جستجو
رویداد ایران > رویداد > به همه زبان‌هایی كه نمی‌دانم

به همه زبان‌هایی كه نمی‌دانم

یادش به خیر سال‌ها پیش همسایه‌ای داشتیم می‌گفتند: کویتی است. البته بچه یکی از همین شهرهای خوش‌آب‌وهوای زاگرس بود؛ ولی چون کویت رفته بود و آنجا کار می‌کرد می‌گفتند: کویتی است

یادش به خیر سال‌ها پیش همسایه‌ای داشتیم می‌گفتند: کویتی است. البته بچه یکی از همین شهرهای خوش‌آب‌وهوای زاگرس بود؛ ولی چون کویت رفته بود و آنجا کار می‌کرد می‌گفتند: کویتی است. خلاصه کلی مهم بودند؛ چون کویتی بودند. اصلا هرجایی که همه چیز آن درست و درمان بود و می‌شد گفت که جای رو به راهی بود، می‌گفتند: کویت است. حالا چه رابطه‌ای بین رفاه و کویت وجود داشت، من نمی‌دانم؟! اما از این کویتی‌ها که بگذریم در خود کویت، داستان زندگی مانند همه جای دنیاست و درست در دل همین داستان‌هاست که انسان‌هایی رشد می‌کنند و بزرگ می‌اندیشند و به‌نوعی برای کویت شدن همه دنیا تلاش می‌کنند. این کویت آخری به همان معنای آرمان‌شهر پر از رفاه است. برای مثال سعاد محمد صباح شاعر، نویسنده و منتقد کویتی متولد سال ۱۹۴۲ از جمله شاعران این کشور خلیج‌فارس است. وی  دارای مدرک دکترا در رشته‌های علوم سیاسی و اقتصاد است و مسلط به زبان‌های فرانسوی و انگلیسی و زبان مادری خود عربی است. وی خانه نشر و توزیع سعاد را در سال ۱۹۸۵ تأسیس کرد. سعاد محمد توانست جوایز بسیاری از کشورهای مختلف در زمینه‌های شعر، دستاوردهای ادبی، سیاست و اقتصاد دریافت کند. کتاب‌هایی چون «بانوی ماسه و ماه»، «روبانی از عشق» و «تلگراف‌های فوری به وطنم»، «عمر من»، «برای تو و فرزندم» و «زنی بی‌کرانه» مجموعه‌هایی هستند که می‌توانید کارهای این شاعر کویتی را در آن دنبال کنید. در قسمتی از کتاب روبانی از عشق می‌خوانیم: «اگر نمی‌توانم با تو قهوه بنوشم / پس کافه‌ها را / برای چه چیز ساخته‌اند؟ / گر نمی‌توانم بی‌هدف با تو راه بروم / پس خیابان‌ها برای چه چیز به وجود آمده‌اند؟ / اگر نمی‌توانم / بی واهمه با تو جروبحث کنم / پس زبان‌ها برای چه هستند؟ / و اگر نمی‌توانم فریاد بزنم دوستت دارم / پس فایدة این لب‌ها چیست؟!». عشق به وطن، اهتمام به حقوق بشر و آزادی، ادبیات، شعر و دفاع از حقوق زنان از دغدغه‌های اصلی این شاعر است. شعرهای او سهل و روان است، او سعی کرده به روح لطیف و شفاف انسانی بی‌توجه به زن یا مرد بودنش نزدیک شود؛ وی شاعری نوجو و خلاق است. بین خودمان باشد مقام کبابی هم دیشب داشت برای یکی از همین ایرانی‌های از کویت برگشته  شعر ساعت به‌وقت زنان این شاعر را می‌خواند: «نه ساعتی به‌وقت زمستان/  برای احساساتم وجود دارد/ و نه ساعتی به‌وقت تابستان/ برای شوق و شور من! / همة ساعت‌های دنیا/ در یک‌زمان به صدا درمی‌آیند/  وقتی که قرار من و تو از راه می‌رسد / همة ساعت‌های دنیا/ در یک‌زمان از صدا می‌افتند/ وقتی که بارانی‌ات را برمی‌داری و... دور می‌شوی» راستی این اثر از مجموعه بانوی ماسه و ماه با ترجمه از وحید امیری است. درست در همین جلسه شاعرانه من هم شعر زیر را از این خانم کویتی خواندم: «با دهاني پر می‌گویم: / تو را دوست دارم/ به همة زبان‌هایی كه می‌دانم/ به همة زبان‌هایی كه نمی‌دانم/ می‌گویم: /  تو را دوست دارم/ در اجتماعي بزرگ/ با حضور خورشيد و ماه و ستاره‌ها/ می‌گویم: / تو را دوست دارم!». در همین زمان آن ایرانی از کویت برگشته هم این شعر را خواند: «دستانت همیشه/ پرنده صلح بوده‌اند/ هنگامی که بگومگو داشتیم، آشتی‌مان می‌دادند/ و زمانی که به گریه‌ام می‌انداختی/ اشک‌هایم را می‌ستردند ...» و بعد وقتی آن مسافر رفت این بازخوانی شعر بین من و مقام کبابی ادامه یافت. از جمله شعرهایی که مقام کبابی انتخاب کرده بودند این شعر بود که: «اصلا مهم نیست که بگویی: / تو را دوست دارم/ مهم این است که بدانم/ چگونه مرا دوست داری!» و البته آخرین کاری که من انتخاب کردم و آن را دکلمه کردم این کار بود: «دیشب خواب دیدم/ مثل ماهی شده‌ام/ و در آب چشم‌های روشن تو/ شناورم/ از ترسم خوابم را برایت تعریف نکردم/ ترسیدم پلک‌هایت را ببندی/ و مرا خفه کنی!».

برچسب ها
نسخه اصل مطلب
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.