گفتگو با معصومه سادات میرغنی، نویسنده مثل من، مثل تو
متولد ۱۳۶۱ قم است. سال ۷۸ دورههای داستاننویسی را با حوزه هنری قم و کلاسهای استاد علی مهر شروع کرده و با نشریاتی چون دیدار آشنا، ملیکا، سنجاقک، انتظار نوجوان، باران و... سالها همکاری داشته است. مدتی متنهای قصه و نمایش برای برنامه مدادرنگی شبکه نور قم، برنامه منم بچه مسلمان شبکه قرآن و رادیو معارف نوشته است. جوایز متعددی دارد و نزدیک به 20 جلد کتاب هم تا کنون از خودش به یادگاری گذاشته است. با هم پاسخهای معصومه سادات میرغنی را میخوانیم:
معصومه سادات میرغنی را چقدر میشناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله تعریف کنید آن جمله کدام است؟
معصومه سادات، دختری است آرام و دلسوز که خودش را از سرک کشیدن در زندگی دیگران دورنگه میدارد.
شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
اکثر اوقات کتابهای داستان و رمان کودک میخوانم. مطالعاتم بیشتر بر اساس کاری است که باید در آن زمان بنویسم. مثلا برای کتاب اخیرم «حلما» که امسال توسط انتشارات جامعه الزهرا چاپ شده، مدتی بود که کتابهای مستند و خاطرات داستانی شهدا و مادرانشان را میخواندم.
شده است کتابهایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟
بله. گاهی اوقات در حوزه نقد کتاب پیشآمده و بهاجبار خواندهام. ولی در کل کتابهای کم تعلیق را ادامه نمیدهم.
چه الگویی را به پدران و مادرانی که کودک و نوجوان دارند، پیشنهاد میکنید؟
اینکه اجازه دهند فرزندشان کتابهایی را بخوانند که میپسندند. علاقه در کتابخواندن، خیلی مهم است. اگر والدین، محتوای کتابی را نامناسب میبینند، فرزندانشان را با نظارت غیرمستقیم آگاه کنند. مثلا خودشان هم آن کتاب را بخوانند و به بهانه گفتگو دربارهاش، برای فرزندشان سؤالاتی ایجاد کنند و او را به چالش بکشند.
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
سال اول دبیرستان بودم که یکی از همکلاسیهایام گفت حوزه هنری میخواهد کلاس داستاننویسی برگزار کند. با دوستانم برای آن دوره ثبتنام کردیم. من که گمشدهام را یافته بودم، دیگر آن را رها نکردم؛ حتی در دورانی هم خیلی به خاطرش اذیت شدم، اما هرگز آن را کنار نگذاشتم. الان هم نوشتن برای من حکم نفس کشیدن دارد.
به نظر شما اولین درس داستاننویسی چیست؟
بخوانید و بخوانید و بخوانید تا بتوانید خوب بنویسید.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟
در حد ضرورت از آن استفاده میکنم.
نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کردهاید؟
مدتی وبلاگ ادبی گروهی داشتیم که راکد ماند و بعدازاین فضا جدا شدم.
چه فرصتهایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار میگیرد؟
فرصت خوبی است برای کسانی که میخواهند مسائل مختلف را در قالب ادبی بهدرستی و با شفافیت بیان کنند.
داستاننویسی آیا آموزش دادنی هست؟
داستاننویسی در درجه اول، استعداد و علاقه بسیار، عشق و صبر فراوان میخواهد. کسی که اینها را دارد، باید دنبال یادگیری عناصر داستان و کلاسهای نویسندگی برود؛ وگرنه در این حوزه دوام نمیآورد و ناامیدی بر او غلبه میکند.
استادان شما در داستاننویسی چه کسانی بودهاند؟
استاد صبورم آقای علی مهر که من داستاننویسی را مدیون ایشان هستم. استادانم در دورههای داستاننویسی کودک، آقایان علی باباجانی و مسلم ناصری و محمودپوروهاب، خانمها طاهره ایبد و الهام مزارعی هستند که مطالب بسیار مفیدی را به بنده آموختند.
داستاننویسی را به کسی هم آموزش دادهاید؟
بهصورت تخصصی خیر؛ اما به دوستانم که تازهوارد نویسندگی شده بودند، برخی از عناصر داستان و تجربیات نوشتنم را انتقال دادهام .
نوشتن برای خردسالان، کودکان نوجوانان چه فرق اساسی با نوشتن برای دیگر سنها دارد؟
نوشتن برای گروه سنی خردسالان و کودکان، بهظاهر ساده است. ولی درواقع بسیار سختتر از نوشتن برای نوجوانان و بزرگسالان است. در نوشتن برای کودکان، باید زاویه دید و نگاه کودکانه داشت و آنها را درک کرد.
شما کدام را بیشتر دوست دارید؟
من با خواندن کتابهای کودک و نویسندگی در این زمینه، عشق میکنم.
وضعیت کتابهای خردسالان و کودکان در ایران بیشتر تألیفی هست یا ترجمه؟
بعضی از انتشارات زیاد کتابهای داستان و رمان کودک و نوجوان ترجمه میکنند؛ آن هم برخی کتابهایی که نویسندگان ایرانی میتوانند بهراحتی آن را بنویسند. باید زودتر به یک تعادل در چاپ کتابهای تألیفی و ترجمه برسیم.
نوشتن برای صداوسیما چه فرقی با نوشتن داستان برای کتاب دارد؟
تفاوت آشکاری دارد. صداوسیما زیاد به عناصر داستان و خلاقیت متن توجهی ندارد و طبق برنامهشان از نویسنده کار میخواهند.
نوشتن نمایش چه جایگاهی در منظومه کاری شما دارد؟
تنها گاهی که سفارشی داشتهام، نوشتهام و اگرنه اولویتم با قصه و داستان است.
از کتابهایی که برای کودکان نوشتهاید، کدام را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
کتاب تصویری طوطی ساعتی. کاری که فیفو، بچه فیل در کتاب میکند، انعکاسی از کارهای من است. بخشش و هدیه دادنِ چیزی که خودم به آن نیاز دارم.
آثار شما بیشتر به دنبال بیان چه مسائلی هستند؟
موضوعاتی که بچهها در زندگیشان با آن مواجه هستند مثل دوستی، صداقت، بخشش،شجاعت، همدلی، ایثار، خودباوری، کنترل خشم و ترس و...
برای مثال درباره کتابهای مثل من و مثل تو توضیح میدهید؟ اگر کتاب و یا مجموعه دیگری هم برایتان دارای ویژگی خاصی هست توضیح میدهید؟
من در این مجموعه به مهارتهایی که کودکان به آنها نیازمند هستند، پرداختهام. از جمله غلبه بر ترس، عدم وابستگی، اعتمادبهنفس، استعداد و توانایی شخصی و...
اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف از نوشتههایتان را انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است و از کدام کتاب؟
داستان پازیاد از کتاب مثل من، انتشارات اسحاق(کتابهای مبارک): «هزارپا بندکفش هایش را بست. کرم شبتاب نگاهش کرد و گفت: «برویم بازی؟» پازیاد خندید: «توکم دست و پایی و نمیتوانی با من بازی کنی.» شبتاب گفت: «دویدن بلد نیستم؛ اما کارهای دیگری بلدم. نگاه کن.» بالهایش را باز کرد تا بپرد. اما هزارپا دوید توی باغچه. با مورچه ریزه بازی کرد و قاهقاه قاه خندید. شبتاب ناراحت شد و رفت توی لانهاش. هوا تاریک شده بود. اما شبتاب هنوز داشت غصه میخورد که یکدفعه صدایی شنید: «تقتق تق ... شبتاب جان! میآیی کمک؟»
جایزههای ادبی چه فرصتها و چه تهدیدهایی را برای یک نویسنده ایجاد میکند؟ شما با کدامیک از اینها روبرو بودهاید؟
جایزههای ادبی بد نیستند. اما نوشتن طولانیمدت برای همایشها و جشنوارهها، بعد از مدتی آدم را سفارشی نویس میکند و خلاقیت کار را میگیرد. من زیاد خودم را درگیر جشنوارهها نکردهام.
اگر قرار باشد یک جایزه ادبی را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر ادبی باشد یا نقد آن و چرا؟
در خلق اثر ادبی. زیرا رنج و زحمتی که نویسنده برای خلق اثر میکشد، شبیه مادری است که برای متولد شدن و تربیت فرزندش سختیهای بسیاری را به جان میخرد.
روایت شما از کودکان و نوجوانان با روایتهای دیگری که شده چه تفاوتهایی دارد؟
اگر یک موضوع مشترک را به بیست نویسنده بدهید، میبینید که هر نوشتهای در نوع نگاه و جهانبینی نویسندهاش با دیگری متفاوت است. من چون جهان خودم را میشناسم، از زاویه یک زن و مادر کارهایم را نوشتهام.
شما دلیل کم خواندن کتاب بهخصوص توسط نوجوانان در جامعه را چه میدانید؟
غرقشدن در فضای مجازی و بازیهای رایانهای، کم تبلیغ شدن کتابهای مناسب و خوب در محیطهایی مثل مدرسه، مسجد و کانونها.
سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
اگر اثری خوب باشد، مخاطبش را پیدا میکند. البته باید شرایط برای تبلیغ آن کتاب هم مهیا شود.
جایگاه زنان نویسنده بهویژه در ادبیات داستانی را چطور جایگاهی میدانید؟به نظرم نویسندگان زن دارند همپای نویسندگان مرد تلاش میکنند و این تلاش باتوجهبه مسئولیتهای خانمها در زندگی، واقعا قابلتقدیر است.
برای بیان مفاهیم بلند مذهبی و ملی تا چه اندازه میتوان از ابزارهای هنرهای کلامی مانند داستان استفاده کرد؟ ما تا چه اندازه این کار را کردهایم؟
کارهایی در قالب داستان و رمان انجام شده که برخی واقعا خوب هستند. البته بازهم باید کارهایی دیگر با نگاهی تازه نوشته شود.