جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > سانسور نه ممکن است و نه مفید

سانسور نه ممکن است و نه مفید

سانسور عملا نه ممکن و نه مفید است. اگر تکهای از یک رمان یا داستان حذف شود، در یک اثرِ وحدتیافته صدا خفه نمیشود. با قطعکردن یک قطعه ساختار فرو نمیریزد. سانسور اما مفید هم نیست چون با حذف یک صفحه یا یک کتاب یا فیلم، جامعه به مسیر مطلوب سانسورکننده تغییر جهت نمیدهد. اصولا حرکت کلی جامعه متاثر از هنر نیست که با کنترل هنر بخواهیم حرکت آن را هدایت کنیم. ادبیات اثر چندانی در تحول آدمها ندارد. این چیزی نیست که من کشفش کرده باشم. نویسندگان بزرگی مثل یوسا و کارور هم کم و بیش چنین عقیدهای دارند. اگر ادبیات و هنر میتوانست آدمها را متحول کند جهان این همه آکنده از خشونت و قساوت نبود. دو جنگِ جهانی که مسئول میلیونها کشته است زمانی رخ داد که بهترین آثار هنری خلق شدند. در نوشتن داستان کوتاه یا رمان یا شعر هیچ برنامهی ذهنی و مهندسی از پیش طراحی شدهای ندارم. به طورکلی برای من نوشتن رمان آسانتر از داستان کوتاه است. در نوشتن رمان محدودیت ایده و شخصیتپردازی و استفاده از کلمات نداریم و این موضوع فراغت بیشتری به نویسنده میدهد. با این حال فکر میکنم عامل مهمی که باعث میشود ایدهای به داستان کوتاه یا رمان یا شعر تبدیل شود، پتانسیل نهفته در آن است. بسته به اینکه تجربههای زندگی چه ایدهای را به من الهام کند، من وادار به نوشتن رمان یا داستان کوتاه یا شعر میشوم. مسئلهی اصلی ایده است. به مخاطب فکر نمیکنم ولی در چگونه نوشتن به خواننده فکر میکنم. نوشتن داستانی که خواننده آن را درک نکند اخلاقی نمیدانم. از طرفی فکر میکنم نوشتن داستان پیچیدهای که خواننده آن را درک نکند از نوشتن داستان ساده اما عمیق، به مراتب راحتتر است چون نویسنده در آزادی مطلق مینویسد نه با نیم نگاهی به خواننده. هر داستان مثل سنگی رها شده در شیب است. مسافتی که این سنگ میپیماید تا متوقف شود، طول داستان را تعیین میکند. طول داستان به ارتفاع و زاویهی آن شیب بستگی دارد. سنگ داستانهای من از ارتفاع کم و در شیب ملایمی رها میشوند چون من آدم بزرگی نیستم. به همین دلیل بعد از مسافت کوتاهی متوقف میشوند. با پایانِ یک داستان یا رمان انرژی روانی و حسی و روحی من کاملا تحلیل میرو
برچسب ها
نسخه اصل مطلب