باید محدودیت فعالیت روزنامهنگاران را کنار بگذاریم. آزادی بیان هویت کار رسانه است، جدا از این که در قانون اساسی کشور به آن تصریح شده است. باید این نگاه را در کشور جا بیندازیم که رسانه زمانی میتواند مؤثر باشد که به آزادی بیان پایبند باشیم و رسانه و فعالیت روزنامهنگاران را به عنوان قشری که میتوانند از طرف افکار عمومی ناظر باشند و فعالیت حاکمیت را تحت نظر بگیرند، به رسمیت بشناسیم. باید به همان میزان که ترویج و تبیین میکنند، اجازه داشته باشند که نقد و نظارت کنند. قوه ناظر اگر برای قوه قضاییه در نظر گرفته شده و قضات میتوانند بخشهای مختلف حاکمیت را به پاسخگویی وادار کنند، این وظیفه در دنیا به عهده رسانهها و روزنامهنگاران نیز گذاشته شده است. اگر ما فضای کنونی را اصلاح کنیم، مطمئن باشید که آن تهدید به فرصت تبدیل میشود. اگر این کار را نکنیم، به مرجعیت رسانهای برنمیگردیم. اساساً مرجعیت رسانهای برای رسانههای داخلی، وقتی از بین میرود که به جای به رسمیت شناختن فعالیت رسانهها و روزنامهنگاران، آنها را محدود کنند. در این شرایط است که مخاطب پاسخ پرسشهای خود را در جای دیگری پیدا میکند.
صداوسیما متعلق به کل حاکمیت است و هر 3 قوه در آن نماینده دارند، نه یک دولت و یک قوه. بنابراین اگر دولت مسیر اشتباهی میرود، باید نقد کند، اما میبینید که نقدی وجود ندارد. وقتی درسیاست، اشتباهی هست و افکار عمومی، کارشناسان، صاحبنظران و نخبگان نقد میکنند و این نقدها را در صداوسیما نمیبینید، این موضوع به اعتبار صداوسیما لطمه میزند. صداوسیما باید واژه «رسانه ملی» را محقق کند، در حالی که اکنون چنین چیزی نیست؛ در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و اجتماعی. این عرصهها به طور مشخص به بازنگری نیاز دارد و مبنای آن استقلال از همه قواست.
23302