سفر به سکوت
مقام کبابی در سکوت عجیبی فرورفته بود، شاید بیش از بیست هزار فرسنگ داخل سکوت شیرجه زده بود و به زغالها که شعله میکشیدند، عجیبوغریب، خیره شده بود و من سعی کردم درست به همان نقطه نگاه کنم تا شاید همسفر مقام کبابی در سفر به سکوت باشم ولی نشد که نشد بخصوص این که مشتریان گرامی اجازه نمیدادند من در مقام تفکر درونی و شخصی برآیم و لازم بود تا باب گفتگو را با ایشان باز کنم و ادامه بدهم تا به نتیجه مفید فروش کباب و دریافت وجه برسم. در این زمان بود که اندیشه فلسفی من از سکوت و در لاک خود رفتن بیرون آمد و به فلسفه گفتگو متمایل شد. دیدم در هر گفتگوی کبابی، هر دو طرف استفاده میکنند و نوعی برد - برد واقعی همین جاست فلذا تصمیم گرفتم که به گفتگوها بیشتر فکر کنم حتی توی دلم داشت به کتابهای گفتگوی فلسفی هم میلی اگرچه اندک پیدا میشد در همین زمان مشتری عزیز دیگری با کفش پاشنهدار با بلندی پاشنه 12 سانتیمتر، سفارشی دادند که عجیب شبیه سفارشهای همسرجان بود. مانند همیشه سفارش را آماده کردم ولی دیدم خبری از مشتری نیست خوب که نگاه کردم همسرجان پشت یکی از میزها نشسته و آماده بود که برایش کباب را ببرم. غافلگیری بزرگی بود! اصلا روی هزینه کباب امروز حساب باز نکرده بودم. یک طرف من و یک طرف همسرجان و میان ما همان کباب. اصلا بهانهای برای گفتگو وجود نداشت که نداشت؛ چون من هنوز در همان حالت حیرت مانده بودم. همسرجان بیخیال حیرت من سفارش را نوش جان کردند و بعد گفتند یک کتاب از کتابخانه گرفتهام؛ ولی چون میخواهم بروم خانه دوستم که اهل کتاب نیست، این را اینجا میگذارم تو بیاور خانه! و من مانده بودم که کدام دوست همسرجان اهل کتاب نیست؟! و اصلا چرا باید برود خانه آنها؟! و حالا مگر کتاب بمب است؟! و یا یک تن وزن دارد؟!، چرا کتاب را با خودش نمیبرد؟! نکند کتاب نشانه بی کلاسی شده است؟! ولی هیچ نگفتم؛ چون من مانده بودم و یکمشت حیرت که هنوز توی صورتم پاشیده بود. اما دیدم در توضیح این کتاب نوشته شده است: این کتاب پشتیبان و رهنمود عملی مناسبی است برای خبرنگارانی که میکوشند مهارتشان را در هنر مصاحبه گری برای رادیو پرورش دهند. در این کتاب از مقررات و قواعد سفتوسخت خبری نیست، ولی توصیه و سفارش در آن فراوان است و هریک راهگشا و مشکلگشاست. کتاب جز توصیههای فنی قبل از مصاحبه و حین مصاحبه و بعد از مصاحبه و تحلیل مصاحبه، حاوی اصولی است که با رعایت آنها هر خبرنگار تازهای میتواند اعتمادبهنفس و نگرش مثبت خود را در کارش پرورش دهد و از نگرانیهایش درباره مصاحبهکردن کم کند. جزئیات ریزودرشت از دید مؤلف پنهان نمانده و برای خواننده علاقهمند بسیار مفید است. بعد با خودم فکر کردم کتاب مصاحبه رادیویی، به قلم «جیم بیمن» و ترجمه «ابوالفضل خادمی» به چه درد همسرجان و یا من میخورد؟! البته من هم شب یادم رفته بودم کتاب را ببرم خانه و همسرجان هم سراغی از آن نگرفت! مهمانی عجیب تأثیر گذاشته بود. ولی مقام کبابی آن را همان یک شب خوانده بود.