خانهداری خانه نشینی نیست
خبرگزاری مهر: گروه مجله- محدث تکفلاح: من فکر می کنم «خانهداری» موضوعی است که از ابتدای زندگی بشر، حتی از روز اول هبوط آدم و حوا روی زمین هم مورد توجه بوده است. همین الان در بخشهای مختلف کره زمین که باشیم برداشتهای مثبت و منفی و متفاوتی از این مسئولیت دریافت خواهیم کرد. اما از آنجا که رهبر انقلاب در صحبتهایشان مطالب مهمی را برای تبیین این موضوع داشتهاند، برای باز کردن گره ذهنیمان در «برهه حساس کنونی» به گفت و گو با بانویی نشستیم که در اخرین دیدار بانوان کشورمان با رهبر انقلاب، خود را یک زن خانهدار معرفی کرد. «پریچهر جنتی» یک بانوی متولد ۱۳۶۷ است که به قول خودش از پنچ-شش بچهای که از خدا خواسته است تابهحال یکی را هدیه گرفته است. یک دختر حدوداً دو ساله. در این گفتگو از او تعریف خانه داری را پرسیدیم و به چانه زنی در مورد چالشهای خانهداری و وقایعی مشغول شدیم که بعد از دیدار رهبری، در فضای مجازیاش داشته است.
کاری بینهایت
کارشناسی فقه و حقوق دارم و ارشد اخلاق اسلامی خواندهام. من سال های زیادی کار کردم. کار های مختلف. از شاگرد بوتیک تا کارگری در شرکت بسته بندی تا کارمند دفترخانه اسناد رسمی. اما هیچکدام از اینها من را راضی نمیکرد. حتی آن شغل کارمندی که خیلی هم به نظر میآمد که آینده مادی و ظاهری داشته باشدرا که نگاه میکردم از خودم میپرسیدم: «آخرش چیست؟» آخرش این است که دفتردار یا دفتریار بشوم و ماهی چند ده میلیون حقوق بگیرم؟ یا حتی ماهی ۱۰۰ میلیون بگیرم! اینکه من را راضی نمی کرد. من دنبال کاری بودم که بینهایت باشد و تمام نشود.
پا در زمین واقعی بگذاریم
خیلی دیر راه را پیدا کردم. نزدیک ۳۰ سالگی فهمیدم که دوست دارم یاد بگیرم و به دیگران یاد بدهم. البته از چند سال قبل از آن هم در حوزه زنان شروع به نوشتن در رسانههای مختلف رسمی و غیررسمی کرده بودم. وقتی که ازدواج کردم، هم من و هم همسرم قائل به این بودیم که کار خانه وظیفه زن نیست. ولی وقتی پایمان را در زمین واقعیت میگذاریم، میبینیم کس دیگری نیست که کار را در خانه انجام بدهد. و همینطور مسئولیت های جدیدی که به آن اضافه شد.
خیلی دوست داشتم همیشه در حال تحصیل باشم. حتی موقعی که دانشگاه نمی رفتم! دوست داشتم در حال یاد گرفتن و مثلاً در حال تحصیل (نه صرفاً به معنای آکادمیک) باشم. تصمیم داشتم که یا ادامه تحصیل بدهم یا مثلاً فعالیت اجتماعی گستردهتری داشته باشم. ولی نتوانستم. مسئولیت جدید من این اجازه را نداد. من آدم آرام و کندی هستم. خیلی برایم سخت است که چند کار را با هم انجام دهم. خلاصه خانه دار شدم.
البته این انتخاب نه فقط به خاطر در کنار هم بودن چندین مسئولیت بود. شاید به خاطر این بود که نتوانستم راهی پیدا بکنم تا آن کاری که دوست دارم و مرا راضی میکند را انجام دهم.
فعالیتی که من دوست داشتم و از آن به نام یک فعالیت بینهایت عنوان میکنم چیزی از جنس یاد دادن و یاد گرفتن بود ولی نه به معنای معلمی. به معنای فعالیتی که الان شما من را به این عنوان میشناسید. یک زن فعال اجتماعی!
ولی این زلزله باعث شد که من شهر خودم، زندگی خودم و شخصیت خودم را از نو معماری کنم. همه چیز را لرزاند. همه چیز را با خاک یکسان کرد و باعث شد من یک چیز جدید و شخصیت جدید از خودم بسازم. یک زندگی جدید را طراحی بکنم. در واقع مادری مثل یک زلزله ده ریشتری است که زندگی شما را با خاک یکسان میکند. از تو یک معمار میسازد. یک معمار زبردست که زندگی قشنگتری را در پیش دارد. پختهتر و بهتر.
وقتی بچه به دنیا میآید، هر مادری باید خودش را برای چند سال اول آماده کند. باید خودش را آماده کند برای یک زلزله در زندگی و شوکه نشود. بعدش از اینکه یک بچه (معمولاً هم بچه اول) این طور است که میخواهد تمام وجود شما را بمکد و مال خودش کند.
من از این اتفاق خیلی تعجب کردم
این بندههای خدایی که من را دعوت کردند، از طریق همین فعالیتهای چند سالهای که مینویسم و منتشر میکنم، با من آشنا شدند. یک تشکل دانشجویی بودند. من اصلاً فکرش را نمیکردم. چون من یک زن خانهدارم. هیچ وقت فکر نمیکردم که بتوانم حضرت آقا را از نزدیک ببینم.
یک خانم میگفت: «وقتی حرف می زدی من گریه میکردم و اشک شوق میریختم. چطور شده است که یک نفر این حرف را زده است. من فکر میکردم کسی به این نکته توجه نکند. خدا را شکر. بازخورد خوب از این دست خیلی دیدم. مخصوصاً میتوانم بگویم یک بار هم پیام بد ندیدم. جدا از خانم های داخل دیدار، بعد از دیدار هم صدها پیام دریافت کردم که خانمها از اینکه دغدغهشان و حرفشان در این چنین جلسه مهمی گفته شده است، خوشحال بودند.
زن خانه دار میتواند اثرگذار باشد؟
این بحث که چرا فکر می کنند زن خانه دار هم مگر به دیدار رهبر می رود؟ زن خانه دار در تعریف اینها چیست؟ ما یک نگاه سنتی زن شرقی را داریم که زن بی اطلاع از همهجایی در خانه است که فقط میشورد و میسابد و فکر نمیکند و تحلیل نمیکند. شب به شب هم سرورش به خانه میآید و خدمتگزاری میکند. این نگاه شرقی به زن، اینکه «زنِ خانهنشین مگر قدرت تحلیل و تفکر دارد؟» طبیعتاً چیزی که زن خانه دار را با سبک زن شرقی میداند که فقط باید بشورد و بسابد با زن فرهیخته و فعال که کسی است که فقط در خانه نمیایستد، متفاوت است. با این نگاه که در این سبک زندگی اینقدر خانه را تحقیر کردهاند، حق هم دارند فکر کنند کسی که در خانه است، دستش از همه چیز کوتاه است و نمیتواند تحلیل داشته باشد.
یک نگاه هم داریم که زن غربی است. برگرفته از سبک زندگی مدرن است. که در این سبک زندگی اینقدر خانه را بی ظرفیت نشان میدهند که طبیعتاً کسی که در این خانه (با تعریف مذکور) است نباید هم بتواند به عنوان یک فعال اجتماعی شناخته بشود. چون خانه آنقدر قدرت و عاملیتش گرفته شده است که به صورت طبیعی کسی هم که در خانه است احساس عاملیت نمیکند. دیگران هم تعجب میکنند که این زن چطور فعال شده است و این هم باعث تحقیر زنان خانهدار است.
هر دو نگاه باعث شده است که نتوان باور کرد که «زن خانه دار میتواند اثرگذار باشد»، فعالیت داشته باشد. برود جلوی شخص اول مملکت صحبت کند.
واقعیت این است که زنی که میخواهد در اوضاع امروز هم خانه داری کند و هم فعالیت اجتماعی داشته باشد به خاطر همین چیزی که توضیح دادم، این زن انگار دارد خلاف جهت حرکت میکند. دست و پا میزند که خود را فعال نگه دارد. ولی اینطور نیست که وجود نداشته باشد. به هر حال وقتی میگوییم خانه داری، معنی آن خانه نشینی نیست.
یک نگاه من به این است که مسئولین باید کاری بکنند که خانه داری خانه نشینی نباشد و مانع را بردارند که اینطور نشود. یک نگاه هم به خود زنها هست که درست است شرایط فراهم نیست، ولی شما تلاشتان را بکنید.
الگوی سوم زن
حضرت آقا میگویند نه زن شرقی و نه زن غربی، شرقی صبح تا شب می شوید و میسابد و خانه میماند و آن غربی باید حتماً بیرون باشد تا تاثیر گذار باشد. ولی ما می خواهیم الگوی خودمان را داشته باشیم. همان «الگوی سوم زن» که ایشان فرمودند. این باید شکسته شود و خود خانم ها باید تلاش کنند که خانه داری با خانه نشینی نباشد. خود خانم های خانه دار باید مطالبه گری کنند که «من برای اینکه خانه دار باشم باید این بسترها را داشته باشم. باید این نهادها زنده بشوند.»
در قواعد دنیای جدید خانه را طوری طراحی کردهایم و نهاد خانواده را در جایی گذشتهایم که کمترین اثر را داشته باشد. سوال من این است که «چرا زن خانهدار باید تشویق شود که خانه نشین باشد؟» خودم هم جوابش را میدهم: «به خاطر اینکه شما خانه را به یک سلول مرده و یک سلول منفعل تبدیل کردهاید. زنی که عمده وقت خود را در آن میگذراند طبیعتاً خانه نشین میشود. کاری کردهایم که اجتماع خانه را در بر نمیگیرد و درِ خانه بسته است. خانههای به سبک مدرن خانههای منزوی هستند. با هم ارتباط ندارند. با محل ارتباط ندارند. با اجتماع ارتباط ندارند. چرا باید این طور باشد؟»
کالبد خانواده
ما باید خانه را به یک نهاد اجتماعی تبدیل کنیم. آن وقت خود به خود یک زن خانه دار، خانه نشین نخواهد بود. اول خود کالبدها است کالبد نهاد خانواده چیست؟ خانه است. زنی که در آن است احساس تحقیر دارد و این طبیعی است که نهایتاً خود را نگهبان یک سلول منفرد بداند.
نکته بعد هم آموزش و پرورش است. ما در آموزش و پرورش انسانها را برای جهان خارج از خانه تربیت میکنیم. خانه جایی در آموزش و پرورش ندارد. در سیستم آموزش و پرورش برای نظام شرکتی و غربی آدم تربیت میکنیم. ما باید آموزش و پرورش اسلامی طراحی بکنیم.
هنر، سینما، تلویزیون، کتاب و دانشگاه هم هست. در تمام اینها جایگاه خانه و خانه داری پایین است در حالیکه اینها همه به این تصویر تحقیر شده از زن خانه دار کمک میکند. بیشترین تاثیر را به کالبد نهاد خانواده میزند.
منبع: mehrnews-5687956