میان عاطفه و تفکر است که سه‌گانی را از شعرهای کوتاه، تغزلی و توصیفی صرف، جدا می‌سازد.  کتاب "بوطیقای سه‌گانی و مسائل آن" از جناب دکتر علیرضا فولادی، از انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، بهترین منبع برای آشنایی با این قالب اصیل است. در مورد فرق سه‌گانی و هایکو، همین بس که هایکو، یک قالب شعری اصیل ژاپنی است و سه‌گانی یک قالب شعری تازه با پیشینه‌های اصیل ایرانی؛ همچنین  از لحاظ فرم درونی و فرم بیرونی بسیار متفاوتند و مهم‌ترین تفاوت هایکو و سه‌گانی، جهان‌بینی این دو است. جهان بینی هایکو، جهان‌بینی بودایی است در حالی که جهتن‌بینی سه‌گانی، اشراقی و بر پایه‌ مکاشفه و حادثه و حکمت. البته به شخصه از خواندن  هایکوهای زیبا از شاعران جهان و ایران، بسیار لذت می‌برم؛ چرا که هر گلی، بویی دارد. چند نمونه از سه‌گانی‌هایم: «تا درخت آواز می‌خواند/ با صدای بلبل و قمری،/ می‌توان لبخند زد عمری.» و «تاریک شد از دود/ رنگین‌کمانِ آرزوهامان؛/ کی آفتابی می‌شوی، باران؟» و «کُنج عُزلتش، مرداب/ زاهدانه در فکر است،/ چشمه، دائم‌الذکر است!» و «آرزویم بوسه بر دریا،/ بارشی پیوسته در جانم،/ تکه‌ابری در بیابانم.» و «با هزار غصه می‌فروشد/ خنده‌های بسیار،/ گل‌فروش سیار».

 

 

 

* مجموعه رباعی« پروانه_دلش_به_عشق_عادت_دارد» شامل چند رباعی است؟ این رباعی‌ها با چه موضوعاتی سروده شده اند؟ درباره این اثر اگر نکته خاصی هست، بفرمایید؟

مجموعه رباعی "پروانه دلش به عشق عادت دارد" اولین مجموعه رباعی من در سال ۱۳۹۵ با مقدمه‌ای از شاعر، پژوهشگر، مترجم و منتقد توانمند، آقای پرویز حسینی، در ۷۰ صفحه و ۱۱۰ رباعی منتشر شد .رباعیات این مجموعه دارای موضوعات مختلفی از جمله عاشقانه، طبیعت و مسائل اجتماعی  است.دو رباعی از این مجموعه رباعی:«آرام نشسته در خودش، سرگردان/ شاید برسد برای او یک مهمان/ با دیدن ابر و نم‌نمش، گفت کویر:/ به به! چه عجب از این طرف‌ها، باران!» و «باران و بهار و جلوه‌ای از کاشی/ لبخند بزن میان این نقاشی/ پروانه و بلبل شدنت آسان است/ وقتی به زبان گل مسلط باشی»

 

 

* خیال خود را کی خالکوبی کردید که مجموعه رباعی خالکوبی_خیال متولد شد؟

رباعیات مجموعه رباعی خالکوبی خیال، گزیده‌ رباعیات سال‌های ۹۴ تا ۹۹ است در ۱۱۱ صفحه و ۱۸۶ رباعی،  با گزینش و مقدمه استاد محترم آقای جلیل صفربیگی که در سال­های اخیر در محضرشان بسیار آموختم و در خالکوبی‌هنری و ادبی خیالاتم بهره‌ها بردم. پیشنهادم به دوستداران شعر به ویژه رباعی این است که در کارگاه آموزشی ایشان شرکت کرده و از تجربیات ناب و کاربردی‌شان بهره‌ها ببرند.چند رباعی از این مجموعه:

«از عطر گل و شکوفه‌ها عکس بگیر / از نغمه‌ی سار خوش‌ادا عکس بگیر / لبخندزنان قدم بزن در باغت / گهگاه تو نیز با خدا عکس بگیر» و « چون بارش برف، بی‌صدا می‌خواند/ یا مثل نسیم، بی‌هوا می‌خواند/ من عاشق زندگی...ولی می‌شنوم / هر مویرگ مرگ، مرا می‌خواند» و «هی همهمه، صحنه‌سازی گنجشکان/ عشق و طرب مجازی گنجشکان/ پاییز شد و باز تماشا دارد / باران و درخت‌بازی گنجشکان» و «حال تو که از نبودنم بد می‌شد/ افسوس که باورم...نه! شاید می‌شد/ بوسیدی و "شب‌به‌خیر!"  گفتی از دور/ بی تو شب من، به خیر باید می‌شد؟» و «خوب است که گور مردگی را بکنی / از زندگی دوباره‌ای دم‌ بزنی/ با این همه باید و نباید به کجا...؟/ تابوت‌شکستن است تابوشکنی» و «موهای قشنگ مشکی‌اش را مش کرد / با سایه‌ی چشم، ترک آسایش کرد / شک نیست غمی عمیق در دل دارد / هر وقت زنی، غلیظ، آرایش کرد» و «چون باور زرد برگ‌ها، افتادیم/ دلسردتر از تگرگ‌ها، افتادیم/ دیدیم که زندگی ندارد حرفی/ در خانه‌ی سالمرگ‌ها، افتادیم»

 

 

*اگر قرار باشد تنها یک شعر از اشعار خود را برای نمونه نقل کنید، آن شعر کدام است؟

در آینه‌ هر شعر از شعرهای یک شاعر، می‌توان بخشی از وجودش را با روحیات خاص در زمان و مکان خاصی به نظاره نشست. گاه پیش آمده تحت‌تاثیر شنیدن یا دیدن ماجرای زندگی  دوستی یا همنوعی شعری گفته‌ام و ظاهرا ربطی به زندگی من نداشت؛ ولی قطعا  آن واقعه تلنگری به ناخودآگاهم زده  و شعرِ سروده شده،  پرتوی از عمق وجودم بوده است، چرا که همه‌ ما انسان‌ها چون رشته‌ تسبیحی به هم مرتبط و جلوه‌گر درون همیم. اما در  این رباعی بیشتر زندگی می‌کنم: «از بندگی‌ام مگر چه دادم به خدا؟/ خود را چه قشنگ، وانهادم به خدا / سرمایه‌ام از حیات، تنها عشق است/ در دست هزار غصه، شادم؛  به خدا!»

 

 

*شما دو مجموعه سه گانی دارید. یکی مجموعه سه گانی « کی_آفتابی_می‌شوی_باران؟» و دیگری   «سه‌گانی‌ها». چه کسانی و چه عناصری بیشتر در این دو مجموعه دیده می شوند؟

اولین مجموعه سه‌گانی‌ام با نام « کی‌آفتابی می‌شوی، باران؟» در ابتدای سال ۱۳۹۵ با مقدمه آقای پرویز حسینی در ۷۰ صفحه و ۱۱۰ سه‌گانی منتشر شد. که موضوعات سه‌گانی در این مجموعه نیز مانند مجموعه رباعی، متنوع است. چند سه‌گانی از این مجموعه: «رفتی و جای تو را پر کرده‌است،/ یک رفیق ماندگار:/ "انتظار".» و «ابر دریا را هراسان می‌کند؛/ بعد می‌گوید که شوخی کرده‌است؛/ صورتش را بوسه‌باران می‌کند» و «در وسعت لبخند تو هر صبح/ تکرارها زیباست؛/ غم هم کنارت بارها زیباست» و «روح ما بدون عشق،/ در کنار جاده‌های دوردست،/ کودکی رهاشده‌ست.». البته در اولین کتابم با عنوان  «دریا برایم قصه‌ها دارد» نیز حدود ۱۱۰ سه‌گانی در کنار قالب­های دیگر ادبی، ثبت شده است. یک مجموعه سه‌گانی هم آماده‌ چاپ دارم که ان‌شاءالله با بهبود وضعیت نشر، به چاپ خواهم رساند.

 

 کتاب «سه‌گانی‌ها»، گزیده‌ سه‌گانی ۱۲۸ سه‌گانی‌پرداز، با همراهی جناب دکتر علیرضا فولادی و شاعر و  ناشر محترم نشر اورازان، آقای محسن چالاک، در ۱۸۲ صفحه، در سال ۱۳۹۷ منتشر شد. در این کتاب، سه‌گانی‌های بسیاری از شاعران خوشنام، مثل دکتر علیرضا فولادی،  دکتر بهادر باقری، دکتر محمدرضا روزبه، دکتر محمدرضا راثی‌پور، دکتر امیرحسین بهمنی، دکتر اصغر علی‌کرمی عباس خوش‌عمل کاشانی،  بهمن نشاطی، سعید سلیمانپور ارومی، احسان پرسا، سیدحسن سعیدزاده، جعفر صالحی، بابک حسین‌زاده برجویی، نادر عبدالوند،  عارفه دهقانی،  کبری موسوی قهفرخی، مرضیه اوجی، ، پاییز رحیمی، الهه تاجیک‌زاده و زهرا سالاری، صفیه قومنجانی و... به چشم می‌خورد. چند سه‌گانی از این مجموعه را اینجا می­آورم: «می‌توان یک پسته بود،/ پاسخی کوبنده داد؛/ گاه باید پاسخی با خنده داد» از دکتر علیرضا فولادی و «با آن که می‌داند / خشکیدنش حتمی‌ست،/ لبخند پیغام گل ختمی‌ست.» از دکتر بهادر باقری و «بیش‌فعال شدی!/ تو عجب زلزله‌ای هستی مرگ!/ سر جایت بتمرگ!» از دکتر امیرحسین بهمنی و «زندگی را زندگی/ پاکسازی می‌کند؛/ مرگ دارد نقش بازی می‌کند»  از سیدحسن سعیدزاده(صهبای بیدگلی)/ «در ففس، بی‌حال بودن تا به کی؟/ای قناری! نغمه‌ای!/ لال بودن تا به کی؟» از بهمن نشاطی و «می‌خواند: دنیا را پر از غم کن/ گفتم: چرا؟ آقای راننده!/ لطفا صدای ضبط را کم کن. » از دکتر اصغر علی کرمی و «کم‌کم خطوط چهره‌ها از یاد مردم رفت؛/ دستانمان از عشق شد کوتاه؛/ لعنت به گوشی‌های ناهمراه!» از پاییز رحیمی و «هر تکه از دلم پی عشقی رفت؛/ چشمان من که عامل این کارند،/ شاهان بی‌کفایت قاجارند.» از کبری موسوی قهفرخی و  «می‌رود با سری که پایین است؛ زیر لب دلشکسته می‌گوید:/ جیب خالی، چقدر سنگین است!»  از صدیقه محمدجانی  و  «طرح یک لبخند را بر صورتم بنشان!/ چهره‌ام را تازه کن، هر چند سرپایی!/ آه! ای جراح زیبایی!» از الهه تاجیک‌زاده آریایی  و "گاه می‌آمد و گاه می‌رفت؛/ خوب شد نیست؛/ روی اعصاب من راه می‌رفت. از صفیه قومنجانی  و «یک سوال بی‌جواب:/ این چه نوع عاشقی‌ست؛/ با تو در عذاب و بی‌تو در عذاب؟ » از زهرا سالاری  و... .

برچسب ها
نسخه اصل مطلب
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.