جستجو
رویداد ایران > استان ها > ویژه استان ها > سمنان| زندگی زوج جوان شاهرودی وقف نجات حیوانات

سمنان| زندگی زوج جوان شاهرودی وقف نجات حیوانات

سمنان| زندگی زوج جوان شاهرودی وقف نجات حیوانات
در روزگاری که عده‌ای برای پاک کردن صورت‌مسئله حیوانات بی‌گناه را قربانی می‌کنند و کمر به کشتن سگ‌های ولگرد بسته‌اند، آدم‌هایی هستند که ثابت می‌کنند هنوز هم زمین از مهربانی پاک نشده است. تدبیر و اقدام خیرخواهانه زوج شاهرودی برای ساختن پناهگاه و نگهداری این حیوانات شاید خط بطلانی بر برخی بی‌تدبیری‌ها و سوء مدیریت‌ها در مهار و ساماندهی این زبان‌بسته‌های باوفا باشد.

 زوجی که تمام‌وقت خود را صرف نگهداری و مراقبت از حیوانات کرده و حتی مسافرت آنان محدود است. زمانی که با این زوج تماس گرفتیم، برای جراحی دو قلاده سگ به کلینیکی در تهران مراجعه کرده بودند. دو سگ از قشم و همدان که هر دو گلوله خورده بودند و ساچمه به نخاعشان اصابت کرده بود و در واقع شانسی برای راه رفتنشان نبود؛ اما این زوج بیکار ننشستند و دنبال درمان و ایجاد شانسی دوباره برای راه رفتن این سگ‌ها، عازم کلینیکی در تهران شدند. ظاهرا این آمدوشد به تهران علی‌رغم سکونت خانواده‌شان در پایتخت بیشتر برای درمان سگ‌های بیمار است تا جایی که این بانوی دوستدار محیط‌زیست و ناجی حیوانات، متذکر شده که سال‌هاست مسافرت نرفته‌اند و هزینه‌های سفر را صرف نگهداری و توسعه محل نگهداری این چهارپایان باوفا کرده‌اند. آن‌ها هرکجا که سگ آسیب‌دیده می‌دیدند، به درمان و نگهداری آنان اقدام کرده و البته ترحمشان برای نگهداری از سگ‌های فلج نیز ستودنی است. نیلوفر فرج‌نژاد اهل تهران و ساکن شاهرود است که با تشویق همسرش به مراقبت از سگ‌های ولگرد و بیمار اقدام می‌کند. در گفت‌وگویی از او خواستیم بیشتر خودش را معرفی کند و درباره این کار توضیح مختصری بدهد که در ادامه، این گفت‌وگو ازنظرتان می‌گذرد.

لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چطور شد که تصمیم به نگهداری و درمان سگ‌های ولگرد گرفتید؟

بنده متولد سال 1366 هستم و رشته تحصیلی‌ام گرافیک و همسرم معدنکاری است.

تقریبا تحصیلات و شغل هیچ‌کداممان با این کار مرتبط نیست. هفت سال پیش و پس از ازدواج برای سکونت از تهران عازم شاهرود شدیم. همسرم در معدنی که مشغول به کار بود، همیشه از سگ‌های بی‌پناه و آسیب‌دیده نگهداری می‌کرد. تا پیش از آشنایی با همسرم به‌شدت از سگ‌ها می‌ترسیدم و از آنان فاصله می‌گرفتم؛ اما به‌مرور و با همراهی همسرم نه‌تنها بر ترس فائق آمدم، بلکه به این چهارپایان علاقه‌مند شدم. از همان زمان پس از مشاهده هر سگ آسیب‌دیده یا ضعیف، به امدادرسانی اقدام و حتی در منزل از آن‌ها مراقبت و بعد از درمان، به حومه معدن منتقل می‌کردیم.

چند سال برای درمان و نگهداری سگ‌های بیمار و ولگرد اقدام کرده‌اید؛ هزینه‌هایشان از کجا تأمین می‌شود و آیا از مردم هم درخواست کمک می‌کنید؟

حدود 6 سال این کار را به‌صورت جدی استارت زدیم و حدود چهار سال این اقدام و حمایت، حالت جدی‌تری به خود گرفته است. تا زمانی که همسرم در معدن مشغول به کار بود، برای تأمین هزینه مشکلی نداشتیم؛ اما متأسفانه مشکلات کاری و تعطیلی کار همسرم، باعث شد برای نگهداری سگ‌ها با مشکل مواجه شویم. تا مدتی که کمتر با مشکل مالی مواجه بودیم، هزینه‌ها به‌راحتی تأمین می‌شد؛ اما در ادامه راه و با زیادشدن هزینه‌ها، از مردم کمک خواستیم و همین‌طور مغازه‌ای باز کردیم و حتی تمام طلاهایم را فروختم تا مشکل کمتری برای نگهداری وجود داشته باشد.

درباره محل نگهداری سگ‌ها و فاصله این مکان از شهر و اینکه چند قلاده و به چه ترتیب نگهداری می‌شود، توضیح دهید.

از شهر تا این مکان، 30 کیلومتر فاصله است و این معدن در حال حاضر فقط محل نگهداری سگ‌هاست. قسمتی‌هایی فنس‌کشی شده و برای نگهداری‌شان استفاده می‌شود. همسرم به علت کمردرد کمتر به پناهگاه مراجعه می‌کند؛ اما من از صبح با یک کارگر در محل حاضر می‌شویم. پس از خرید غذا و ملزومات دیگر شروع به فعالیت و مراقبت از سگ‌ها کرده و تا تاریکی هوا به کار ادامه می‌دهیم. فنس‌ها تقسیم‌بندی شده و سگ‌ها و توله‌ها جدا هستند تا با هم درگیر نشوند. با کارگر تقسیم‌کار کردیم؛ نصف فنس و رسیدگی به ۱۰۰ قلاده سگ با من و نصف دیگر با کارگر است. محل نگهداری سگ‌ها هرروز نظافت و آب آشامیدنی آن‌ها تعویض می‌شود و غذادهی هم کار هرروزی است که بر عهده خودم قرار دارد.

وقت گذاشتن برای سگ‌ها مانع زندگی و تفریح شما نیست؟

ما تمام زندگی‌مان را وقف نجات حیوانات کرده‌ایم؛ سال‌هاست به مسافرت نرفته‌ایم و باوجوداینکه خانواده‌هایمان در تهران ساکن هستند، کمتر فرصت دیدارشان پیش می‌آید.

علت اینکه به‌مرور ترغیب شدید از زندگی و مسافرت بزنید و وقت بیشتری را صرف نگهداری از سگ‌ها کنید، چه بود؟

ابتدا و پس از رهایی از ترس اولیه، فقط بحث علاقه به سگ‌ها مطرح بود؛ اما به‌مرور وقتی شاهد وضع اسفبار سگ‌ها و ظلم به آن‌ها بودم، تصمیم گرفتم تمام‌وقتم را صرف نگهداری از آن‌ها کنم.

جز نگهداری از سگ‌ها در این مکان، آیا به حیوانات خانگی دیگر هم کمک می‌کنید؟

بله؛ به گربه و حتی به گرگ هم کمک کردیم. هر تماسی که مربوط به نجات هر حیوانی باشد را پاسخگو هستیم و کمک می‌کنیم.

آیا مردم شاهرود با شما ناجیان حیوانات آشنا هستند؛ نحوه برخورد مردم با شما چطور است؟

تقریبا همشهریان با ما و اقدام ما آشنا هستند. دیدگاه‌ها نسبت به گذشته عوض‌شده و عموم افرادی که از ما و اقدام ما شناخت دارند، از این کار استقبال و حمایت می‌کنند.

انتظار شما از نهادهایی که مسؤولیت ساماندهی این سگ‌ها را بر عهده‌دارند، چیست؟

تنها انتظار ما یک اقدام انسانی و اصولی برای کنترل جمعیت سگ‌هاست.

وضع پناهگاه‌ها در ایران چگونه است و آیا شهرداری‌ها تغییر روش داده‌اند؟

در ایران تقریبا در تمام شهرها، پناهگاه دایر شده و گروه‌های امداد و نجات تشکیل‌شده است. درباره شهرداری‌ها باید بگویم گاهی اوقات واقعا مأیوس می‌شوم؛ چون ما هر چی تلاش می‌کنیم شهرداری‌ها یا تغییر روش در کارشان نمی‌دهند یا از نداشتن بودجه حرف می‌زنند.

کلینیک‌ها در دریافت هزینه با شما همکاری دارند؟

بله. همکاری کلینیک‌ها بسیار خوب است. هزینه‌ها را حمایتی محاسبه می‌کنیم و پرداخت‌ها به‌مرور صورت می‌گیرد.

خانواده‌های شما مشکلی با این فعالیت شما ندارند؟

خانواده‌ها نه‌تنها مشکلی ندارند؛ بلکه همراه ما هستند و از کمک‌های مالی برای درمان دریغ نمی‌کنند. مثلاً از سگ‌های آسیب‌دیده‌ای که مراجعه به کلینیک تهران را نیاز داشتند، در منزل مادرم مراقبت می‌کردم و همچنین سگ‌های فلج را منزل مادر همسرم!

نگهداری از سگ فلج دشوار نیست؛ چند قلاده سگ ویلچری دارید و روزانه چه مبلغی صرف خرید غذا و دیگر ملزومات می‌شود؟

نگهداری از این سگ‌ها با دشواری‌های خاصی همراه است؛ اما ‌من عاشق نگهداری از سگ‌های فلج هستم. در حال حاضر، ۲۰ قلاده سگ فلج قطع نخاعی داریم. همچنین روزانه ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان هزینه صرف خرید اسکلت مرغ می‌شود. به علت گرانی یک روز سگ‌ها با اسکلت مرغ و یک روز را با نان سرکرده و شکمشان را سیر می‌کنیم.

اگر صحبت پایانی دارید، می‌شنویم.

برای افراد زیادی این سؤال پیش‌آمده که وقتی انسان‌ها نیازمند کمک هستند، چرا برای کمک به حیوانات روی‌آورید؟ باید در پاسخ به آنان بگویم ما انسان‌ها از نعمتی به نام منطق بهره‌مندیم؛ اما حیوانات از درک و شعوری برخوردار نیستند. اگر حیوانی به دردی مبتلا شود، از بیان آن عاجز است؛ حیوانات بی‌زبان همانند ما گرسنگی و تشنگی و درد را می‌فهمند. اگر سگی تصادف کند، قادر به نجات خود نیست و امکان دارد از بی‌توجهی از بین برود؛ وقتی ما انسان‌ها از قدرت شعور برخورداریم، چرا به کمک حیوانات نشتابیم؟


برچسب ها
نسخه اصل مطلب