مگر خودت پلهای؟!
«به فکر من نباشید و از تماشای جام جهانی لذت ببرید.» این آخرین پیام اسطوره برزیلی فوتبال جهان بود که در نخستین هفته برگزاری جام جهانی 2022 از بیمارستان مخابره شد و حالا تنها جاودانگیاش مانده است «ادسون آرانتس دوناسیمنتو پله». سلطان بیرقیب جادوی توپ گرد در دو دهه که رکوردی دستنیافتنی را خلق کرد و بعید است به این زودیها شکسته شود، سه قهرمانی متوالی با تیم ملی برزیل در جامهای جهانی 1958؛1962 و 1968. حتی اکنونکه لیونل مسی مشغول درو تمام رکوردهای فوتبالی است میداند که دست یافتن به آنچه پله انجام داد غیرممکن است. مروارید سیاه هر زمان وارد زمین چمن شد با توپ چنان اعجابی انجام داد که هرگز از خاطرهها بیرون نمیرود. او در سال 2000 از سوی فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال بهعنوان بازیکن برتر جهان انتخاب شد و همچنین یکی از دو برنده مشترک بازیکن قرن فیفا بود.
آمار گلزنی های این سلطان برزیلی هم شگفتانگیز است؛1279 گل در 1363 بازی. همانگونه که پله در 16 سالگی و در نخستین بازی ملیاش توانست چهار گل به ثمر برساند و جاودانه شود. پله در ایران هم همواره یک سلطان بلامنازع بود و نامش هرگز از زبانها نیفتاد. حتی در کوچه و خیابان هم او الگویی الهامبخش برای بسیاری از بچههای بود که برای لذت بردن از زندگی با پاهای برهنه مشغول بازی میشدند. هرگز این خاطره فراموشنشدنی را از یاد نمیبرم که روزی در کوچه محل سرگرم بازی بودیم و یکی از بچهها به همبازیاش پرخاش کرد که چرا خوب بازی نمیکند. پدر آن بچهمحل که در حال عبور از همان نزدیکیها بود وارد ماجرا شد و خطاب به آن پسری که فرزندش را رنجانده بود گفت: «مگر خودت پلهای که از پسرم چنین انتظاری داری؟!» آن خاطره مربوط به چهار دهه پیش است اما سلطان چنان فرمانروایی بود که از آن زمان تاکنون هر وقت نام پله را میشنیدم بیاختیار به چهار دهه پیش سفر میکردم. پله سال 51 همراه با تیم سانتوز سفری هم به ایران داشت و باشگاه تاج میزبان تیم مشهور برزیلی بود. سفری تاریخی که هیچگاه از یادها نرفته و نخواهد رفت. دیداری که 60 هزار تماشاگر ایرانی را به ورزشگاه کشانده بود تا تماشاگر جادوگریهای پله شوند. سلطان سه بار دروازه تاج را باز میکند تا آنها با نتیجه پنجبر یک به سانتوز واگذار کنند؛ اما حضور سهروزه پله در تهران آنقدر ذوقزدگی داشته که همه آن شکست تلخ را فراموش کنند و مجذوب سلطان این پسر فقیرنشین محلههای ریودوژانیرو شوند. کسی که پس از 20 سالگی گنجینه ملی برزیل نامید میشد. مردی که نامش در بیش از صد ترانه بر زبان آمد و میگفتند نیجریه و بیافرا جنگشان را متوقف کردند تا بازیاش را تماشا کنند. او حالا به تاریخ پیوسته اما تاریخساز هم شده؛ تاریخی که با نام او آغاز میشود و همچنان ورق میخورد.