جستجو
رویداد ایران > رویداد > یک نفر که بهتر از امیرعلی اکبری بود را در ترکیه کشتند

یک نفر که بهتر از امیرعلی اکبری بود را در ترکیه کشتند

فعالیت MMA در ایران رسمی شد و نخستین مسابقات رسمی این رشته هفته اول بهمن در قالب مسابقات قهرمانی کشور برگزار شد.

ریحانه اسکندری: خردادماه سال1396 بود که وزارت ورزش و جوانان فعالیت ورزش MMA را در ایران ممنوع کرد. این اتفاق پس از حضور ورزشکاران ایرانی در مسابقات مختلف که فیلم کتک‌خوردن آنها بازتاب بسیاری در ایران داشت، رخ داد. در واقع وزیر وقت راحت‌ترین کار را انتخاب کرد نه درست‌ترین کار را! او به‌کل صورت ‌مسئله را پاک کرد تا پس از حدود5 سال وزارت ورزش بار دیگر مجوز فعالیت این رشته را در ایران صادر کند. امید نوروزی فردی است که زحمت زیادی برای شناخته شدن این ورزش و مسابقاتش در ایران کشید. با هم بعد از برگزاری اولین دوره مسابقات رسمی MMA به گفت گو با او و یکی از بهترین شاگردهایش در این ورزش پرداختیم که آن را در زیر می خوانید:

از رزومه خودتان شروع کنید، در ایران وقتی نام MMA می آید همه می گویند علی اکبری و سجاد غریبی، از خودتان بگویید.

راجع به سجاد غریبی اصلا نباید صحبت کرد، صحبت کردن در مورد سجاد غریبی به غیر از این که شان ورزش را زیر سوال می برد هیچ چیز دیگری ندارد. به غیر از فوتوشاپی بودن اصلا ورزشکار نیست، اصلا رزمی کار نیست. باز حداقل علی اکبری چند بازی خوب داشته است، از ۱۰ یا ۸ بازی دو بازی خوب داشته است. ولی اصلا اسم مبارز برای سجاد غریبی نیست. هیکل بزرگش هم به درد نمی خورد. بازی اش مشخص است، رویش را آن طرف می کند و مشت می خورد. دیگر تکلیف این روشن است. ما سال ۸۵ که MMA وارد ایران شد که ممنوع هم بود، تمریناتمان را شروع کردیم. یک باشگاهی در فدراسیون بود، یک تیم از ارمنستان دعوت کردند که MMA کار بودند، یک نفر که بازی عالی داشت را هم با خودشان آوردند که همه را زد. به من گفتند تو هم بازی کن.

یک نفری 10نفر را زد؟

بدون تعارف همه را شکست داد، حالا با شیوه های مختلف. من با او بازی کردم و در سه راند حرفه ای شکستش دادم، دماغش هم شکست و حسابی آسیب دید. آن جا من به ارمنستان برای مبارزه دعوت شدم. اولین مبارزی که از ایران برای مبارزه به خارج از ایران دعوت شد من بودم. آن زمان اصلا MMA کاری در ایران نبود، با سند و مدرک می توانم ثابت کنم من اولین نفری بودم که به خارج از ایران برای مبارزه رفتم. 10 سال در ارمنستان بازی کردم، جوایز زیادی گرفتم و بعد رفتم در مالزی بازی کردم. بعد از مالزی دوباره برای بحث برگزاری مسابقات به ارمنستان برگشتم.

اولین رشته شما چه بود؟

من سال ۷۰ وارد کنگ فو شدم، بعد تکواندو، بعد شیتوریو، بعد سال ۷۸ وارد کیک بوکس شدم و بدون غرور همه را بردم.من شاگرد استاد مالکی بودم و خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم.

برگزاری این مسابقات چه قدر سخت بود؟

یک عده آدم های سودجو که زیرزمینی مسابقه می گذارند دنبال سود هستند. در یک باغ مسابقات را برگزار می کنند و یک ورودی می گیرند. ما ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون بدون اسپانسر هزینه کردیم. اسپانسر که دوست خودمان هم هست در جایزه به ما کمک کرد. یکی از دوستان به ما لباس داد. یکی هم آبمیوه داد و یک مبلغ جایزه که بچه ها ترغیب شوند. بازخورد ها ۹۰ درصد خوب است، ولی 10 درصد آدم را زده می کنند. البته من مثل کوه پشت این کار هستم مگر این که من را بکشند. هر کاری می کنم که این بچه ها به آن شرایط سابق بر نگردند. در مسابقه خود من آمدند به بازیکن من پیشنهاد مبارزه دادند. حتی برای یکی کارت بازی در عراق چاپ کرده بودند. چرا باید بروند عراق؟ کشورهای حرفه ای مثل روسیه و ارمنستان این ها را ندارند. ولی کشوری مثل عراق می آید برای دیده شدن این بازی هارا راه می اندازد. چرا باید مبارز ایرانی آن جا برود؟ من به مبارز خودم گفتم که اگر خوب باشی من خودم تو را به جایی معرفی می کنم که قرارداد ببندی پول درست بگیری. چرا جایی بروی که قرص و دارو می دهند و می کشند؟ مجبورت می کنند ببازی و خیلی از این اتفاقات که می افتد. من خیلی زحمت کشدیم.من با گریه برای شاگردانم از گذشته می گویم. این زحماتی که کشیدم برای این است که این بچه‌های دهه ۷۰ یا ۸۰ سختی من را نکشد. این بچه ها چیزهایی که ما تجربه کردیم را نمی توانند تجربه کنند. من می خواهم این جا رشد کنند و بعد بروند در چهارچوپ مبارزه کنند و اصلا ببازند. ممنون از بچه های رسانه که باعث شدند این بچه ها دیده شوند و عکس هایشان را پخش کردند. این ها لذت می برند. مگر این بچه ها از فوتبالیست ها چه کم دارند؟ این هم یک رشته ورزشی است و نباید به آن ظلم شود چون این بچه ها زمین خورده هستند. همین که بچه ها دیده شدند کافی است. یک عکس از ما نبود، نیت ما همین بود که بچه ها دیده شوند و یک عکس داشته باشند نشان مادرشان بدهند. ما مبارز از ۱۷ سال داشتیم تا ۴۰ سال. فکر کنید وقتی تصاویر خودشان را می بینند چه قدر کیف می کنند. ما به قصد خودمان رسیدیم.

استقبال اسپانسر ها خوب است؟

یواش یواش داریم با شرکت ها صحبت می کنیم. برای شرکت های بزرگ هم چیزی نیست و باعث می شود بچه ها انگیزه بگیرند. برای اسپانسر هم بازخورد دارد. مبارز هم ذوق می کند.

در این رشته شریط بندی هم می شود؟

نه اصلا، با اطمینان می گویم. از کسی هم نمی ترسم. من نمی گذارم این اتفاق بیافتد. مگر حیوان اند که این کار را با آن ها بکنند؟ خودشان اگر می کنند گناهشان با خودشان است. ولی من برگزار کننده اگر کاری کنم که روی مبارز شرط بسته شود در معرفت و شخصیتم نیست. ما می توانیم جلویش را بگیریم، این طور که تمیز نگه داریم و اجازده ندهیم هر کسی وارد شود. کسی اگر در خانه اش شرط بندی می کند به ما مربوط نیست.

من شاگرد دارم از کوچه و پس کوچه های زاهدان می آید و شب بر می گردد. سپهر ترغیبی شاگرد من پدرش فوت کرده است و خودش از مادر و خواهرش مراقبت می کند. من نمی خواهم این ها مثل من سختی بکشند و به جایی برسند. همین که ورزش کنند بس است. من بچه بودم بلال می فروختم . برای این جوان ها اگر سختی از یک حدی بیشتر شود دیگر نمی توان آن را جمع کرد. این ها مثل بند ناف به من وصل هستند. بند اگر پاره شود یا مشکل جامعه می شوند یا خودشان را نابود می کنند. من مربی یک وظیفه تربیت جسمی دارم، یکی هم روحی است. من در کلاس هفته ای یک ساعت حرف می زنم. می گویم ورزش را دور بریزید و با هم درو دل می کنیم. با من رفیق هستند. مربی و شاگردی خیلی وحشتناک است و در تمرین بسیار بد اخلاق ام. ولی بیرون از اینجا تا مشکلی پیش می آید به من زنگ می زنند. این نسل را باید این طوری حمایت کرد. دولت مردان اگر می خواهند برای دهه ۸۰ کاری کنند باید مغز و تفکر آن ها را ببیند. این ها دیده شدن می خواهند، پول نمی خواهند. سرانه ورزش ایران پایین ترین حد ممکن است و هزینه درمان بسیار بالا است. چون پیشگیری نمی کنیم و به زبان می گوییم ورزش برای سلامتی خوب است. اگر همین درآمد درمان به ورزش تزریق شود همه چیز درست می شود. جسم به سختی مریض می شود این روح است که مریض می شود. در خارج از کشور یک جوان یک مدال می گیرد بعد رئیس جمهور تقدیر می کند این جا می گویند وحشی بازی است. من ناراحت هستم و حلال نمی کنم کسانی که راجع به بچه های ما این ها را می گویند. یک سری کامنت ها را خواندم. خیلی کم بود ولی همان ۲۰ نفر را من می گویم، این ها فراستی هستند، علم ندارند و فیلم را ندیده اند، می گویند مخالفند. این ها کسانی هستند که هیچ جا دیده نشدند و آویزان هستند، می آیند این طور نظر می دهند.

این ها ورزشکار را دل سرد نمی کند که برود؟

کسی که قلبش برای وطن بتپد می رود خارج ورزش‌اش رامی کند پول را می گیرد و بر می گردد. کسی که می رود انتخاب خودش است.

حریف ها چه طور مشخص می شوند؟

بر اساس وزن است. مثلا این جا در این وزن کسی قهرمانی می شود و می رود با کسی که در همان وزن در شمال قهرمان شده است مبارزه می کند. بحث سطح هم است که باید هم سطح باشند و تعداد برد ها و بازی ها چه طور بوده است که به اصطلاح چیکن نشود و یک طرف نابود شود. این کاری که انجام شد کار بزرگی بود و بزرگ ترین کار در ایران بود. ریاست فدراسیون هم گفتند. الان یک ایران می خواهند بازی کنند.

سپهر ترغیبی مبارزی که آرزوهای بزرگی دارد

دوست دارم در اوج بمیرم

 یک نفر که بهتر از امیرعلی اکبری بود را در ترکیه کشتند

شما از کجا شروع کردید؟

من قبلا از ۱۳ سالگی تا ۱۸ سالگی بوکس کار کردم. بعد در این مدت در فضای مجازی استاد نوروزی را دیدم، تحقیق کردم و گفتم می خواهم به باشگاهشان بروم که متاسفانه نشد. مشکلاتی برای من پیش آمد که نرسیدم. در ۱۸ سالگی دیگر گفتم باید برای زندگی ام کاری بکنم. رفتم به باشگاه استاد نوروزی و خیلی از تمریناتشان خوشم آمد. من از ۴ سالگی بازی های MMA را می دیدم و خیلی دوست داشتم. ولی خب در آن سن خاواده اجازه نمی دادند و برای بوکس هم خودم فرار کرده بودم. به هر طریقی بود یک سال با استاد نوروزی تمرین کردم. خیلی مربی خوبی هستند. همیشه مثل یک پدر پشت ما هستند و واقعا خیلی دوستشان دارم. خیلی جاها کمک ما کردند و شاید ما قدر نمی دانیم. در تمرینات به من گفتند اگر بازی کنی شاید ببری و من هم ترغیب شدم. در وزن ۶۹ کیلوگرم بودم. الان خودم اصلا دوست ندارم چه با پول چه بی پول زیرزمینی بازی کنم. آدم ارزش و شرف دارد. یا شما وفادار هستی که فوتبال را در زمین خاکی بازی کنی یا وفادار هستی که در زمین چمن بازی کنی. من هم دوست داشتم در سازمان استاد نوروزی بازی کنم. جاهای دیگر خیلی تعریفی ندارند. سطحشان پایین است. حقیقتا نمی دانستم سطح این جا آن قدر بالاست و خیلی استرس گرفتم. قبول کردم و مسابقه دادم. یک تک بازی بود و بردم.

مسابقه بعدی چه زمانی است؟

هر زمان استاد بگویند، نفراتی که این جا قهرمان شدند عازم کیش می شوند و آن جا بازی می کنند.

چشم اندازت چیست؟

الان من ۲۰ سال ام است، متولد تهران ام و دوست دارم در اوج بمیرم. بازنشسته و این ها نشوم.

قد و وزن اثر دارد یا فکر و تاکتیک؟

مهم طرز فکر است. اگر فکرت درست نباشد و بترسی چه فایده دارد که قهرمان شوی؟ بالاخره آدم باید از این مسیر عبور کند. حالا در این مسیر رقیب قد بلند است. اگر از این ها رد نشود که به مسیرش نمی رسد.

از رقیبی که با او بازی کردی هم بگو.ظاهرا از تو خیلی بلندقدتر بود و ...

قد و وزن مهم نیست. من چربی افتاده شکم هم داشتم و رقیبم سیکس پک داشت. برد اصلا مهم نیست. مهم مرام، ادب و شخصیت است. ما همه یک خانواده ایم و برد و باخت هم مهم نیست. مهم بازی خوب است و این است که همه ببینند. حریف من قشنگ بازی کرد. از شهرستان به تهران آمدن قدرت و شجاعت می خواهد، من از او تشکر می کنم.

251 251

منبع: khabaronline-1728327

برچسب ها
نسخه اصل مطلب