محمدعلی ابطحی در پایگاه خبری جماران نوشت: شروین حاجی پور را امروز همه می شناسند.
جایزه تاثیر گذاری را که در گرمی گرفت بیشتر شناخته شد.
در روزهای اولیه پس از رفتن مهسا امینی که بغض ها و تحقیرهای غیر خودی ها بیرون ریخت و همه را شوکه کرد، یک صدای آرامی از جوانی مثل خیلی از جوانان خوش صدا و موسیقی دان وطن بدون داشتن امکانات ویژه از گوشه یکی از شهرهای شمال بلند شد.
خواسته های آن روزهای جوانان را که معمولا با توییتر و با کلی امید وصادقانه می نوشتند لیست کرد و برای همه آن شعرش را با صدای ملیحش خواند.
شعری که دغدغه عادی جوانهای دیار ما بود. این قدر هم همه جانبه بود که حتی ازدرختان ولی عصر و پیروز و توله هایش هم یاد کرد.
شعر و آواز و موسیقی شروین خیلی ساده بود. اما با سرعت عجیبی به عمق دلها رفت.
زمزمه نسل دغدغه مند شد. یک شعر اجتماعی بود. فراگیری اش برای این بود که از نیازهای ساده و غیر پیچیده فرزندان من و شما و جامعه مان حرف زده بود.
اگر بقول شروین مغزهای پوسیده نبودند، می بایست به همه این برای هایی که شروین فقط آن را خوانده بود و بچه هامان قبلا در توییتر نوشته بودند، جایزه وطنی می دادند که این نسل کم توقع خواسته هایشان را میگویند و یکی آنها را به گوش هموطنان و مسئولانش می رساند.
خواسته هایی که شروین آن را خواند نه براندازی بود. نه خشونت بود. بسیاری از آنها را سال هاست که مصلحان دلسوز در داخل و حارج آن را تکرار می کنند و موفقیت ملک و ملت در اجرای آنها است.
دلیل اصلی وایرال شدن این موسیقی و شعر هم این بود که همه، دردهایی را که برمی شمرد میفهمیدند. لمس کرده بودند. بارها آن را خواسته بودند. محتوای اصلی اش داشتن یک زندگی معمولی بدون خوردن قرص های اعصاب بود.
برای تحقق خواست هایی که شروین خواند متولیان امر می بایست ستادی تشکیل دهند و موارد را بررسی کنند و با مدد دانشمندان جامعه شناس، روانشناس، سیاستمدار، اقتصاددان به ریشه یابی و حل آن اقدام کنند.
شروین همچنان که نماینده نسل خودش شد که خواست های آنان را به گوش دیگران رساند، باید طرف اصلی مشاوره قرار می گرفت وبه صورت مدنی می شد اعتراضات را از او شنید.
کار مهمتر هم این می توانست باشد که با شنیدن صدای شروین که نماینده خواسته های نسلش بود، جلوی به خشونت کشیده شدن اعتراضات گرفته و به خواسته های مدنی نسل جوان که نسل کاملا متفاوتی با دوران جوانی ما هستند از راههای مسالمت آمیز پاسخ داده شود.
دستگیری او از مصادیق بارز تشویش افکار عمومی بود. شروین نه سیاسی بود ونه ادعای مبارزه با نظام و حاکمیت را داشت.
دستگیری او فقط این مفهوم را به جامعه القا کرد که قرار نیست صدای مسالمت آمیز جوانان شنیده شود. اعتراض ها وقتی کف خیابان ریخت که صدای آرام جوانان شنیده نشد.
امسال در مراسم معروف جایزه موسیقی گرمی که قبلا از میان ایرانیان کیهان کلهر و کمانچه معجزه اش و حمید سعیدی به عنوان اعضای گروههای برنده جایزه گرفته بودند، عنوان جدیدی درست کردند بنام موسیقی های تاثیرگذار که شروین حاجی پور به جایزه آن را گرفت.
من شک ندارم که در این اتفاق سیاست، تاثیر گذارتر از شروین بوده ولی من آرزو داشتم که شروین قبل از اینکه در جهان به عنوان تاثیر گذار بر اساس خواسته های خارجی ها شناخته شود، در داخل ایران صدا و موسیقی و خواست های هم نسلانش تاثیر می گذاشت.
شروین دوست داشتنی است. چه می شد شروین خودش جایزه اش را می گرفت. به او تبریک می گفتند و برای مشارکت عمومی می شد از نظرات این نسل استفاده کرد و او غیر خودی تلقی نمی شد و می توانست در هر انتخابی شرکت کند.
از شروین و جایزه و نبوغش مهمتر، محتوای همه آن برای ها بود که می تواند مانیفست نیازهای نسل فعلی شناخته شود. این نسل قربانی شنیده نشدن و شناخته نشدن هستند.
من نه شروین حاجی پور را دیده ام و نه میشناختمش. اما بارها و بارها کار آخرش را گوش کرده ام. به تک تک خواسته هایش دقت کرده ام. و آرزو داشتم او تاثیر گذار کشور خودمان بود. اما حیف که واسطه ای برای ترجمه خواست این نسل با حاکمیت وجود ندارد. اینها نسل متفاوتی هستند و به جبر زمان دیر یا زود باید بر صدر بنشینند.
انتهای پیام