گفتگو با یاسمن خلیلی فرد، منتقد، کارگردان و داستاننویس
آرامش، کیمیای جامعه
نقد سینما را از 13 سالگی شروع کرده است. دانشآموخته کارشناسی ارشد کارگردانی سینماست و تا کنون رمانهای «یادت نرود که…»، «انگار خودم نیستم» و «بنفش مایل به لیمویی» از او منتشر شده است. «فکرهای خصوصی» او یک مجموعه داستان است و کتاب پژوهشی «نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران» را در کنار فلیمنامه های مختلف کارکرده است. شما نمیخواهید با خالق این آثار بیشتر آشنا بشوید. پس پاسخهای یاسمن خلیلی فرد را با هم میخوانیم:
چه شد که یاسمن خلیلیفرد وارد حوزه نوشتن شد؟ نخستین کار جدی او چه بود؟
نوشتن همواره بخشی از علاقة من بود. از زمانی که به مدرسه رفتم نوشتن را آغاز کردم؛ در طول زمان به آن هدف، جهت و کیفیت بخشیدم. به دلیل علاقه شدید به سینما، نوشتن برای سینما دغدغه اصلیام بود، برای همین نوشتن را با نقد سینما در ۱۳ سالگی آغاز کردم، بهصورت حرفهای در سال ۱۳۸۴ با روزنامه «بانی فیلم» همکاریام آغاز شد و در سال ۱۳۹۴ نخستین رمانم با نام «یادت نرود که…» از نشر چشمه منتشر شد.
خلیلیفرد تا کنون نوشتن برای فضای مجازی را هم تجربه کرده است؟ به نظر او این فضا چقدر میتواند به داستاننویسان کمک کند؟
نوشتن در فضای مجازی چیزی بود که در راستا و امتداد نوشتن حرفهای و جدی شکل گرفت، من فضای مجازی را دوست دارم؛ اما هدف اصلیام از نوشتن در این فضا ارتباط با مخاطبان سینمایی و ادبیام به شکل بیواسطه بوده است و نه چیزی بیشتر.
برای نوشتن نقد سینمایی، چه دانشها و مهارتهایی لازم است؟
من دانشآموخته کارشناسی ارشد کارگردانی سینما هستم. برای من این مسیر تا حد زیادی از طریق تحصیلات آکادمیک هموار شد، اما پیش از ورود به دانشگاه من به شکل قابلملاحظهای فیلم میدیدم. میتوانم اذعان کنم که آثار فیلمسازان مؤلف جهان را در دوران دبیرستان به طور کامل تماشا کردم، کتابهای زیادی میخواندم و نقدهای اساتید و حرفهایهای این رشته را نیز دنبال میکردم تا ازشان بیاموزم.
نخستین فیلمنامه شما با چه موضوعی نوشته شد؟ بعد از آن چه فیلمنامههایی نوشتهاید؟
من فیلمنامههای زیادی نوشتهام. خیلیها در سطح اتود باقیماندهاند. تعداد اندکی در بانک فیلمنامه خانه سینما ثبت شدهاند و تعدادی که برای فیلم کوتاه نوشتهشده بودند توسط خودم ساخته شدهاند، اولین اثری که فیلمنامهاش را نوشتم یک فیلم کوتاه داستانی بود.
داستان «یادت نرود که ...» چیست؟
یادت نرود که… نخستین رمان من بر اساس بخشی از دغدغههای شخصیام نوشته شد. این رمان را میتوان در زمره آثار ادبیات مهاجرت طبقهبندی کرد. کتابی درباره بازگشت مردی میانسال از سفری طولانی برای مرور گذشتهاش و دیدار با آدمهای مهم زندگیاش و باقی قضایا که مخاطب بهتر است خودش بخواند. باید این نکته را هم ذکر کنم که این اثر در ابتدا قرار بود یک فیلمنامه باشد که البته فیلمنامهاش در بانک فیلمنامه ثبت شده؛ اما بنا به دلایلی تصمیم گرفتم بر اساسش داستان بلندی هم بنویسم.
کتاب «نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران» از کجا شروع شد و چگونه شکل گرفت؟
رشته تحصیلی من سینما است. برای پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد به دنبال موضوعی بودم که کمتر به آن پرداخته شده باشد. دفاع مقدس گونهای از سینمای جنگیِ داخلی است که به آن بهدفعات پرداخته شده است؛ اما از این منظر کمتر موردتوجه قرار گرفته است. من در کتابم به این مقوله در چارچوب نظری روانشناسی تحلیلی مکتب زوریخ و دیدگاه کارل گوستاو یونگ پرداختهام. در واقع این کتاب خلاصه تغییریافته و اصلاحشدهای از پایاننامه کارشناسی ارشد بنده است.
آدمهای داستانهای شما چقدر در اطراف شما وجود دارند؟
آثار من عموما رئالیستی هستند؛ بنابراین برای نوشتنشان و در بخش طرح و پردازش شخصیتها توجه زیادی به محیط اطرافم دارم. این بدین معنا نیست که شخصیتهای من ما بهازای بیرونی مطلق دارند، بلکه برای نوشتنشان از آدمها، وقایع و بعضاً تجربیات زیستی خویش وام و الهام میگیرم، همچون ماده اولیه خامی که با قوه تخیل خودم و تکنیکهای داستاننویسی شکل میگیرند و پخته میشوند.
رمان «انگار خودم نیستم» مخاطب را به چه چیزی دعوت میکند؟
اساسا در رمانهایم به دنبال دادن پیام یا دعوت مخاطب به مقوله خاصی نیستم. جهان داستان وامگرفته از چالشها و پیچیدگیهای ذهن نویسنده است که با چاشنیهای متعددی آمیخته میشود و گاه موفق میشود مخاطب را با خود همراه کند و درواقع او را به ورود به این دنیا مشتاق نماید. طبیعتاً گاهی هم موفق نمیشود.
فکرهای خصوصی چگونه متولد شد؟
این مجموعه داستان که توسط نشر ققنوس منتشر شده است، شامل یازده داستان کوتاه است. من هم مثل هر نویسنده دیگری داستانهای کوتاه بسیاری نوشتهام. خیلیهایشان بیشتر جنبه دستگرمی داشتهاند. من شخصا به دنبال خروجی گرفتن از تمامی نوشتههایم نیستم، اما همواره به تجربهگرایی معتقدم. برخلاف بیشتر نویسندگان که از داستان کوتاه به داستان بلند میرسند نخستین اثر چاپ شده من یک داستان بلند بود به همین دلیل دوست داشتم تجربه انتشار مجموعه داستان را نیز داشته باشم. سعی کردم از میان داستانهای کوتاهم آنهایی را که به لحاظ درونمایه، تم و موضوع به هم نزدیک بودند در این مجموعه گردآوری کنم که نهایتا به تولد کرهای خصوصی در آذر ۱۳۹۸ انجامید.
روایت شما از زنان چه تفاوتی با دیگر روایتهای موجود از زن دارد؟
در اندکی از داستانهای فارسی زنان را بینقص ترسیم میکنند و در تعداد بسیاری از داستانها زنان مظلوم، مفلوک و منفعل به تصویر کشیده میشوند، تلاش من ارائه تصویری واقعگرایانه از زنان است. تصویری نه سیاه، نه سفید که رنگ و بویی از مطلقگرایی و افراطوتفریط در آن دیده نشود. کاراکتری که افسانهای نباشد؛ بلکه حقیقی و ملموس باشد. زن ایرانی زنی قدرتمند و قوی است با کولهباری از مشکلات و آسیبهایی که به وی تحمیل شده است و نباید از این حقیقت دور شد.
وضعیت اقتباس از متون ادبی در سینمای ایران چطور است؟ فکر میکنید رمانهای ایرانی کی میتوانند به پرده سینما هم وارد شوند؟
در حال حاضر این اتفاق بهکرات رخداده و میدهد؛ اما باتوجهبه معضل فقدان فیلمنامه خوب در سینمای ایران جا دارد این اتفاق مبارک بیشتر و بیشتر بیفتد که البته به دلیل مسائلی در پشت پرده هر دو عرصه ادبیات و سینما این فرصت به تمامی نویسندگان داده نمیشود که بتوانند آثارشان را برای فیلم شدن به دست تهیهکنندگان سینما برسانند. این روزها هم که سینما رو به افول است و گمان میکنم شاهد بحرانی بزرگ از منظر اقتصادی در سینما باشیم.
برای نوشتن بهخصوص کارهای داستانی، چقدر پژوهش میکنید؟
خیلی زیاد. برایم بسیار مهم است که کتابم جای شک و شبههای نداشته باشد، گافهای زیادی نداشته باشد و منطبق بر واقعیت باشد.
چقدر میتوان از جغرافیا، اقلیم و موقعیت مکانی و خردهفرهنگها استفاده کرد؟ شما تا چه اندازهای استفاده کردهاید؟
خیلی زیاد، رمان آخرم، «بنفش مالی به لیمویی» در یک موقعیت مکانی متفاوت روایت میشود و تلاش بسیاری کردهام که جزئیات و رویدادها در آن منطبق با واقعیات فرهنگی و مکانی و اقلیمی رخ دهند.
درباره کتاب جدیدتان «بنفش مایل به لیمویی» هم کمی توضیح دهید:
این کتاب در تابستان ۱۴۰۱ توسط نشر ققنوس منتشر شد و کتابی است که برای نوشتنش خیلی زحمت کشیدم و سعی کردم نقصانهای کارهای قبلی را در آن جبران کنم. بهزعم من نویسنده باید اثر به اثر پیشرفت کند. این کتاب به لحاظ ژانر نزدیک به دو رمان قبلی و حتی مجموعه داستانم هست؛ اما در نوع و شیوه روایت و تعداد شخصیتها و … تفاوتهایی دارد. بازخوردهای بسیار مثبتی از این اثر گرفتهام و خودم هم دوستش دارم. البته من هیچوقت به طور کامل از آثارم رضایت ندارم.
اگر قرار باشد، تنها یک پاراگراف از یکی از این کتابها را بهعنوان نمونه و معرفی انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است و از کدام کتاب؟
گاهی کنجکاوی زیاد برای دانستن باعث میشود در چشم به هم زدنی با این حقیقت تلخ مواجه شوی که دشمنانِ جدیدت همان دوستان قدیمی هستند؛ همانهایی که با خوشخیالی تمام، بیشتر از چشمانت بهشان اعتماد داشتی.
از متن کتاب «بنفش مایل به لیمویی»
دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
مشکلات متعدد خصوصا مشکلات اقتصادی. کتاب هم مثل دیگر کالاها گران شده و مردم حتی اگر بخواهند شاید بضاعت خرید آن را نداشته باشند که شخصا از این بابت بسیار متأسفم و کاش اینگونه نبود. فضای مجازی همه به این مسئله دامن زده است. بسیاری از افراد وقت محدودی که دارند را ترجیح میدهند در این فضا سپری کنند که یک انتخاب است و نمیتوان به آنها خرده گرفت. نویسندگان باید بکوشند آثار متفاوتی خلق کنند. دست از تکرار خود و تقلید از آثار رایج و موجهای به راه افتاده در جریان ادبیات بردارند تا خواننده به خواندن کتابهایشان ترغیب شود. البته اگر شرایط دشوار سانسور و … دستشان را کمی باز بگذارد.
اثر تازهای از شما هم به دست ناشر سپرده شده است؟ میتوانیم بهزودی شاهد کار جدیدی باشیم؟
راستش من عجله ندارم که به شکل پشتسرهم و بیوقفه بنویسم و منتشر کنم. نگارش کتابهایم معمولا باتوجهبه وسواس شخصیام زمان زیادی میبرد و پیش از سپردنشان به ناشر بارها بازنویسیشان میکنم؛ بنابراین باتوجهبه اینکه «بنفش مایل به لیمویی» بهتازگی، یعنی در مرداد ۱۴۰۱ منتشر شده است فعلا کتاب جدیدی ندارم.
دوست دارید شما را بیشتر بهعنوان یک داستاننویس یا منتقد و یا کارگردان بشناسند؟ یا هر سه؟ چرا؟
راستش برای من عنوان شغلی آن¬قدرها اهمیتی ندارد. دوست دارم در مقاطع مختلفی از زمان در هر یک از این سه شاخه فعالیت داشته باشم. مهم آن است که در هر یک از این سه زمینه بتوانم خلاق باشم و خودم را تکرار نکنم. البته این را عرض کنم که نقد فیلم و تئاتر و ادبیات پیشه همیشگی من است که زنگ تفریح ندارد؛ اما فعالیت بهعنوان نویسنده و کارگردان جوری نیست که هر روز اثری تازه بیرون بدهی و به زمان نیاز داری. ممکن است میان آثارت وقفههایی چندساله بیفتد.
سخن آخر:
امیدوارم شرایط جامعه خصوصا از منظر فرهنگی و اقتصادی طوری پیش برود که علاقه مردم به ادبیات و هنر بیشتر و بیشتر بشود، نه کمتر. برای توجه به هنر و ادبیات آدمها نیاز به آرامش و تمرکز فکری دارند، چیزی که این روزها در جامعه ما حکم کیمیا را دارد.