جستجو
رویداد ایران > رویداد > سیاسی > پرهیز از خشونت و تدوین قانون اساسی جدید در بیانیه میرحسین

پرهیز از خشونت و تدوین قانون اساسی جدید در بیانیه میرحسین

مسعود فروزنده در گفتگویی به مسئله‌ تدوین قانون اساسی تازه و دوره گذار با پرهیز از خشونت در بیانیه‌ میرحسین موسوی پرداخته است که در مشروح آن را می خوانید

مسعود فروزنده درمورد بیانیه‌ی اخیر میرحسین موسوی با اشاره به تاکید میرحسین بر «بازنگری قانون اساسی» می‌گوید این تاکید او از این جهت مهم است که جامعه‌ی نخبگان را دعوت به گفت‌وگو کرده و با پیش کشیدن اصل خشونت پرهیزی؛ عامه و توده‌ی مردم را برای کف خیابان دعوت نکرده است.

او همچنین می‌گوید: دعوت از نخبگان اگر همراه با عقلانیت، دوری از بغض و کینه و گروکشی بین گروه‌ها و جناح‌ها باشد ممکن است حتی بخش‌هایی از جناح رادیکال موسوم به جبهه‌ی پایداری را مشتاق حضور در این میدان سازد. البته که روش آقای موسوی متفاوت از سیاستمداران درون نظام است زیرا به حضور حداکثری مخالفان در بازنگری قانون اساسی اعتقاد دارد.

آقای فروزنده در گفت‌وگوی خود با انصاف نیوز غیر از تحلیل بیانیه‌ی اخیر میرحسین، به مرزبندی او با اپوزیسیون خارج از کشور، اختلاف میان اپوزیسیون و همچنین نظرسنجی اخیر موسسه گمان پرداخته که در ادامه می‌خوانید:

نظر کلی شما راجع به بیانیه‌ی جدید میرحسین موسوی چیست؟

مسعود فروزنده: آقای میرحسین موسوی در موضع‌گیری جدیدشان راه حل مسئله اصلی کشور را در بازنگری قانون اساسی دیده‌اند. این بدان معناست که جنبش اجتماعی با محوریت خیابان را راه‌حل ندانسته‌اند یا اینکه آن را مسیری پرهزینه برآورد کرده است. میرحسین موسوی دلایل رسیدن به چنین راه حلی که تلویحا متضمن گذار است توضیح مبسوطی نداده است.

او از موضع «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» به «بازنگری قانون اساسی» رسیده است. این موضع‌گیری شگفت‌آور نیست برخی از سیاستمداران و احزاب نیز در چند ماهه اخیر به تغییر بخش‌هایی از قانون اساسی یا تغییر شیوه حکمرانی تاکید کرده‌اند. اصولگرایان نسل اول و دوم  با عناوین مختلف بر آن تاکید کرده‌اند. به عنوان مثال باهنر به تقویت پارلمان اشاره کرده و قالیباف بر حکمرانی نو تاکید داشته است. احزاب اصلاح طلب نیز به نوبه خود به ضرورت تحولات ساختاری و شیوه‌ای سخن گفته‌اند.

تاکید میرحسین موسوی بر قانون اساسی از این جهت مهم است که جامعه‌ی نخبگان را دعوت به گفت‌وگو نموده و با پیش کشیدن اصل خشونت پرهیزی؛ عامه و توده‌ی مردم را برای کف خیابان دعوت نکرده است. دعوت از نخبگان اگر همراه با عقلانیت، دوری از بغض و کینه و گروکشی بین گروه‌ها و جناح‌ها باشد ممکن است حتی بخش‌هایی از جناح رادیکال موسوم به جبهه‌ی پایداری را مشتاق حضور در این میدان سازد. البته که روش آقای موسوی متفاوت از سیاستمداران درون نظام است زیرا به حضور حداکثری مخالفان در بازنگری قانون اساسی اعتقاد دارد.

اصولا هروقت قدرت نظام سیاسی مستقر رو به ضعف برود یا مطمئن شود که ناکارآمدی ساختاری از دلایل اعتراض‌ها و عقب افتادگی‌هاست برای حل این موضوع بجای تحول در بنیادها به تمرکز بیشتر و تاسیس نهادهای جدید روی آورده است؛ شوراهای عالی و همین شورای سران سه قوه نمونه‌ای از پاسخ‌ها به ناکارآمدی ساختاری است. از مسائل  قابل تامل این است که چرا  تقویت پارلمان به مثابه راه کار در دستور کار نبوده است. البته وقایع اخیر -به ویژه از سال ۱۴۰۰- به گونه‌ای رخ داده که می‌شود امید داشت که مسئله‌ی ترمیم قانون اساسی محور گفت‌وگوی ملی قرار بگیرد.

در بررسی بیانیه‌ی میرحسین موسوی این سوال وجود دارد که حالا چه کسی و چه نهادی «بازنگری قانون اساسی» را قبول و اجرا کند؟! برای اجرای آن یا باید به شیوه مندرج در «قانون اساسی» رجوع شود که سازوکار را پیش بینی کرده، یا باید به خارج از «قانون اساسی» مراجعه کرد که معنایی سیاسی و پراختلاف و انقلاب‎گونه را دربرمی‌گیرد. اینجا سه نکته سیاسی وجود دارد؛ یک اینکه اگر قرار باشد حاکمیت بازنگری قانون اساسی را قبول کند، قطعا آنچه که به تغییر نظام سیاسی بیانجامد را قبول نمی‌کند زیرا قبول ندارد که در شرایط ضعف قرار دارد. این موضوع که حاکمیت چه برداشتی و تفسیری از قدرت خود دارد بسیار پراهمیت است.

حال چنانچه نظام سیاسی مستقر با شرط و شروطی بازنگری قانون اساسی را پذیرفت، دومین نکته این است که مجلس موسسان یا مجلس خبرگان چه ترکیبی داشته باشد. اگر قرار است نیروهای اپوزیسیون خارج در آن باشند حاکمیت حاضر به قبول آن نخواهد بود؛ بنابراین پیشاپیش طرح با شکست روبرو خواهد شد.

نکته‌ی سوم این است که استفاده از واژه «مجلس موسسان» با هدف تاسیس نظام جدید است که این هم پیرو دو نکته‌‌ی قبلی و باتوجه به کاهش جنبش اعتراضی اخیر و دست بالا قرار داشتن نظام سیاسی مستقر، امکان اجرا شدنش در هاله‌ای از ابهام است.

موضوع مهم‌تر که تمامی موضوع تغییر یا ترمیم «قانون اساسی» را تحت تاثیر قرار می‎دهد اینست که آیا این تغییر باید مبتنی بر قوانین موجود باشد یا امری فراقانونی از جنس ضرورت و یا انقلاب پیش آمده است. به هر روی تغییر قانون اساسی یا برگزاری همه‌پرسی در قانون اساسی مصوب ۱۳۶۸، سازوکارهای خاصی دارد که باید به آن توجه کرد. برای مثال اصل ۱۷۷ بیان می‌کند هیچ چیزی که اسلامی بودن این نظام را تهدید کند قابل قبول نخواهد بود. چالش بزرگ تغییر یا ترمیم قانون اساسی همین است که مفاد داخلی آن مسیر «تحول بنیادین» را مسدود کرده است.


به صورت کلی بیانیه‌های آقای موسوی را چطور می‌بینید؟ چقدر بین مردم اثرگذاری دارند؟

فروزنده: تاثیر بیانیه‌های آقای موسوی روی جامعه‌ی نخبگان است و نه روی توده مردم.


نخبگانی از بین طرفداران خودشان؟

فروزنده: خیر مورد توجه تمام نخبگان است؛ توده‌ها، بخش زیادی از کارگران و عامه‌ی مردم از این بیانیه‌ها اثر نمی‌پذیرند. جامعه‌ی نخبگان شامل دانشجویان و استادان دانشگاه، معلمان، کنشگران سیاسی و سیاستمداران به بیانیه‌های میرحسین موسوی توجه می‌کنند؛ می‌خوانند و درباره‌اش صحبت می‌‌کنند.


شما نسبت آقای موسوی را با امام خمینی و انقلاب سال ۵۷ چطور می‌بینید؟

فروزنده: به نظر من آقای میرحسین موسوی از ایستگاه انقلاب ۵۷ فاصله گرفته ولی تحت تاثیر گفتمان انقلاب ۵۷ هست و در این چارچوب صحبت می‌کند زیرا که عدالت را پررنگ و نقش مردم را اساسی تلقی می‌کند. ایشان هنوز فکر می‌کند می‌توان جنبش اجتماعی و اعتراضات عامه‌ی مردم را در راستای انقلاب ۵۷ روایت کند و آن‌ را در این مسیر قرار داد هرچند که پاسخش به نظام سیاسی مستقر یک «نه رادیکال»است.


به «نه رادیکال» اشاره کردید؛ شما در مجموع آقای موسوی را طالب براندازی می‌بینید یا اصلاحات، نه به عنوان یک حزب بلکه به عنوان یک روش؟

فروزنده: این سوال بسیار سختی است. مفهوم گذار را می‌توان در جملات آقای موسوی پیدا کرد اما در عین حال هنوز در چارچوب اصلاحات، البته اصلاحات ساختاری سخن می‌گوید.


باتوجه به اینکه شما اپوزیسیون را بررسی می‌کنید؛ آقای فروزنده شما مرزبندی خاصی بین آقای موسوی و بخش‌های مختلف اپوزيسيون می‌بینید؟ مشخصا بیشتر با کدام بخش از اپوزيسيون؟

فروزنده: بله حتما مرزبندی وجود دارد. قطعا پررنگ‌ترین مرزبندی میرحسین با سه گروه سلطنت طلبان، مجاهدین خلق و حزب دموکرات است. در عین حال از آنجا که ما گرایشات لیبرال دموکراسی را در بیانیه‌های آقای موسوی نمی‌بینیم می‌توان تصور کرد میرحسین به یک نظام سوسیال دموکراسی اعتماد داشته باشد اما این دلیل نمی‌شود که با گروه‌های چپ نو اشتراک مواضع داشته باشد 


یک مقدار از بحث آقای موسوی دور شویم و از اپوزيسيون بگوییم. باتوجه به بررسی‌ای که شما در این زمینه داشته‌اید تعریفتان از اختلافی که بین خود اپوزیسیون یعنی بین سلطنت طلبان، مجاهدین خلق و یا تجزیه طلب‌ها وجود دارد چیست؟

فروزنده: اولا که مجاهدین خلق در کرانه‌ی سیاست وجود ندارند و یا ما آن‌ها را نمی‌بینیم. گذشته از این اصلی‌ترین تعارض بین شورای گذار ( بخشی ازجمهوری خواهان)  و پادشاهی خواهان است. شورای گذار تحت تاثیر قدرت حزب دموکرات و کومله قرار دارد و مسئله‌ی تمامیت ارضی را چندان پررنگ نمی‌کند اما پادشاهی خواهان با تکیه بر تمامیت ارضی توانسته‌اند نظر بخش قابل توجهی از اپوزيسيون را به خود جلب کنند. درواقع محل نزاع پادشاهی‌خواهان و شورای گذار در دو مورد خلاصه می‌شود؛ مسئله‌ی «تمامیت ارضی و رهبری».


موسسه‌ گمان می‌گوید که بر اساس نظرسنجی که کرده رضا پهلوی در صدر محبوبیت بین نیروهای اپوزیسیون است. شما چه تعریفی از این شرایط دارید؟

فروزنده: نظرسنجی موسسه‌ی گمان از این لحاظ که از راه دور و از طریق فضای مجازی و عدم اصالت مشارکت‌کنندگان  صورت می‌گیرد، اعتبار مطلق ندارد اما به عنوان یک منبع در تحلیل‌ها باید به آن توجه کرد و حتما با نظرسنجی‌های داخل مقایسه کنیم. چنانچه جامعه ایران را بر اساس داده‌های این نظرسنجی بخواهیم تحلیل کنیم به نتایج شگفت‌آوری می‌رسیم و اولین گزاره آن است چگونه می‌شود در حالی که هشتاد درصد مردم به نظام و دولت اعتقاد ندارند نزدیک به یازده میلیون نفر در خرید خودرو ثبت نام می‌کنند و… از این گونه مقایسه‌ها بسیار است. یا چگونه دولت می‌تواند در جامعه با هشتاد درصد مخالف، زیست سیاسی خود را استمرار بخشد. مجموعه پارادوکس‌ها و نقیض‌ها بسیار است.

همچنین باید خاطرنشان کنم وقتی نظرسنجی در اوج جنبش اجتماعی و عصبانیت مردم انجام می‌شود قطعا تمایل رادیکال‌تری از جامعه‌ی مخاطب ثبت می‌شود.

نکته‌ی دیگر این است که گروه‌ها و اشخاصی که لینک پرسشنامه را در اختیار داشتند اقدام به بازنشر آن در بین «خودی‌ها» کردند و به همین دلیل به طور منصفانه همه گرایشات سیاسی را تحت پوشش قرار نداد. این محرومیت بعضا خود خواسته و یا به دلیل ضعف در «سازمان انتشار» بوده است. به زبان ساده «پرسشنامه» بین خودی‌ها منتشر شد و غیر خودی‌ها یا سانسور کردند یا بدان دسترسی نداشتند.

جامعه‌ی سنتی، نیروهای اصولگرا و ارزشی و بسیاری از اصلاح طلبان از دایره‌ی جامعه‌ی مخاطب این نظرسنجی حذف (محرومیت خودخواسته یا عدم دسترسی) شده‌اند خوب معلوم است نتیجه چه می‌شود. برای مثال یک هوادار چپ به دلیل محدودیت اعتماد و کنشگری سیاسی، پرسشنامه را فقط برای هم فکرانش می‌فرستد معلوم است نتیجه چه می‌شود! درصد پاسخ‌ها به نفع آن گروه بالا می‌رود. سخن من تخریب عملکرد موسسه نیست، بلکه نقد روش انتشار و جمع‌آوری پرسشنامه‌هاست که باید به طور حداکثری همه تمایلات رایج را ثبت کند


منبع: ensafnews-395391

برچسب ها
نسخه اصل مطلب