گفتگو با حامد امامی، نویسنده؛ معنای انسان در تمام دنیا یکسان است
حامد امامی، نامش با گرمسار و جشنواره ادبی آفتاب گرهخورده است. امامی متولد ۱۳۶۲ در تهران و ساکن گرمسار و دانشآموخته کارشناسی ارشد طراحی صنعتی است. نویسندگی داستان را از سال ۸۲ آغاز کرده و دارنده دهها عنوان و جایزه از جشنوارههای ادبی کشور است. آخرین موفقیت این نویسنده، فیلمنامه «برندهها» نماینده فیلمهای خارجی بریتانیا در جشنواره اسکار ۲۰۲۳ است. با هم پاسخهای دبیر و بنیانگذار جشنواره ادبی آفتاب، حامد امامی را میخوانیم:
حامد امامی را چقدر میشناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله معرفی کنید، آن جمله کدام است؟
خودم را که یقینا تا حد زیادی میشناسم. اما گفتن آنچه انسان میداند، یا حداقل باور کردنش شجاعت میخواهد که گاهی دارم و زمانی ندارم. اگر بخواهم در یک جمله خودم را معرفی کنم میگویم: «من زمینگیر شدهام در کویری که نه من رهایش میکنم و نه او مرا. آه و صد آه، از این کشش دوطرفه...»
داستان نوشتن برای شما از کجا شروع شد و تا کنون چگونه ادامه یافته است؟
طبع نویسندگی و ذوق شاعری در خانواده من موروثی است. پدرم هیچگاه کتابهای ارزشمندی چون بوستان و گلستان و رباعیات باباطاهر از دستش نمیافتاد و من از طفولیت مخاطبش بودم. وقتی که قد کشیدم و نوشتن یاد گرفتم، همواره نویسنده خاطرات و احساسات و پیامهایم برای دیگران بودم. اما خب اینها داستان نبود، ولی بنمایه داستاننویسی من شد. از سال 82 وارد انجمن اهلقلم گرمسار شدم و بهطورجدی داستان نوشتن را آغاز کردم. پس از آن بهقدری وقت و انرژی برای نوشتن گذاشتم که حالا میتوانم بگویم نویسنده هستم.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کردهاید؟ چه فرصتهایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار میگیرد؟
خوشبختانه یا متاسفانه اش را شما بگویید، ولی در فضای مجازی فعالیتی ندارم. پیشترها که وبلاگها مفهوم جدیدی از فضای مجازی بودند، وبلاگهای فعالی داشتیم. ولی رفتهرفته احساس کردم فعالیتهای مجازی آفت ذوق و خلاقیت هستند. نه اینکه بالذات اینگونه باشند. روحیات ما اینچنین است. بچههای ما حالا در درک ارتباط با مخاطب دچار خطا شدهاند. تنبل هم شدهاند. نویسندگی صرفا جوشش نیست. حتما کوشش هم هست. این که در چند دقیقه چند اثر کوتاه خلق کنی و هر کس برسد لایک کند و کامنتی سطحی برایت بگذارد، نمیتواند جریان ادبی خلق کند. توضیح این دیدگاه من، بسیار مفصل است که در اینجا نمیگنجد. ولی فعالیتهای مجازی به شکل امروزی را اصلا نمیپسندم و واردش نمیشوم.
اگر قرار باشد یک پاراگراف از آثار خودتان را به خوانندگان این مصاحبه تقدیم کنید، آن پاراگراف کدام است؟
یک پاراگراف از داستان «مسافر کوپه 6»: «قطار کناری که از روی تابلوهایش میشد فهمید، قطار مشهد است، راه افتاد. به آن سو میرفت که ما نمیرفتیم. هنوز حرکتش جان نگرفته بود که قطار ما هم به خود تکانی داد و تا آب داخل بطری، لمبر نخورد، نفهمیدم که ما میرویم یا قطار مشهد. چرخهای قطار بر روی ریل ضرب گرفتند و صدای رفتن، بلند و بلندتر شد».
محیطی که در آن زندگی میکنید تا چه اندازه در کارهای شما دیده میشود؟
کویر، جغرافیایی است که بهشدت بر ساکنینش تأثیر میگذارد. من زاده کویر هستم و در همین کویر دلانگیز زندگی میکنم و لاجرم اقلیمی که در آن هستم در آثار من تأثیر زیادی دارد. تقریبا تمامی تصویرسازیهایم در آثارم، متأثر از تجربیات زیستیام است.
قهرمانان داستانهای شما تا چه اندازه در شهر و در اطراف شما دیده میشوند؟
باتوجهبه اینکه بخش عمدهای از تحصیل و کار من در سالهای گذشته، خارج از محیط شهرم بوده است، شخصیتها و قهرمانهای داستانهای من لزوما متعلق به شهر و دیار من نیستند. کما این که در یک دهه اخیر که بیشتر فعالیتهای نوشتاری در حوزه سینما و تئاتر داشتهام، دگردیسی عجیبی در انتخاب زمان و مکان و شخصیت در آثارم مشهود است و بیشتر به سمت انتخاب شخصیتهای جهانشمول و مکان و زمانهای ناشناخته رفتهام. این یعنی پرداختن به مفهوم انسان بهطورکلی. به نظر من معنای انسان در تمام دنیا و در هر مکانی یکسان است.
جشنواره داستاننویسی آفتاب از کجا کلید خورد و تا امروز چند دوره از آن برگزار شده است؟
اولین دوره جشنواره آفتاب در سال 88 بهصورت استانی برگزار شد. آن روزها فعالیتهای انجمن اهلقلم گرمسار بسیار فراگیر و در اوج خودش بود. به بیانی جمعمان جمع بود و بچهها همه سرشار از انگیزه بودند. قرار گذاشتیم جشنوارهای در تراز کشوری برگزار کنیم و بسیار اصرار داشتیم که جشنواره موضوعی نباشد و بهصورت آزاد پیش برود. دوره اول و دوم به فاصله دو سال به بهترین شکل برگزار شد. پس از آن هر چه تلاش کردیم نتوانستیم دوره بعدی را راه بیندازیم. تا اینکه در سال 1400 بعد از 10 سال موفق شدیم دوره سوم را بهصورت منطقهای و با حضور ده استان البرز نشین برگزار کنیم. این دوره رویکرد بسیار خوب و موفقی را ارائه دادیم و بازخوردها بسیار مثبت بود. اگر توان و انگیزهای باشد دوره چهارم را هم روزی برگزار میکنیم. امیدوارم دور نباشد.
برای ادامه حیات جشنواره آفتاب چه پیشنهادهایی دارید؟
جشنواره باید برای تولید محتوا و آموزش برنامهریزی کند. در دوره سوم که به دلیل کرونا شرایط برگزاری کارگاههای مجازی مساعد بود، دستاوردهای خوبی داشتیم. ادامه حیات جشنواره منوط به حفظ انگیزهها و تمرکز بر روی ارتقا علمی آن است. کما این که به نظرم وقتش رسیده که جشنواره بهصورت کشوری باشد تا بتواند جامعه بزرگتری از داستاننویسان جوان را پوشش دهد. در کنار اینها بهطورقطع، تأمین مالی جشنواره در ادامه حیات آن مؤثر است.
داستان کوتاه چه ویژگی دارد و فکر میکنید تا چه اندازه در جامعه مورد استقبال واقع شده است؟
جذابیت داستان کوتاه در بر انگیختن حواس مخاطب و ایجاد شرایط همذاتپنداری باشخصیتها است. انسان ذاتا شنیدن داستان و قصه را دوست دارد و این ریشهای عمیق در وجود بشر دارد. داستان دقیقا بهتصویرکشیدن و به زبان آوردن همه آن چیزی است که انسان زندگی میکند و گاهی کمتر به آن فکر میکند. اینها بسیار جذاب است. جامعه از داستان خوب استقبال میکند. اما آنچه مهم است شکل بیان داستان است. داستان کوتاه نوشتاری و مکتوب کمتر موردتوجه است و اندک خوانندگان آثار مکتوب و کتابخوانها هم سراغ رمان و داستان بلند میروند. اما اگر یک داستان کوتاه درونمایه یک اثر نمایشی یا سینمایی یا ... خوب و جذاب باشد، طیف بزرگی از مخاطبین را به سمت خود میکشد.
بهترین داستان کوتاهی که تاکنون نوشتهاید کدام داستان بوده است؟
مطمئنا یک نویسنده همه آثارش را دوست دارد؛ اما از نظر خودم بهترین داستانی که نوشتم داستان «مرثیه چینک چینها» بود که کاملا ریشه در تجربیات کودکی و آدابورسوم شهر و دیارم بود. این داستان در سال 87 در جشنواره داستان ایرانی مشهد رتبه سوم را کسب کرد.
درباره کتاب خودتان و مجموعه داستان منتشر شده خودتان هم توضیح میدهید؟
من وسواس بسیار زیادی در نشر کتاب دارم. اکنون سه مجلد آماده چاپ دارم که هنوز بهیقین نرسیدم برای چاپش و فکر میکنم هنوز کار دارد؛ لذا تنها اثر تألیفی که دارم مجموعه داستانهای «چهارراه» است که به همراه سه دوست دیگر نویسنده نوشتیم و در سال 86 توسط نشر شاملو چاپ شد.
نخستین خواننده داستانهای شما چه کسی هست؟
اول همسرم و بعد دوستان نویسنده و بچههای انجمن.
تا چه اندازه با عبارت بازاری بودن و یا نبودن یک اثر موافق هستید؟ تا چه اندازه با سفارشی نویسی موافق هستید؟
درگذشته بهشدت با بازاری نویسی مشکل داشتم و تقصیر همه چیز را میانداختم گردن نویسندگان. امروز اما جور دیگری فکر میکنم. این که بازاری نویسی بار معنایی منفی دارد ناشی از این است که بازار و مخاطب سلیقهای نازل پیدا کرده و این هم ناشی از کوتاهی مولفین است. ما باید بازار را ارتقا دهیم. مانند بسیاری از کشورهای پیشرفته در حوزه ادبیات. آنجا بازار، معیار قدرت یک اثر است. اثر ضعیف روی پیشخوان کتابفروشیها میماند و فروش نمیرود. در یککلام راه درستکردن این چرخه، بالابردن سطح سواد و سلیقه مخاطب است. آن بخش اگر درست شود، دیگر من نویسنده جرأت نوشتن اثری نازل ندارم. در مورد سفارشی نویسی هم باید بگویم بستگی به نوع سفارش دارد. اگر کسی پیدا شود که سفارشدهنده خوبی باشد و سفارش سطح بالا و کیفی با نیت خلق یک اثر ماندگار بدهد، میتواند یک اثر خوب خلق شود. هرچند بیشتر سفارش دهندگان اینجور نیستند. سفارشی که مطامع شخصی و سیاسی و ... در آن نباشد میتواند کار خوبی ایجاد کند. فراموش نکنیم که بسیاری از آثار بزرگ ادبیات این سرزمین آثاری سفارشی بودهاند.
تا کنون نام خودتان را در موتورهای جستجو مانند گوگل سرچ کردهاید؟ این تشابهها باعث نشده تا یک داستان با این موضوع بنویسید؟
بله این کار را کردهام و فکر کنم همه این را تجربه کردهاند. امروز انگار گوگل شده معیار سنجش خیلی چیزها. شاید بد هم نباشد؛ ولی این موضوع را هنوز در داستانی نیاوردهام.
به پرسه زنی چقدر اعتقاد دارید؟ کجاها پرسه میزنید؟
بهشدت اعتقاد دارم. پرسه زنی به گمان من تنها راه اتصال آدم با دنیا اطرافش است. انگار انسان خودش را به دنیای بزرگ و نامکشوف اطرافش میمالد و تمام حواسش را درگیر میکند. این یک نیاز بزرگ است. البته من دوست ندارم در خیابان یا میان انسانها پرسه بزنم. من تقریبا هر روز با همسرم و ترمه دختر ۷ساله ام در روستاها و طبیعت گرمسار پرسه میزنیم. حداقل یک ساعت.
جهان آدمهای کویری مانند منطقه زیستی شما چه چیزهای متفاوتی برای روایت دارند؟
کویر پر از آدابورسوم و باورهای رنگارنگ است. پر از تجربه است. هر کجای کویر سر نخ را بگیری و بروی، میتوانی داستانی متفاوت بنویسی.
اگر قرار باشد یک جایزه ادبی جدید را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر ادبی باشد یا نقد آن و چرا؟
اگر بخواهم جشنواره جدیدی راهاندازی کنم و یا اگر بخواهم جشنواره آفتاب را ادامه بدهم اول تمرکز را روی آموزش میگذارم و بعد خلق اثر و حتما در انتهای جشنواره به سراغ نقد خواهم رفت. این سه با هم در روند شکلگیری و ارتقای یک جامعه ادبیاتی و داستانی خلاق و پیشرو، حیاتی هستند.
شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
دلیل کم کتابخواندن در درجه اول افت کیفی آثار است. دلیل دوم جایگزینی روشها و ابزارهای جدید است. مخاطب امروز آنچه که میخواهد با مطالعه کتاب و صرف زمان به دست بیاورد، با دهها ابزار ساده از جمله شنیدن و دیدن کسب میکند. من پیشنهاد میکنم خیلی روی کتاب تعصب نداشته باشیم. هرچند که خودم هنوز دارم. ولی بیاییم واقعیتها را بپذیریم. رفتهرفته بیاییم و مفهوم مطالعه را تغییر بدهیم و مثلا شنیدن یک داستان صوتی یا دیدن عمیق یک فیلم یا تئاتر را هم جزء ساعات مطالعه بهحساب بیاوریم.
کار تازهای از شما در دست انتشار هست تا خوانندگان از آن مطلع شوند؟ درباره این کار توضیح میدهید؟
همانطور که گفتم یک مجموعه داستان کوتاه و یک رمان را برای چاپ آماده میکنم. یک اثر دیگر هم خارج از حوزه ادبیات است. در کنار اینها یک پروژه سینمایی بینالمللی را هم نوشتهام که کارهای پیشتولیدش در دست انجام است و باید منتظر بمانیم و ببینیم چه میشود.
و سخن آخر:
امیدوارم به آیندهای پر از حال خوب و انگیزههای رنگبهرنگ برای نوشتن و فعالبودن...