جستجو
رویداد ایران > رویداد > انگیزه خالی

انگیزه خالی

مقام کبابی دیروز ماشین‌حساب برداشته بودند دائم حساب می‌کردند، غر می‌زدند، بیرون می‌رفتند کبابی را نگاه می‌کردند داخل می‌آمدند همه‌جا را با همان دو چشم نازنین خود، بررسی می‌کردند،

مقام کبابی دیروز ماشین‌حساب برداشته بودند دائم حساب می‌کردند، غر می‌زدند، بیرون می‌رفتند کبابی را نگاه می‌کردند داخل می‌آمدند همه‌جا را با همان دو چشم نازنین خود، بررسی می‌کردند، حتی من گمان می‌کنم داشتند مساحت زیر انتگرال کبابی را با همان دو دیده جادویی، محاسبه می‌کردند  و دوباره از نو شروع می‌کردند. چند باری که این دور عجیب را زدند، جسارت کردم و حرفی زدم عجیب! جسارت کردم درست زمانی که داشتم کباب درست می‌کردم و فقط باید حواسم به سیخ‌ها بود، به مقام کبابی و کارهایش فکر کردم و درست زمانی که ایشان سخت درگیری فکری داشتند، حرف زدم و شاید رشته افکارشان را بریدم. ولی خودشان گفته بودند باید برای کارهای بزرگ جسارت داشت، مثل بسیاری از دانشمندان، فیلسوفان که مسیر جامعه را تغییر دادند جسارت داشتند البته نیاز به آوردن نام آنها و شاهد کارهای آنها در اینجا نیست تنها گفتم بدانید که کار من را می‌توان هم از منظر فلسفی، هم علمی و هم هنری بررسی و تجزیه‌وتحلیل نمود. به‌هرحال حرف‌زدن باعث شد تا که ایشان دست از دورزدن بردارند و البته با کمی عصبانیت و با صدای تقریبا بلند بگویند: حواست کجاست؟ و من هم بگویم: جرئت نکردم بگویم پیش شما و فقط گفتم: پیش مردمانی که پول ندارند و نمی‌توانند مشتری ما بشوند آنها نگاهی گاه عمیق و پر از درد به کبابی می‌کنند. مقام کبابی آرام شد و گفتند: چه دقتی! آفرین! و توضیح دادند که خودشان هم به‌خاطر مسائل مالی کمی امروز ناراحت هستند و باز بیشتر توضیح دادند که اگر پول داشتند عکاسی را استخدام می‌کردند که روایت تصویری این عکاسی را انجام دهند و باز اگر پول بیشتری داشتند آن روایت تصویری را کتاب می‌کردند. در این لحظه که کار من تمام شده بود. یک پرسش تکراری را مطرح کردم و گفتم: این روایت تصویری چیست؟ چه فایده‌ای دارد؟ نمونه دیگری هست که بدانیم خوب هست یا نه؟ و شاید 13 پرسش دیگر که در همین راستا بود مطرح کردم. مقام کبابی چون مسئولی وظیفه‌شناس و صبور همه پرسش‌های مرا شنیدند و بعد همه را یک جا با معرفی یک کتاب پاسخ دادند. این مقام کبابی چقدر بدرد مسئولیت می‌خورد حیف که باید اینجا گوشت‌ها را سیخ کند و روی آتش بگذارد و ... خوب است شما مشتری عزیز هم بدانید که کتاب اول از مجموعه کتاب اصفهان به روایت عکس‌ها با موضوع خیابان و محله‌های مسجد سید، با 72 تک عکس و 13 مجموعه عکس باهمت سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. گردآورندگان این کتاب گران‌قدر، شهرام احمدزاده ترکمانی، پریسا فهامی، سودابه عمرانی و محمد شفائی هستند. سودابه عمرانی، دبیر پژوهش این مجموعه هم در تعریف ثبت شهر و توضیح این پروژه به مکان‌هایی که در خیابان مسجد سید وجود دارد اشاره می‌کند و می‌نویسد «محدوده خیابان مسجد سید به‌عنوان یکی از خیابان‌های شرقی غربی بخش مرکزی شهر اصفهان شامل این محله‌ها می‌شود: بید آباد، پشت بارو، درب کوشک، شاطرباشی باب همایون، علی قلی آقا و پاچنار». او در ادامه یادداشت خود درباره مشاغل موجود در این خیابان هم می‌نویسد: «در محدوده این خیابان  و محله‌های آن مشاغل متعدد سنتی و جدید در کنار هم به چشم می‌خورند: از لحاف‌دوزی، خیاطی، کارگاه‌های چوب، خراطی، معرق و قلم‌زنی گرفته تا عتیقه‌فروشی و لوازم قنادی و فروشگاه‌های بزرگ گز و شیرینی و آجیل و خشکبار و حتی توزیع چای و قهوه و دخانیات و فروش روکش صندلی و لوازم جانبی خودرو». همه آنچه عمرانی گفته و بسیاری دیگر در عکس‌ها آمده‌اند و چه خوب هم آمده‌اند. بااین‌وجود جای کبابی ما در این کتاب کم است و شاید ما خودمان اگرچه در این محله نیستیم(!) ولی روایت تصویری از کبابی را روزی ارائه کردیم. مشتریان ما منتظر بمانند فقط الان مشکل بودجه و نیروی انسانی داریم؛ ولی تا دلتان بخواهد انگیزه خالی داریم.

برچسب ها
نسخه اصل مطلب
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.